📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه میرود
⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»
:: بخش دوم
پرده سوم
چرا درباره آقا ابراهیم نوشتم «تعمداً»؟ بهرغمِ کنشها و واکنشهای عموابراهیم -از مصاحبه گرفته تا حضور در جمع خانواده معظم شهدا- چند سالی است بنده و دیگران، ایشان را به دور از آنچه ادعایش را میکند دریافتیم و میشناسیم. حتی تلاشِ موفقِ سازندگان فیلم در مصادره به مطلوبِ گریستن حاج قاسم یا تقدیر و بوسهاش بر پیشانی آقا ابراهیم با هدف جا انداختن اینکه این فیلم، فیلم مدافعان حرم است، بر ما کارگر نیفتاد. اما حس کردیم گویا قرار است فیلم مصون از هرگونه نقد محتوا و ساختار باشد. برای نقد رویه جاری آقا ابراهیم کمی به عقب برمیگردم.
روزی جزئیات خبر اکران خصوصی فیلمهای «چ» و «بادیگارد» برای سعید حجاریان و عربسرخی و عباس عبدی و سایر اعوان که با بودجه سپاه در سازمان اوج ساخته شده بود را میخواندم. البته هیچ قضاوتی درباره حریم خصوصی این اشخاص ندارم و کاری هم ندارم به اینکه با انواع جرائم امنیتی طبق مستندات و اظهارات صریح خود محکوم شده و تحمل کیفر کردهاند، اما البته(تر) این مهم است که عمو ابراهیمی که این روزها توسط مرتبطان سازمان اوج بهعنوان «یگانه علمدار انقلاب و ولایت در سینما» مطرح میشود، با دیگران مِی میخورد و با ما تلو تلو. آنان هر تفکر و منشی دارند، لامحاله و صادقانه، حتی بعضا تصریح دارند که التزام چندانی به ولایت فقیه و انقلاب اسلامی به تفسیر این ولی فقیه ندارند.
بنابراین به دور از این هیاهوها، از خود پرسیدم عموابراهیمی که با خاتمی عکس جدید دارد و با این نحله مراوده، آیا علیرغم بردن بهرهها از نام و نامههای مرتضی آوینی، آنطور که آوینی «بسیجی» را ذوب در ولایت فقیه و انقلاب اسلامی میدید و میخواند، قرائتی از حقیقتِ بسیج ارائه خواهد کرد؟
بازگشتم و «آژانس» به بعد حاتمیکیا را مرور کردم؛ کاراکترهای بسیجی فیلمهای آقاابراهیم، نوعاً اشخاصی اخمآلود، عصبی، ساختار گریز، منزوی، خودخور، پُر تنش، همیشه ناراحت یا خنثی هستند، که اگر خنثی هستند یا در روستایشان بدون تراکتور کشاورزی میکنند یا در شهر مسافرکشی. این کاراکترها با پایان جنگ در سال ۶۷ عملاً فاقد تکلیف سیاسی و استراتژیک شده و خیلی ساده و شیک، «عوام» میشوند. گفتمانشان نوعاً جرم و نامشروع، و برای احقاق حق یا کسب منفعت است؛ غالباً برای رسیدن به مقصود خود، یا آنچه اجتهاداً حق خود یا «عباس»ها تشخیص میدهند، هر کار غیرقانونی، جرم، ظلم و حقالناس را مرتکب میشوند؛ البته این ارتکاب جرمها، گویا شرعاً و مراماً(!) مجاز است. علیرغم این حواشی، برای امنیت فداکاری میکنند و همه باید به سوابقشان احترام بگذارند؛ و میگذارند! یکی از ابزارهای وجوب این احترام نیز عواطف و احساسات ایشان، خصوصاً نسبت به خانواده صبور و عمیقاً محترمشان است؛ که اتفاقا در آژانس برای تایید رفتار تروریستی و نامشروع حاج کاظم «پلاک»ِ مجاهدان فی سبیل الله را به عنوان «خلاصهترین پیام» میفرستد.
جالب اینجاست که بسیجیِ اتمسفر ذهنیِ قشر خاکستریِ نسبت به انقلاب اسلامی نیز تا حدود قابل تاملی همین بسیجیِ فیلمهای عموابراهیم است. صد البته با فاکتورهای جذابیت در سینما، ضد ارزش به راحتی میتواند تبدیل به ارزش شود، و طوری جا بیفتد که گویا اصلاً بسیجی یعنی همین!
راستش را بخواهید همین فاکتور کافی است که بگوییم فقدان عقلانیت در آژانس، روبان قرمز، موج مرده و ارتفاع پست و... بسیار پر رنگ دیده میشود، لکن به طرز عجیبی این فیلمها تبدیل به نوستالژی چند نسل از مردم ایران شدهاند.
آقا! مهم است که مقام معظم رهبری امر فرمودند جمله «این فکس از بیت آمده» از سکانس پایانی آژانس حذف شود؛ حالا روشن میشود که طبعاً رهبری هم علیرغم دلسوزی و توجه به بازماندگان جنگ (عباسها)، خود را مدافع بیتکلیفی، خودسری، جرم، اقدام علیه امنیت ملی، حقالناس و ساختارشکنی ندانستند.
کاراکترهای فیلمهای عموابراهیم مظلومانه شهید هم میشوند اما به طرز عجیبی هیچگاه هیچ خطری برای شبکههای نفوذ، ترورهای بیولوژیک نسلهای ایرانیان، جاسوسها و جبههی معاند انقلاب اسلامی ندارد؛ اتفاقاً یکی فارغ از ایدئولوژی، عاشق دختری منافق هم میشود؛ بسیجیهای عمو ابراهیم نوعاً خودسر و خطرناکند و عجیباً فاصله بسیاری با بسیجیهای اصیل دارند. این افرادِ مجرم -اما به مدد دِرام و دکوپاژ «عزیز»- عملاً نسبتی با بعد اخلاقی امام(ره) و آیات سید علی قاضی و بهجت و ملکی تبریزی که گفتهاند: نور حاصل از یک چله عبادتِ مقبول با یک "پرخاش کوچک" از بین خواهد رفت، ندارند؛ چه رسد به اسلحهکشی و خشونت و ارعاب و گروگانگیری و الخ.
🔻ادامه دارد...
https://t.me/Sohail_Karimi
⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»
:: بخش دوم
پرده سوم
چرا درباره آقا ابراهیم نوشتم «تعمداً»؟ بهرغمِ کنشها و واکنشهای عموابراهیم -از مصاحبه گرفته تا حضور در جمع خانواده معظم شهدا- چند سالی است بنده و دیگران، ایشان را به دور از آنچه ادعایش را میکند دریافتیم و میشناسیم. حتی تلاشِ موفقِ سازندگان فیلم در مصادره به مطلوبِ گریستن حاج قاسم یا تقدیر و بوسهاش بر پیشانی آقا ابراهیم با هدف جا انداختن اینکه این فیلم، فیلم مدافعان حرم است، بر ما کارگر نیفتاد. اما حس کردیم گویا قرار است فیلم مصون از هرگونه نقد محتوا و ساختار باشد. برای نقد رویه جاری آقا ابراهیم کمی به عقب برمیگردم.
روزی جزئیات خبر اکران خصوصی فیلمهای «چ» و «بادیگارد» برای سعید حجاریان و عربسرخی و عباس عبدی و سایر اعوان که با بودجه سپاه در سازمان اوج ساخته شده بود را میخواندم. البته هیچ قضاوتی درباره حریم خصوصی این اشخاص ندارم و کاری هم ندارم به اینکه با انواع جرائم امنیتی طبق مستندات و اظهارات صریح خود محکوم شده و تحمل کیفر کردهاند، اما البته(تر) این مهم است که عمو ابراهیمی که این روزها توسط مرتبطان سازمان اوج بهعنوان «یگانه علمدار انقلاب و ولایت در سینما» مطرح میشود، با دیگران مِی میخورد و با ما تلو تلو. آنان هر تفکر و منشی دارند، لامحاله و صادقانه، حتی بعضا تصریح دارند که التزام چندانی به ولایت فقیه و انقلاب اسلامی به تفسیر این ولی فقیه ندارند.
بنابراین به دور از این هیاهوها، از خود پرسیدم عموابراهیمی که با خاتمی عکس جدید دارد و با این نحله مراوده، آیا علیرغم بردن بهرهها از نام و نامههای مرتضی آوینی، آنطور که آوینی «بسیجی» را ذوب در ولایت فقیه و انقلاب اسلامی میدید و میخواند، قرائتی از حقیقتِ بسیج ارائه خواهد کرد؟
بازگشتم و «آژانس» به بعد حاتمیکیا را مرور کردم؛ کاراکترهای بسیجی فیلمهای آقاابراهیم، نوعاً اشخاصی اخمآلود، عصبی، ساختار گریز، منزوی، خودخور، پُر تنش، همیشه ناراحت یا خنثی هستند، که اگر خنثی هستند یا در روستایشان بدون تراکتور کشاورزی میکنند یا در شهر مسافرکشی. این کاراکترها با پایان جنگ در سال ۶۷ عملاً فاقد تکلیف سیاسی و استراتژیک شده و خیلی ساده و شیک، «عوام» میشوند. گفتمانشان نوعاً جرم و نامشروع، و برای احقاق حق یا کسب منفعت است؛ غالباً برای رسیدن به مقصود خود، یا آنچه اجتهاداً حق خود یا «عباس»ها تشخیص میدهند، هر کار غیرقانونی، جرم، ظلم و حقالناس را مرتکب میشوند؛ البته این ارتکاب جرمها، گویا شرعاً و مراماً(!) مجاز است. علیرغم این حواشی، برای امنیت فداکاری میکنند و همه باید به سوابقشان احترام بگذارند؛ و میگذارند! یکی از ابزارهای وجوب این احترام نیز عواطف و احساسات ایشان، خصوصاً نسبت به خانواده صبور و عمیقاً محترمشان است؛ که اتفاقا در آژانس برای تایید رفتار تروریستی و نامشروع حاج کاظم «پلاک»ِ مجاهدان فی سبیل الله را به عنوان «خلاصهترین پیام» میفرستد.
جالب اینجاست که بسیجیِ اتمسفر ذهنیِ قشر خاکستریِ نسبت به انقلاب اسلامی نیز تا حدود قابل تاملی همین بسیجیِ فیلمهای عموابراهیم است. صد البته با فاکتورهای جذابیت در سینما، ضد ارزش به راحتی میتواند تبدیل به ارزش شود، و طوری جا بیفتد که گویا اصلاً بسیجی یعنی همین!
راستش را بخواهید همین فاکتور کافی است که بگوییم فقدان عقلانیت در آژانس، روبان قرمز، موج مرده و ارتفاع پست و... بسیار پر رنگ دیده میشود، لکن به طرز عجیبی این فیلمها تبدیل به نوستالژی چند نسل از مردم ایران شدهاند.
آقا! مهم است که مقام معظم رهبری امر فرمودند جمله «این فکس از بیت آمده» از سکانس پایانی آژانس حذف شود؛ حالا روشن میشود که طبعاً رهبری هم علیرغم دلسوزی و توجه به بازماندگان جنگ (عباسها)، خود را مدافع بیتکلیفی، خودسری، جرم، اقدام علیه امنیت ملی، حقالناس و ساختارشکنی ندانستند.
کاراکترهای فیلمهای عموابراهیم مظلومانه شهید هم میشوند اما به طرز عجیبی هیچگاه هیچ خطری برای شبکههای نفوذ، ترورهای بیولوژیک نسلهای ایرانیان، جاسوسها و جبههی معاند انقلاب اسلامی ندارد؛ اتفاقاً یکی فارغ از ایدئولوژی، عاشق دختری منافق هم میشود؛ بسیجیهای عمو ابراهیم نوعاً خودسر و خطرناکند و عجیباً فاصله بسیاری با بسیجیهای اصیل دارند. این افرادِ مجرم -اما به مدد دِرام و دکوپاژ «عزیز»- عملاً نسبتی با بعد اخلاقی امام(ره) و آیات سید علی قاضی و بهجت و ملکی تبریزی که گفتهاند: نور حاصل از یک چله عبادتِ مقبول با یک "پرخاش کوچک" از بین خواهد رفت، ندارند؛ چه رسد به اسلحهکشی و خشونت و ارعاب و گروگانگیری و الخ.
🔻ادامه دارد...
https://t.me/Sohail_Karimi