بعد از اینکه از مربیت برای استراحت اجازه گرفتی وارد اتاق میشی و ابی به دستو روت میزنی.روی زمین میشینی که جسم براقی نظرتو جلب میکنه،خم میشی و برش میداری.یک چاقو با دسته ای چرمی...
"یونان_1534
تو فرمانده جنگ بودی و خیلی افتخارات برای کشورت بوجود اورده بودی ولی متوجه میشی پادشاه دستور ترور تورو داده و چون خیلی یهویی متوجه این نقشه میشی فقط یه چاقو باخودت میبری.
سمت جنگل میری تا بتونی زنده بمونی،تا چندین سال بعد از این اتفاق هنوزم دنبالتن تا بکشنت و در اخر بیست سال در اونجا زندگی میکنی و به علت بیماری فوت میکنی"
تیغه ی چاقورو تمیز میکنی و اونو توی جیبت میزاری...
@EXUNDERUS
"یونان_1534
تو فرمانده جنگ بودی و خیلی افتخارات برای کشورت بوجود اورده بودی ولی متوجه میشی پادشاه دستور ترور تورو داده و چون خیلی یهویی متوجه این نقشه میشی فقط یه چاقو باخودت میبری.
سمت جنگل میری تا بتونی زنده بمونی،تا چندین سال بعد از این اتفاق هنوزم دنبالتن تا بکشنت و در اخر بیست سال در اونجا زندگی میکنی و به علت بیماری فوت میکنی"
تیغه ی چاقورو تمیز میکنی و اونو توی جیبت میزاری...
@EXUNDERUS