Forward from: |پَرَستوفَقیه|
اومد نشست کنارم گفت نگام کن میخوام باهات حرف بزنم...
نگاش کردم غمه عجیبی تویِ چشماش موج میزد،
میشناختم این غمو،خودمم دُچارش شده بودم نه الانا اون سال ها که دیده بودمش هنوزم کنارم بود انگار خیالِ رفتن نداشت
سرشو انداخت پایین با انگشت هاش بازی کرد گفت خاطره ها خیلی عجیبن،یجوری که انگار قرار داد بستن تورو تا مرزه خفگی ببرن ولی بعدش...خودت میدونی دیگه
ببین بعضی روزا نه اینکه بخواما ولی یهو میرم تو فکر که اگه نباشه چیکار میکنم؟!
اینهمه ازش خاطره دارم که خفگی هیچی مطمعنم منو تا مرزه جنون میبرن...!
درکش میکردم با اینکه نمیدونستم دقیقا بحثش رفتن بود یا خاطره ها
گفتم اره میدونم،میدونم چی میگی
ولی نمیدوستم چی میگه،نه اینکه نفهمم منظورشو ها تازه بهتر از خودشم درکش میکردم
من فقط حس نمیکردم دردیو که داره با این فکرا تحمل میکنه...
حس نمیکردم چقدر این موضوع میتونه عذابش بده...
سال ها بود که میشناختمش دلش نازک بود برعکسِ ظاهرش که دختری خندونُ شیطون بنظر میرسید درداشو حس نکردم هیچوقت...
بینِ خودمان بماند!
ولی من هم مثلِ او بودم،میترسیدم...
میترسیدم برود و دیگر نیاید
ولی به زبان نیاوردم هیچوقت،چون دردی را که من حس میکردم هیچکس نمیتوانست حس کند...!
#پَرستوفَقیه
نگاش کردم غمه عجیبی تویِ چشماش موج میزد،
میشناختم این غمو،خودمم دُچارش شده بودم نه الانا اون سال ها که دیده بودمش هنوزم کنارم بود انگار خیالِ رفتن نداشت
سرشو انداخت پایین با انگشت هاش بازی کرد گفت خاطره ها خیلی عجیبن،یجوری که انگار قرار داد بستن تورو تا مرزه خفگی ببرن ولی بعدش...خودت میدونی دیگه
ببین بعضی روزا نه اینکه بخواما ولی یهو میرم تو فکر که اگه نباشه چیکار میکنم؟!
اینهمه ازش خاطره دارم که خفگی هیچی مطمعنم منو تا مرزه جنون میبرن...!
درکش میکردم با اینکه نمیدونستم دقیقا بحثش رفتن بود یا خاطره ها
گفتم اره میدونم،میدونم چی میگی
ولی نمیدوستم چی میگه،نه اینکه نفهمم منظورشو ها تازه بهتر از خودشم درکش میکردم
من فقط حس نمیکردم دردیو که داره با این فکرا تحمل میکنه...
حس نمیکردم چقدر این موضوع میتونه عذابش بده...
سال ها بود که میشناختمش دلش نازک بود برعکسِ ظاهرش که دختری خندونُ شیطون بنظر میرسید درداشو حس نکردم هیچوقت...
بینِ خودمان بماند!
ولی من هم مثلِ او بودم،میترسیدم...
میترسیدم برود و دیگر نیاید
ولی به زبان نیاوردم هیچوقت،چون دردی را که من حس میکردم هیچکس نمیتوانست حس کند...!
#پَرستوفَقیه