Video is unavailable for watching
Show in Telegram
با لحن کشیده که مشخص بود مسته گفت :
_ مگه صبح بهم پیشنهاد ندادی #باهام باشی؟
چند قدم عقب رفتم که خوردم به #دیوار ... دستشو دو طرفم به دیوار #چسبوند و کنار گوشم زمزمه کرد:
_ یه #هرزه کارش فقط عشقو حال به بقیس ... هوم؟
بوی الکل وحشتناکی که به صورتم میخور حالمو بد میکرد ؛ سرمو کج کردم و گفتم :
+ برو عقب .. تو #مستی
لبخندی زد و خمار گفت :
_ نه ولی تو باید مستم کنی ...
بعد از اتمام حرفش لباسم رو توی بدنم #پاره کرد ؛ با این حرکت ناگهانیش جیغ خفه ای کشیدم که گفت :
_ با این حالم فرداش بچه پس نندازی بشه بلای جونم بگی مال منه ...
با این حرفش دلم شکست اما توی یه حرکت ناگهانی هلش دادم که روی تخت افتاد .
پوزخندی زدم و همونطور که به سمتش میرفتم گفتم :
+ نترس کسی بلای جونت نمیشه .
_ مگه صبح بهم پیشنهاد ندادی #باهام باشی؟
چند قدم عقب رفتم که خوردم به #دیوار ... دستشو دو طرفم به دیوار #چسبوند و کنار گوشم زمزمه کرد:
_ یه #هرزه کارش فقط عشقو حال به بقیس ... هوم؟
بوی الکل وحشتناکی که به صورتم میخور حالمو بد میکرد ؛ سرمو کج کردم و گفتم :
+ برو عقب .. تو #مستی
لبخندی زد و خمار گفت :
_ نه ولی تو باید مستم کنی ...
بعد از اتمام حرفش لباسم رو توی بدنم #پاره کرد ؛ با این حرکت ناگهانیش جیغ خفه ای کشیدم که گفت :
_ با این حالم فرداش بچه پس نندازی بشه بلای جونم بگی مال منه ...
با این حرفش دلم شکست اما توی یه حرکت ناگهانی هلش دادم که روی تخت افتاد .
پوزخندی زدم و همونطور که به سمتش میرفتم گفتم :
+ نترس کسی بلای جونت نمیشه .