•
•
@Nosrat_Rahmaani
«شعرها و چشمها»
میگفت باغرور:
این چشمهای من
اين چشمھا که ريخته در چشمهای تو
گرد نگاه را
اين چشمھا که سوخته در اين شکيب تلخ
رنج سياه را
□
اين چشمھا که روزنهی آفتاب را
بگشوده در برابر شام سياه تو
خون ثواب را
کرده روانه در رگ روح تباه تو
□
اين چشمها که رنگ نهاده به قعر رنگ
اين چشمها که شور نشانده به ژرف شوق
اين چشمها که نغمه نھفته به نای چنگ
□
از برگهای سبز که در آبھا دوند
از چکههای آب که از صخرهها چکند
از بوسهها که در ته لبها فرو روند
از رنگ
از سرود
از بود، از نبود
از هر چه بود و هست
از هر چه هست و نيست
زيباترند
نيست؟!
□
من در جواب او
بستم به پای خستهی لب
دست خنده را
برداشتم نگاه ز چشم پرآتشش
گفتم: دريغ و درد
کو داوری که شعله زند بر طلسم سرد؟
کوبم به روی بیبی چشم سياه تو
تکخال شعر را
گويم کدامیک؟
□
اين چشمھای تو
اين شعرهای من
#شعرها_و_چشمها
#نصرت_رحمانی
#ترمه
ـــــــــــــــــــــــ
@Nosrat_Rahmaani
•
•
•
@Nosrat_Rahmaani
«شعرها و چشمها»
میگفت باغرور:
این چشمهای من
اين چشمھا که ريخته در چشمهای تو
گرد نگاه را
اين چشمھا که سوخته در اين شکيب تلخ
رنج سياه را
□
اين چشمھا که روزنهی آفتاب را
بگشوده در برابر شام سياه تو
خون ثواب را
کرده روانه در رگ روح تباه تو
□
اين چشمها که رنگ نهاده به قعر رنگ
اين چشمها که شور نشانده به ژرف شوق
اين چشمها که نغمه نھفته به نای چنگ
□
از برگهای سبز که در آبھا دوند
از چکههای آب که از صخرهها چکند
از بوسهها که در ته لبها فرو روند
از رنگ
از سرود
از بود، از نبود
از هر چه بود و هست
از هر چه هست و نيست
زيباترند
نيست؟!
□
من در جواب او
بستم به پای خستهی لب
دست خنده را
برداشتم نگاه ز چشم پرآتشش
گفتم: دريغ و درد
کو داوری که شعله زند بر طلسم سرد؟
کوبم به روی بیبی چشم سياه تو
تکخال شعر را
گويم کدامیک؟
□
اين چشمھای تو
اين شعرهای من
#شعرها_و_چشمها
#نصرت_رحمانی
#ترمه
ـــــــــــــــــــــــ
@Nosrat_Rahmaani
•
•