من هیچ نمیتونم خوشحالی کسی که به من بدی کرده رو ببینم. حاضر نیستم بذارم کارما سر حوصله و هروقت دلاش خواست و وقت رو مناسب دید دست به کار شه و خدمت طرف برسه. بدم میآد از آرامش کارما. از اینکه نفرت نفرت میآره و عشق و صفا و صلح و دوستی هیچ گهی نمیآرن هم بدم میآد. اما چون نمیتونم کسی که بهام بدی کرده رو با شمشیر از کنارهها ببرم تا برسم به مرکز، سعی میکنم کلا به کسی نزدیک نشم. آدما حقیر، خودبین، کثیف، دورو، پست و بیوجدان هستن. هرکی غیر از این گفت شمشیر بگیرین دستتون و از کنارههاش شروع کنین!