عقلی‌که‌نمیخواست‌سرِعقل‌بیاید.


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


گاه و بیگاه شقیقه‌‌ست و تفنگی که منم.
ᚑMy blue castel
‌ᚑ ENTP
https://t.me/harfmanbot?start=1302675542

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


به عابرها،
تعارف می‌کنی دار و ندارت را.
تو آن باغی،
که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت.


لمس-حسرت-شعر
Lost in the dream . Monsta X


Forward from: ༄عکاس‌یک‌روزبرفی
Challenge;

این پیام رو فوروارد کنید توی کانال تون و سه تا کلمه بگید تا من باهاش یه متن کوتاه براتون بنویسم.
و اسم یکی از آهنگ هایی که دوستش دارین رو بهم بگین تا من یه نسخه بی‌کلام (ویولن/پیانو/گیتار) -هرکدوم که زیباتر بود- از همون آهنگ بهتون بدم.

ممکنه یکم طول بکشه پس صبور باشید~~


اول از همه، نازنین هستم. ۱۶ ساله. مازندران زندگی میکنم.
بیشتر زمانم صرف کتاب خوندن و سریال دیدن میشه. خیلی علاقه دارم بعد از هر کتاب و فیلم و سریال بیام و برای شماهم بخشی از اونو بگم اما متاسفانه وقت و حال تایپ کردن طولانی نیست.
ولی بالخره اینکارو میکنم-
دلم هم میخاد وقتی ۲۰ تا شدیم، یه چالش بزارم و بخشیش راجب کتابه و از الان براش ذوق دارم و دارم حاضرش میکنم.
در طول روز موزیک زیاد گوش میدم. و بیشترش هم بی کلام.
خب، قدرتِ موسیقی انکار ناپذیره و وقتی یچیزی هست که میتونه بدون هیچ زحمتی حس آرامش و سبکی بهم بده، از دستش نمیدم.

در ارتباط با افراد، میگن آدم شوخ طبعیم، کنارم بهشون خوش میگذره و معمولا یه ویژگی خاص درونشون پیدا میکنم، و همیشه نشون میدم ک اون ویژگی منو به وجد میاره. این واقعا بقیه رو خوشحال میکنه.
صحبت عادیم لاس زدنه، و یجورایی عادت شده. مثلا اوایل خیلی فکر میکردم ک الان چجوری جواب طرفو بدم ولی الان براحتی به زبونم میاد.
رفتارای خاص و عجیب دارم. کارایی ک معمولا مردم عادی انجامش نمیدن و از این بابت راضیم.
مثال زدنشون و تایپ کردنشون یطورایی خنده داره پس نمیگم.
به زبان‌بدن توجه میکنم و از وقتی سنم کم بود راجبش تحقیق کردم. همیشه و در مقابل هر فردی میدونم چجوری قرار بگیرم تا مکالمه اونجوری ک میخام پیش بره.

معمولا اون آدمیم ک با همه گرم میگیره، اما تو صمیمیت خیلی فعال نیستم.
آدما دیر واسم خاص میشن. و اگه خاص بشن، اونوقته که نازنین سعی میکنه هر چیزی رو راجب شخصیت اونا بدونه، علایقشون تو ژانرِ سریال، موسیقی، رنگ، طرزِ فکر، نگاهشون به دنیا.
و واقعا هیچ‌چیز جذاب تر از آدمی نیست که شناختنش یچیز سخت و هیجان انگیز باشه-


Forward from: حرفتو ناشناس بزن۲
یه بیوگرافی از خودت بده


Forward from:
فوروارد کنید تا با توجه به وایبتون بگم اگه فیلم یا کتاب بودید چه ژانر، داستان و نقشی می‌شد.
*داستان رو به صورت خلاصه می‌نویسم.


𝘐'𝘮 𝘣𝘦𝘵𝘵𝘦𝘳 𝘣𝘺 𝘮𝘺𝘴𝘦𝘭𝘧


ببینین کی بی‌اعتنا به اونهمه درس، داره دیوان میخونه.. :⧽


یه نگاهی به درسام کردم و فهمیدم، فقط اگه جمعه یه دو,سه روز دیگم ادامه داشته باشه، بهشون میرسم-


Forward from: 旗Agt"
𝖢𝗁𝖺𝗅𝗅𝖺𝗇𝗀𝖾
این پیام رو فور کنید دیلیتون تا باتوجه به وایبتون به یک MV کیپاپ تشبیه تون کنم


مغزم گرم شده. شبیه یه ابرِ بنفشه که ازش ستاره‌های نقره‌ای آویزونه. بدنم آروم‌تر شده و هرکدوم از رگام شبیه یه رودخونه‌س که توش ماهیای قرمز شنا میکنن.
پلکام خیلی سنگین شدن اما دلم نمیخواد ببندمشون، همین که چشامو ببندم شروع میکنی به قدم زدن تو سرم.
خوشحال نیستم، اما ناراحتم نیستم. اونقدر آروم و سبکم که میتونم تو هوا شناور شم.
تو چی میگی؟ نمیفهمم.
باد خنکی که از پنجره میاد شبیه دونه‌های برف رو بدنم میشینه. انگار با هر نفسی که میکشم یه خط نازک اکلیل رنگی وارد بدنم میشه و دور مغزمو احاطه میکنه.
همه جا خیلی تاریکه، اونجا هم همینطوره؟ قلبتو میگم..
بیخیال، یه سوال بپرسم؟ اگه یه روز دیوونه بشم تو میتونی دوستم داشته باشی ؟




برای من امروز غروبِ جمعه‌ایه که چهارشنبه‌ست.


Forward from: 𝖥nɔʞ𝖾𝗋 M໐໐d⃤
چقدر بوی کتاب میدی !خونه اولت کتاب‌خونس، فقط اشپزخونه و سرویس کم داره؛ وگرنه همونجا زندگی میکردی.
مثل عشق ستاره‌هایی، درخشان_ اما دور . :)


چون معمولا این کتاب قیمت بالایی داره، میتونید از کتابخونه‌های عمومی به امانت بگیرید.
در کل اینکه، بخونیدش.
لذت میبرید~


واسه‌ من یهو مثل به هدیه بدستم رسید و بقول پیرمرد داستان ک میگفت همه چیز یه نشانه‌ست و اتفاق تو پیشامدهای زندگی دخیل نیست، پس اینم یه نشونه‌ست؛ یا حتی شاید این پیام من.


اگه کتابِ کیمیاگر کوئیلو رو نخوندید، بهتون پیشنهاد میکنم حتما تو برنامه‌تون بذاریدش.
جذابیت و جادوی کلمات و رخداد‌ها، تو این کتاب انقدر قشنگه که قاصرم از بیانش-
از اون کتابا که شروع به خوندن میکنی و واقعا غرق میشی تو نوشته‌ها
غرق میشی تو فکرها و تصمیم ها
غرق میشی تو افسانه شخصی‌خودت


موقعِ بازیافت، چشمم به این کتاب خورد که جداً نمیشد ازش بگذرم..


Forward from: ' R̶a̶i̶n̶y̶S̶o̶u̶l̶s̶
در من تیمارستانی قصد شورش دارد. یکی ادعا میکند هیولا دیده و بدبختی، واقعا هیولا دیده! یکی داد میزند بخواب لعنتی بخواب، داری بیداری میبینی و دیگری تمام شب خیره به سقف بیدار است. تقسیم قلمرو در کنجی میان دو من پایان ندارد و صدای قهقهه ای از دهانی خشکیده قطع نمی‌شود. پردازش‌گر احوالات مغز به کلمات دست به قلم نمیشود و مسئول احساسات، سکوت میبلعد. دو نفر بر زمینه افکار به نوبت طناب میزنند و الاکلنگ بی تعادل همیشه به راه است. من با خستگی ایستاده‌ام به نشخوار فکری که چرا نمیتوانم شاد باشم؟


بارنی گفت:«رویِ زمین چیزی به اسم آزادی وجود ندارد. فقط انواع مختلفی از زنجیرها وجود دارد و آدم‌ها آنها را باهم مقایسه می کنند.
تو الان فکر میکنی آزادی، اما واقعاً آزادی؟
تو عاشقِ منی، این خودش یک زنجیر است
والنسی همچنان که از تپه بالا میرفتند، با حالتی غرق در رؤیا گفت:« ولی کسی گفته یا نوشته همه زنجیرهایی که ما خودمان را در آنها حبس میکنیم، زندان نیستند.»
بارنی گفت:« بله، این تنها آزادی‌ای‌ست که می توانیم به آن امیدوار باشیم. آزادی اینکه خودمان، زندانمان را انتخاب کنیم.»

20 last posts shown.

19

subscribers
Channel statistics