در حال جمع و جور کردن کمد لباسات بودی که چشمت به لباس عجیبی میفته که تا به الان ندیده بودیش.
درش میاری و جلوی اینه رو به روی خودت نگهش میداری تا ببینی بهت میاد یا نه...
"کاراگوئه_ 1833
تو یه پرنسس خیلی زیبا بودی که در قرار بود به زودی ملکه سرزمینت بشی.
و برای همین پدرت برای اینکه با سرزمین همسایه متحد بشه تو رو به این سفر میفرسته منتها از شانس بدت توی این سفر چند راهزن به کاروانت حمله میکنن، همه از جمله تو رو قتل عام میکنن و پیشکش ها رو غارت میکنن.
و تو هیچوقت به مقصد برای اتحاد نمیرسی"
نگاه دیگه ای به لباس میندازی و تصمیم میگیری که گاهی از اون استفاده کنی...
@HouseOfFatemeas
درش میاری و جلوی اینه رو به روی خودت نگهش میداری تا ببینی بهت میاد یا نه...
"کاراگوئه_ 1833
تو یه پرنسس خیلی زیبا بودی که در قرار بود به زودی ملکه سرزمینت بشی.
و برای همین پدرت برای اینکه با سرزمین همسایه متحد بشه تو رو به این سفر میفرسته منتها از شانس بدت توی این سفر چند راهزن به کاروانت حمله میکنن، همه از جمله تو رو قتل عام میکنن و پیشکش ها رو غارت میکنن.
و تو هیچوقت به مقصد برای اتحاد نمیرسی"
نگاه دیگه ای به لباس میندازی و تصمیم میگیری که گاهی از اون استفاده کنی...
@HouseOfFatemeas