سخن دوست خوش است!
ديشب در حين خواندن كتابي از كارل ساگان، به جمله اي برخوردم كه به دلم نشست:
در پاسخ به اين كه چرا شروع به نوشتن درباره ي علم و در دفاع از علم كرد، ساگان جواب مي دهد:
همانطور كه وقتي عاشق فردي مي شوي، دوست داري كه از او حرف بزني، من هم يك اشتياق دروني دارم كه از علم حرف بزنم.
عجب حرف راستي! هر كس عاشق شده باشد روزي، مي داند كه عاشق چقدر مشتاق است كه از عشق خود سخن بگويد. براي اين كار مزد و مشوق و مراسم نمي خواهد. كلام از او مي جوشد. مثل آب از چشمه. مثل گدازه از آتشفشان. بلكه هر سخن ديگري بر دلش سرد مي شود.
بهترين حال گفتن و نوشتن همين است. سخني كه مي جوشد و خود مزد خويشتن است.
شايد من هم بتوانم بگويم كه نوشتنم در اين كانال ، بي آن كه مزدي و منتي يا فرصت شغلي و ارتقاي دانشگاهي يا ... در كار باشد از همين دست است.
سخني كه از دل مي جوشد و بر زبان و قلم جاري مي شود و خود مزد و بهانه ي خويشتن است.
https://t.me/KiaAramesh
ديشب در حين خواندن كتابي از كارل ساگان، به جمله اي برخوردم كه به دلم نشست:
در پاسخ به اين كه چرا شروع به نوشتن درباره ي علم و در دفاع از علم كرد، ساگان جواب مي دهد:
همانطور كه وقتي عاشق فردي مي شوي، دوست داري كه از او حرف بزني، من هم يك اشتياق دروني دارم كه از علم حرف بزنم.
عجب حرف راستي! هر كس عاشق شده باشد روزي، مي داند كه عاشق چقدر مشتاق است كه از عشق خود سخن بگويد. براي اين كار مزد و مشوق و مراسم نمي خواهد. كلام از او مي جوشد. مثل آب از چشمه. مثل گدازه از آتشفشان. بلكه هر سخن ديگري بر دلش سرد مي شود.
بهترين حال گفتن و نوشتن همين است. سخني كه مي جوشد و خود مزد خويشتن است.
شايد من هم بتوانم بگويم كه نوشتنم در اين كانال ، بي آن كه مزدي و منتي يا فرصت شغلي و ارتقاي دانشگاهي يا ... در كار باشد از همين دست است.
سخني كه از دل مي جوشد و بر زبان و قلم جاري مي شود و خود مزد و بهانه ي خويشتن است.
https://t.me/KiaAramesh