10 مارس؛
شش روزه برات ننوشتم آچا؟
لعنت به من، قلمم، کلماتم، و اوقاتی که از چیدنِ واژه ها فرار میکنند.
نمیدونم اصلا دلتنگِ این نامه ها شدهای؟
شاید هم نه.!
اما صداقتِ برق چشمهات وقتی نامه ها رو میخونی، " شاید" های من رو نقض میکنه.
خب پرحرفی بسه،..
ستارهها پر از آسمونِ شب شدن.. پر از غمی که از سیاهیش به آغوش گرفته ان.
حالا منم سیاهم..
یه سیاهِ تنها، که ستارهش تنهاش گذاشته..
شش روزه برات ننوشتم آچا؟
لعنت به من، قلمم، کلماتم، و اوقاتی که از چیدنِ واژه ها فرار میکنند.
نمیدونم اصلا دلتنگِ این نامه ها شدهای؟
شاید هم نه.!
اما صداقتِ برق چشمهات وقتی نامه ها رو میخونی، " شاید" های من رو نقض میکنه.
خب پرحرفی بسه،..
ستارهها پر از آسمونِ شب شدن.. پر از غمی که از سیاهیش به آغوش گرفته ان.
حالا منم سیاهم..
یه سیاهِ تنها، که ستارهش تنهاش گذاشته..