سلام خانم ویرجینیا وولف. من الان خیلی مایل هستم که مثل شما به رودخانه بروم، جیبهای کتم را پر از سنگ کنم و خودم را غرق کنم. همیشه فکر میکنم شما مرگ با شکوهی داشتهاید. اما من شما نیستم، من آدم پایان دادن زیستنم به دست خودم نیستم. نمیدانم میترسم یا واقعا میل به زندگی کردنم به خواب ابدی رفتنم میچربد.
اما خانم وولف با تمام احترامی که به شما و قلمتان قائلم،و با وجود تحسین مرگ شکوهمندتان، من هرگز خودم را نخواهم کشت.
فقط در همین لحظه دلم خواست که مثل شما به زندگیام پایان بدهم. مثل تمام دلم خواستهایی که عملی نخواهند شد.
اما خانم وولف با تمام احترامی که به شما و قلمتان قائلم،و با وجود تحسین مرگ شکوهمندتان، من هرگز خودم را نخواهم کشت.
فقط در همین لحظه دلم خواست که مثل شما به زندگیام پایان بدهم. مثل تمام دلم خواستهایی که عملی نخواهند شد.