سهيل كريمى


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


يادداشت‌هاى يك شيعه‌ى ايرانى

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه می‌رود

⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»


:: بخش ششم و پایانی
پرده آخر
با شرح بسیار مختصری که از کاراکترهای فیلم‌نامه‌های آقای حاتمی‌کیا و علت عدم پرداختن ایشان به اصل مقاومت در سوریه رفت، تلاش شد ضمن صحه گذاشتن بر حُسن‌های فیلم، نکات فوق خاطر نشان شود. ایشان عمداً یا سهواً پس از بارها رد کردن دعوت رضا رشیدپور برای حضور در برنامه زنده، هجویات یک منتقدنما را علت‌العللِ واکنش تند خود روی سن اختتامیه جشنواره قرار دادند و فرمودند: من وابسته‌ام و من سرباز نظامم. به تلویزیون نیز حمله کردند و شکایت‌شان را به خدا بردند. برخی دل‌سوزان معتقدند با این عمد یا سهو در سخن گفتن خلاف واقعیت، اعتماد و صداقت امت حزب الله لطمه خواهد دید.
::
پ.ن. ۱: این نگرانی وجود دارد که تعداد بسیاری فیلم‌سازان حرفه‌ای و خوب، اجازه نیابند درباره مقاومت و ارزش‌های مردم فیلم بسازند و صرفاً با اسامی دهن‌پرکن و چند سیمرغ بلورین کار تمام شود.

پ.ن. ۲: این دو سطر از بیانات رهبر معظم انقلاب را در دیدار با عوامل سازمان اوج را بازخوانی کنیم: «نباید رفت دنبال یک کارگردان که کارش خنثی‌سازی و یا حتی سیاه‌سازی است و گفت بیا برای ما فیلم بساز و پول خوبی هم به او بدهیم او اگر فیلم هم بسازد و خوب هم در بیاید و تاثیر هم بگذارد، ما کاری پیش نبردیم در واقع»

پ.ن. ۳: بازبینی فیلم سخنرانی مشهور شهید آوینی در هجوم ده‌ها منتقد و منتقدنمای سینما و قیاس طرز و لحن آن با طرز و لحن سخنان آقای حاتمی‌کیا در اختتامیه جشنواره فجر، برای نکته‌سنجان خالی از لطف نیست.


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه می‌رود

⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»


:: بخش پنجم
پرده پنجم
شاید در نگاهی شتاب‌زده، این پرده بی‌ربط با نقد فیلم به وقت شام به نظر بیاید؛ لکن بنده این پرده را خوانشی دیگرگونه از محتوای بندهای قبل می‌دانم.
خطاب به سرداران سرلشکر حاج قاسم سلیمانی و آقاعزیز جعفری – که خدا هر دو را برای انقلاب حفظ کند:
بزرگواران! از آن‌جایی که حضرتتان را اشارت کافی‌ست، بسیار خلاصه و فشرده عرض می‌کنم: سید مرتضی آوینی در طول هشت سال دفاع مقدس، ۹۰ فیلم ۴۵ دقیقه‌ای در گروه تلویزیونی جهاد سازندگی با عنوان «روایت فتح» ساخت. مضافاً در دهه نخست انقلاب، کل امکانات فیلم‌سازی، دوربین‌های نگاتیو ۱۶ میلیمتری بود که مستلزم پروسه سنگین و زمانبرِ چاپ و تبدیل به پازیتیو و تدوین خطی با میز مکانیکیِ مووییللا در دو لاین مجزای صدا و تصویر بود! امروز با دیجیتال شدن سیستم ضبط و محور شدن یک قطعه الکترونیکی به نام رَم، و ایضاً رایانه‌ای و غیرخطی شدن تدوین، سرعت ساخت فیلم به بیش از ۳۰ برابر افزایش یافته! یعنی در حداقل ممکن باید ۲۰۰۰ مستند کوتاه و بلند از این حادثه حیرت‌انگیز آخرالزمان با همان بودجه‌ها و رعایت اصول حفاظتی ساخته می‌شد.
نیک می‌دانید همسران و فرزندان شما و میلیون‌ها زن و کودکی که امروز نسل‌های دوم و سوم انقلاب هستند و ستون‌های این نظام به شمار می‌آیند، هیچ‌گاه خط مقدم جبهه را به چشم ندیدند، اما «حافظه تاریخی مردم ایران» از دفاع مقدس و باطن شگرفش جز از قاب برنامه روایت فتح چیزی به یاد دارد؟ آیا جز این است که این تصویر شگرف، انقلاب و نظام و کشور را تا سه دهه پس از جنگ بیمه کرد؟ آیا جز این است که در صورت عدم انتقال این معارف، کمر انقلاب و نظام را می‌شکست و مردم بدون حافظه تاریخی از سوابق و معارف یارای ایستادن پای کشور و نظام نبودند؟ آیا انسان بدون ذهن و حافظه می‌تواند ایمان خود را نبازد و پای شدائد بایستد؟ آیا خود شما اگر تهران‌نشین بودید و در آن میدان هشت ساله حضور نمی‌داشتید و آن اولیای خدا را به چشم ندیده بودید و در آغوش نکشیده بودید الان دقیقاً همین باورها و غیرت را نسبت به نظام و انقلاب داشتید؟ آیا نسلی که روایت فتح ندیده‌اند باورهایی هم‌سان با نسلِ روایت فتح دیده دارند؟ آیا ماهیت دفاع مقدس جز در فیلم‌های مستند شهید آوینی در جای دیگری ارائه شد؟ آیا حضرت امام(ره) و حضرت آقا هر هفته این برنامه‌ی معارفی و نورانی را دنبال نمی‌کردند؟ آیا جز این بود که مقام معظم رهبری بی‌حکمت این بزرگ‌مرد را «سید شهیدان اهل قلم» ننامیدند؟ باید پرسید در این شش هفت سال مقاومت در سوریه چند فیلم بیست دقیقه‌ای مستند حتی فارغ از معارف مقاومت و صرفاً گزارشی ساخته شد!؟ چه کسانی شش سال تمام با انحصارگرایی و به بهانه محرمانه بودنِ اخبار منطقه، نگذاشتند تصویر و معارف «مقاومت» به مردم مخابره شود؟ اگر این تصویر مخابره می‌شد، چه می‌شد؟ آیا اگر تصویر حقیقی و معارف مقاومت در این شش هفت سال به مردم ایران و جهان ارائه می‌شد، وضعیت افکار عمومی این‌طور بود که خناسان و ابن‌الوقت‌ها سوار بر فضای رسانه بشوند و سهم مطلق رسانه را در مدیریت ذهن انسان‌ها از آن خود سازند؟
آیا رزمندگان فاطمیون و زینبیون و نبویون و فاتحین و نجباء و حزب الله و حیدریون این‌قدر بی‌معارف‌اند که حتی لایق یک دیالوگ و یک پلان خشک و خالی در سینما هم نیستند؟ آیا صدرزاده -که شما عاشقش بودید- یا حاج حسین همدانی و بی‌شمار شهدای آرمیده در آغوش سیدالشهدا(ع) این‌قدر بی‌مقدارند که باطن و معارف مقاومت‌شان باید بایکوت شود؟ تا چند سال دیگر باید فرصت‌سوزی‌های مطلوب و ایده‌آل اسرائیل و امریکا ادامه یابد؟ تا چند سال دیگر حضرات باید وعده آینده نزدیک روشن و پیدایش نسلِ نُوِ فیلم‌سازان و تولید آثار فاخر بدهند؟ شش سال بس نیست؟ وقتی می‌گوییم «بسیجی» و «مدافع حرم» یعنی: یک «سبک زندگی» و یک تفکر خاص که همه حیاتش در عشق به ولایت فقیه و انقلابِ دمادمِ اسلامی خلاصه می‌شود، حتی اگر منافقین کوردل داخلی توانسته باشند او را با دیگران جمع ببندند، افراطی و دلواپس نامیده و نگذارند شناخته شود!
🔻ادامه دارد...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه می‌رود

⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»


:: بخش چهارم
پرده چهارم
مرتبطان سازمان اوج با به اوج رساندن تبلیغات فیلم در برنامه‌هایی زنده، روزنامه‌ها و رسانه‌های مرتبط و ذهنیت‌سازی برای برخی مسئولین، دو کار می‌کنند:
الف) ایجاد فضای دوقطبی: به این معنا که هر کس به فیلم نقدی و به رفتار ناپسند حاتمی‌کیا اعتراضی بکند، یا مرتبط با حامیان داعش است، یا دشمن سینمای انقلاب اسلامی است، یا چشم دیدن حاتمی‌کیایِ سربازِ وابسته‌ی نظام و فیلم ارزشی‌اش را ندارد، یا مخالف مدافعان حرم است، یا بی‌بصیرت است و نمی‌فهمد که از این «تنها علم‌دار سینمای انقلاب» به هر قیمتی باید حمایت کرد و ...الخ!
پمپاژ نفرت و کینه در قشر انقلابی نسبت به جامعه سینمایی و نهادینه ساختن بیش از پیشِ حسّ مظلومیت و تنهایی در این گروه مردمان، تنها یک نتیجه دارد: ایجاد شکاف بیش‌تر و بیش‌تر بین حزب‌الله و سینما و مردم! دود این فاصله به چشم انقلابیون و حزب‌اللهی‌های نجیب می‌رود، زیرا به غلط چنین می‌پندارند که همه با آن‌ها دشمن‌اند و چشم دیدنِشان را ندارند؛ همه ضد انقلابند و بی‌بصیرت، و آن‌ها مظلومند و تنها. حال آن‌که اصلاً این‌طور نیست! بنده به‌عنوان یک «برچسبِ افراط خورده» با صدای بلند عرض می‌کنم هیچ‌کس در سینمای ایران با امت حزب الله که هشت سال جنگیده و الآن هم نام‌شان مدافعان حرم است و با افتخار این شش سال را نیز به آن هشت سال افزوده‌اند، دشمن نیست! حتی اگر افرادی مغرض، در این خانواده محترم و گستره سینمای ایران تلاش کنند خود را «همه» بنمایانند، تلاش‌شان ابتر و بی‌حاصل است.
علت ساخته نشدن فیلم‌های انقلابی صحیح و عقلانی که -اتفاقاً اگر ساخته شود بیش از همه، همین قشر موسوم به اپوزیسیون شیفته‌اش خواهند شد- دشمنی سینما با ارزش‌ها نیست! علت، میدان‌دار شدن افراد غرض‌ورز و غیرمتخصص است که سکان‌دار فرهنگ انقلاب شده‌اند و با تیم‌کشی، تخصص‌گریزی و پمپاژ نفرت و تفرقه و دوقطبی‌سازی، برای منافع کوتاه مدت خود، هزینه هنگفت شکاف و فاصله بین مردم را از کیسه نظام می‌پردازند. این را می‌گذارم تا بعد...
ب) در این دو قطبی، جوانان حزب‌اللهِ مظلوم و رنج‌کشیده که همیشه بهای امنیت کشور و استمرار انقلاب را با جان و مال و آبرو و خانواده خود پرداخت کرده‌اند، با این القاء غلط که همه دشمن‌شان هستند، بزرگ‌تر می‌شوند اما روزی پس از دیدن و تمییز فیلم‌های خوب و موفق می‌فهمند که فلان فیلم‌ها چندان هم که پروپاگاندا شده بود، قوی و ارزنده نبوده؛ آن‌جاست که عواطف و «اعتماد»ِ این پشتوانه‌های مردم و نظام دچار خدشه می‌شود و «ریزش‌ها» اتفاق می‌افتد! به جرأت می‌توان گفت که اپوزیسیون‌سازی، حرفه‌ای‌ترین کار برخی انقلابی‌مآب‌ها و حزب‌اللهی نماهاست! از عامه گله‌مندان نظام خواهش می‌شود به کنش‌های این زمره واکنش نشان ندهند تا این نیز بگذرد. والله سوریه با گسست مردمش از یک‌دیگر ضربه‌پذیر و سپس متلاشی شد! همه ما مردم با هم «نظام» تشکیل داده‌ایم نه قبیله! نه به حرف این‌ها وقعی بنهید و نه به حرف منافقینی که اپوزیسیون نمایند.
🔻ادامه دارد...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه می‌رود

⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»


:: بخش سوم
از بسیجی‌های عمو ابراهیم هیچ‌گاه طهرانی‌مقدم و عماد مغنیه و شهریاری در نمی‌آید! طهرانی‌مقدمی که سازمان پُرعظمت ناسا را با علم و تخصص خود دُور زده و ایران را با موشک‌های ماه‌واره‌بر و قاره‌پیما و نقطه‌زنِ دفاعی بر خلاف میل منافقین اپوزیسیون‌نما، قدرتمند و تسخیرناپذیر ساخته؛ یا عماد مغنیه که اگر خیانت نمی‌شد، موساد نمی‌توانست این پیچیده‌ترین فرمانده نظامی و هوشمندترین استراتژیست امنیتی جهان را ترور کند.
اینها قابل تأمل است، آقایان!
بسیجی‌های فیلم‌های حاتمی‌کیا مورد پسند همان میهمانان اکران‌های خصوصی و صمیمی آقا ابراهیم هستند و هر که غیر از این باشد در گفتمان ابراهیم با کلیدواژه «موتوری» یعنی افراطی و خطرناک معرفی می‌گردد؛ حال آن‌که موتوری‌های دهه ۶۰ همین تندروهای اصلاحاتی و براندازان امروزند. موتوری‌های سال ۷۸ و ۸۸ با پیش‌کش جان خود نظام را در برابر کودتا بیمه کردند. باید از آقا ابراهیم پرسید چرا در بادیگارد هم‌چنان اصرار دارد کاراکترهای ضدارزش اما نوستالژیک خود را «خیبری» بنامد و هر بسیجی که مانند کاراکترهای فیلم‌های او خنثی و بی‌خطر برای دشمن نیست را «موتوری»؟! او از این کلیدواژه‌سازی و نسبت دادنِ افراط به بسیجیِ حافظ امنیت ملی و ناموس مردم و جنگنده با منافقین در خیابان‌های تهران چه هدفی دارد؟ ایضاً «میهمان‌های اکران خصوصی» ابراهیم چه حظ و بهره‌ای از کلیدواژه‌های «خیبری» و «موتوری» دارند؟ چرا سعید در ذهن آقای حاتمی‌کیا یا حتما سعید عسکر است یا سعید حجاریان؟!
چرا این به قول خودش «سرباز نظام»، برای نظامی که گرفتار کودتا و براندازی شد و «تا لبه پرتگاه رفت» هیچ فیلمی نساخت؟ در این ۱۸ سال و دو کودتا سرباز نظام نبود، اما برای فریاد کشیدن روی سن اختتامیه جشنواره ناگهان سرباز و وابسته نظام می‌شود؟! آیا باید اگر با چشمان پر اشک فرمود من سرباز و وابسته نظامم و عده‌ای نیز تکرار کردند، من و من‌ها باور کنیم ایشان سرباز نظامی است که با ستون ولایت فقیه پابرجا مانده و این ولایت تنها در وجدان بیدار سلسله بسیجیانِ به قول عمو ابراهیم «موتوری» متبلور می‌شود؟ اصلاً ولایت فقیه چیست؟ لابد همان که افراطی‌های دهه ۶۰ می‌گویند نباید باشد...
طبعاً باورپذیر نیست چنین نویسنده‌ای بخواهد یا بتواند بسیجی مدافع حرم را آن‌طور که هست تعریف کرده و نشان دهد؛ و نمی‌دهد! و اتفاقاً همین انتظار می‌رفت و مانند بنده یقین داشتیم که با فیلمی خوش‌ساخت تعمداً ادعای به تصویر کشیدن رشادت‌های مدافعان حرم خواهد شد!
🔻ادامه دارد...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه می‌رود

⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»


:: بخش دوم
پرده سوم
چرا درباره آقا ابراهیم نوشتم «تعمداً»؟ به‌رغمِ کنش‌ها و واکنش‌های عموابراهیم -از مصاحبه گرفته تا حضور در جمع خانواده معظم شهدا- چند سالی است بنده و دیگران، ایشان را به دور از آن‌چه ادعایش را می‌کند دریافتیم و می‌شناسیم. حتی تلاشِ موفقِ سازندگان فیلم در مصادره به مطلوبِ گریستن حاج قاسم یا تقدیر و بوسه‌اش بر پیشانی آقا ابراهیم با هدف جا انداختن این‌که این فیلم، فیلم مدافعان حرم است، بر ما کارگر نیفتاد. اما حس کردیم گویا قرار است فیلم مصون از هرگونه نقد محتوا و ساختار باشد. برای نقد رویه جاری آقا ابراهیم کمی به عقب برمی‌گردم.
روزی جزئیات خبر اکران خصوصی فیلم‌های «چ» و «بادیگارد» برای سعید حجاریان و عرب‌سرخی و عباس عبدی و سایر اعوان که با بودجه سپاه در سازمان اوج ساخته شده بود را می‌خواندم. البته هیچ قضاوتی درباره حریم خصوصی این اشخاص ندارم و کاری هم ندارم به این‌که با انواع جرائم امنیتی طبق مستندات و اظهارات صریح خود محکوم شده و تحمل کیفر کرده‌اند، اما البته(تر) این مهم است که عمو ابراهیمی که این روزها توسط مرتبطان سازمان اوج به‌عنوان «یگانه علمدار انقلاب و ولایت در سینما» مطرح می‌شود، با دیگران مِی می‌خورد و با ما تلو تلو. آنان هر تفکر و منشی دارند، لامحاله و صادقانه، حتی بعضا تصریح دارند که التزام چندانی به ولایت فقیه و انقلاب اسلامی به تفسیر این ولی فقیه ندارند.
بنابراین به دور از این هیاهوها، از خود پرسیدم عموابراهیمی که با خاتمی عکس جدید دارد و با این نحله مراوده، آیا علی‌رغم بردن بهره‌ها از نام و نامه‌های مرتضی آوینی، آن‌طور که آوینی «بسیجی» را ذوب در ولایت فقیه و انقلاب اسلامی می‌دید و می‌خواند، قرائتی از حقیقتِ بسیج ارائه خواهد کرد؟
بازگشتم و «آژانس» به بعد حاتمی‌کیا را مرور کردم؛ کاراکترهای بسیجی فیلم‌های آقاابراهیم، نوعاً اشخاصی اخم‌آلود، عصبی، ساختار گریز، منزوی، خودخور، پُر تنش، همیشه ناراحت یا خنثی هستند، که اگر خنثی هستند یا در روستایشان بدون تراکتور کشاورزی می‌کنند یا در شهر مسافرکشی. این کاراکترها با پایان جنگ در سال ۶۷ عملاً فاقد تکلیف سیاسی و استراتژیک شده و خیلی ساده و شیک، «عوام» می‌شوند. گفتمان‌شان نوعاً جرم و نامشروع، و برای احقاق حق یا کسب منفعت است؛ غالباً برای رسیدن به مقصود خود، یا آن‌چه اجتهاداً حق خود یا «عباس»ها تشخیص می‌دهند، هر کار غیرقانونی، جرم، ظلم و حق‌الناس را مرتکب می‌شوند؛ البته این ارتکاب جرم‌ها، گویا شرعاً و مراماً(!) مجاز است. علی‌رغم این حواشی، برای امنیت فداکاری می‌کنند و همه باید به سوابق‌شان احترام بگذارند؛ و می‌گذارند! یکی از ابزارهای وجوب این احترام نیز عواطف و احساسات ایشان، خصوصاً نسبت به خانواده صبور و عمیقاً محترمشان است؛ که اتفاقا در آژانس برای تایید رفتار تروریستی و نامشروع حاج کاظم «پلاک»ِ مجاهدان فی سبیل الله را به عنوان «خلاصه‌ترین پیام» می‌فرستد.
جالب این‌جاست که بسیجیِ اتمسفر ذهنیِ قشر خاکستریِ نسبت به انقلاب اسلامی نیز تا حدود قابل تاملی همین بسیجیِ فیلم‌های عموابراهیم است. صد البته با فاکتورهای جذابیت در سینما، ضد ارزش به راحتی می‌تواند تبدیل به ارزش شود، و طوری جا بیفتد که گویا اصلاً بسیجی یعنی همین!
راستش را بخواهید همین فاکتور کافی است که بگوییم فقدان عقلانیت در آژانس، روبان قرمز، موج مرده و ارتفاع پست و... بسیار پر رنگ دیده میشود، لکن به طرز عجیبی این فیلم‌ها تبدیل به نوستالژی چند نسل از مردم ایران شده‌اند.
آقا! مهم است که مقام معظم رهبری امر فرمودند جمله «این فکس از بیت آمده» از سکانس پایانی آژانس حذف شود؛ حالا روشن می‌شود که طبعاً رهبری هم علی‌رغم دل‌سوزی و توجه به بازماندگان جنگ (عباسها)، خود را مدافع بی‌تکلیفی، خودسری، جرم، اقدام علیه امنیت ملی، حق‌الناس و ساختارشکنی ندانستند.
کاراکترهای فیلم‌های عموابراهیم مظلومانه شهید هم می‌شوند اما به طرز عجیبی هیچ‌گاه هیچ خطری برای شبکه‌های نفوذ، ترورهای بیولوژیک نسل‌های ایرانیان، جاسوس‌ها و جبهه‌ی معاند انقلاب اسلامی ندارد؛ اتفاقاً یکی فارغ از ایدئولوژی، عاشق دختری منافق هم می‌شود؛ بسیجی‌های عمو ابراهیم نوعاً خودسر و خطرناکند و عجیباً فاصله بسیاری با بسیجی‌های اصیل دارند. این افرادِ مجرم -اما به مدد دِرام و دکوپاژ «عزیز»- عملاً نسبتی با بعد اخلاقی امام(ره) و آیات سید علی قاضی و بهجت و ملکی تبریزی که گفته‌اند: نور حاصل از یک چله عبادتِ مقبول با یک "پرخاش کوچک" از بین خواهد رفت، ندارند؛ چه رسد به اسلحه‌کشی و خشونت و ارعاب و گروگان‌گیری و الخ.
🔻ادامه دارد...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه می‌رود

⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»


:: بخش نخست
پرده اول
به زعم عمده سینماگران و مخاطبان عام، فیلم «به وقت شام» از حیث ساختار، خوش‌ساخت و تاثیرگذار است. فیلم‌برداری و بازی‌های خوب و خصوصا جلوه‌های ویژه‌ی چشم‌گیرش قابل توجه است. یونیک بودن موضوع و قصه، مهمی‌ست که سینمای ایران شش سال برای یک فیلم «ضد داعش» منتظرش بود. برخی معتقدند کارگردان تلاش موفقی در دکوپاژ هالیوودی و میزانسن‌های کم‌نقص داشته که به این ترتیب شاید بتوان با عنوان شاه‌کار یا اثر درخشان از فیلم یاد کرد. حُسن‌های متعدد تکنیکی این فیلم در ارائه کردن تصویری هرچند حداقلی از داعش بسیار موفق است. می‌توان لجن‌پراکنی انگشت‌شماری از غرض‌ورزان که خود را در صف مخالفان بودجه سپاه یا منتقدان به رفتار آقای حاتمی‌کیا در مراسم اختتامیه جا میزنند اما خود بودجه‌هایشان را از قطرِ حامی داعش و برخی سفارت‌خانه‌های دشمن این کشور می‌گیرند، به هیچ گرفت.

پرده دوم
منتقدانی از خانواده سینما، مدافعان حرم و دیده‌بانان فرهنگ انقلاب، نقدهایی تجلیلی یا اعتراضی نوشته‌اند. نقدهای تجلیلی عمدتا از سوی اشخاص مرتبط با سازمان اوج و قشر مرتبطش نوشته شده؛ و نقدهای اعتراضی از سوی سایرین به رفتار عمو ابراهیم است. حاتمی‌کیا در نخستین نشست خبری و ایضا در مراسم اختتامیه جشنواره فجر با بغض و اشک اعلام و تاکید می‌کند که این فیلم درباره مدافعان حرم است؛ و بعدتر موکدا افتخار می‌کند که رشادت‌های مدافعان حرم را به تصویر کشیده است.
اما موضوعات مهم‌تری نیز وجود دارد که در این دو موضع‌گیری نادیده گرفته می‌شود. راقم این سطور با استدلال‌ها و توضیحات ذیل، بخش‌های مهمی از ادعاهای ابراهیمِ به وقت شام را نادرست، می‌داند.
الف) «مدافع حرم» یک عبارت کاملا ایرانی است و هیچ‌گاه با قلم دیگران ساخته نشده. مدافعان حرم مشتمل بر لشکرها و گردان‌هایی از: شیعیان افغانستان (فاطمیون)، شیعیان پاکستان (زینبیون)، اهل سنت ایران (نبویون)، شیعیان لبنان (حزب الله)، شیعیان عراق (حرکه النجباء و...)، مستشاران ایرانی (بسیجیان فاتحین، و پاسداران) و شیعیان سوریه هستند که شش سال با شمار شاید ۲۰ هزار "نفر رزمنده" در سوریه مقابل تروریست‌ها ایستاده و چند هزار شهید داده‌اند.
واضح است که بسیجی مدافع حرم یعنی: یک سبک زندگی، بینش سیاسی و عقاید خاص؛ اما گستره، گوناگونی و تعداد کثیر این افراد و شهدا تعمداً در این فیلم جایی ندارند؛ کما (فیلم‌هایِ) ماضی، دیالوگ‌های گلایه‌مندانه و معترضانه بین دو نسل جنگ و فرزندان ایشان - بی‌ربط با موضوع فیلم - از زبان خلبان جوان شنیده می‌شود.
خب؛ از این رزمندگان، نوع زندگی، عقاید، علایق، عواطف، کشش‌ها و کنش‌های رزم، و خانواده‌های شهدایشان در هیچ جایی از فیلم «به وقت شام» اثری دیده نمی‌شود. حاتمی‌کیا تعمداً از این لشکرها، گردان‌ها و بیش از نیم دهه جهاد و شهادت فقط چند «اسیر» در فیلم نشان می‌دهد. سرکرده چچنی مسلحین داخل هواپیما به دوربین می‌گوید: «این اسرا هیچ‌کدام سوری نیستند و از کشورهای افغانستان، پاکستان، عراق، لبنان و ایران هستند!». به ‌راستی چرا حاتمی‌کیا می‌کوشد فیلم ضدداعشی خوش‌ساخت خود را تعمداً «فیلمِ مدافعان حرم» بنامد؟
ب) گذشته از سبک زندگی مدافعان حرم، فیلم هیچ پاسخی به پرسش‌های افکار عمومی مبنی بر چرایی و چگونگی حضور ایران در سوریه نمی‌دهد. سرمایه‌گذار و کارگردان «به وقت شام» تعمداً فیلم را در سکوت خبری تهیه کرده‌اند. منطقی نیست دو خلبان -که اتفاقاً خلبانان پروازهای سوریه عناصر کلیدی کارزار هستند- را «مدافعان حرم» بنامند.
چرا فیلم‌نامه به نام مدافعان حرم اما با انحراف افکار عمومی، فرصت تاریخی ارائه تصویر واقعی از حقیقت ظاهری و باطنی میدان نبرد سوریه را از دست داده است؟
🔻ادامه دارد...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 «عمو ابراهیمِ به وقت شام» اشتباه می‌رود

⭕️ یادداشت میهمان
«مهدی آیت ثانی»

https://t.me/Sohail_Karimi


📰 دهه‌ شصتی‌ها


::‌بـــخش دوم و پـــایانی
حال خانم «میلانی» و هم‌فکران‌شان آن سرنوشت ذهنی‌ای را که گفته بودم را تصور کنند. که در همان دهه‌ی شصت، همین همت‌ها و باکری‌ها و متوسلیان‌ها و باقری‌ها و خرازی‌ها و حتا همان خوش‌نشینان فارس و لر و عرب «خرم‌شهر» و «آبادان» از قبیل «به‌نام محمدی»، «رضا دشتی»، «امیر رفیعی»، «پرویز عرب»، «علی رحیمی»، «جمشید برون» و... نبودند، الآن نه از ماه، نشان مانده بود و نه از ماه‌نشان. در همان روزهای انتهایی سال ۶۳ که «حسن» در شهریورش به دنیا آمده بود، صدام در اقدامی ابتکاری و برای به پایان بردن مقاومت ایرانیان، جنگ شهرها را راه انداخته و هواپیماهای خود را به عمق سرزمین‌های داخلی ایران گسیل داشت. نمی‌دانم خانم «میلانی» که آن روزها باید ۲۰ و چند ساله می‌بودند، بمب‌باران‌های هوایی را یادشان هست. من که ۱۱ سال داشتم و در روستای‌مان #حصارزیرک از توابع #شهریار و در ۱۵ کیلومتری تهران زنده‌گی می‌کردم به خوبی یادم هست. و هنوز فراموش نکردم روشن‌فکران کراوات‌زده‌ی مورد وثوق خانم «میلانی» با زنان فُکُلی‌شان را که هم‌راه فی‌فی و زی‌زی، از اهالی روستای‌مان طویله اجاره می‌کردند که از مرگ مفاجات بمب‌های عراقی در امان باشند. ولی همان موقع و در همان روزها و در همان سال‌های دهه‌ی شصت اگر آن فهرست قطاروار که آن بالا اسم بردم و صدها هزار پیر و جوان دیگر نبودند که مرگ مفاجات را به جان بخرند، الآن سرنوشت خانم «میلانی» و هم‌فکران‌شان چه می‌شد؟ آیا می‌شود در این سرنوشت ذهنی، چیزی مثل آن ۷۰ هزار زن کویتی را برای‌شان متصور شد؟ حاشا که مردان ایرانی حتا به ذهن هم نمی‌توانند چنین چیزی را تصور کنند. ولو به فانتزی!
حالا سرکار خانم «میلانی» و هم‌فکران‌شان که حافظه‌ی تاریخ‌شان در حد #آمیب‌ زیر سؤال است، و در همان سال‌های دهه‌ی شصت همین سازی را می‌زدند که در این‌ سال‌های دهه‌ی نود می‌زنند، تصور کنند همین «حسن» آقای نازنین ما که در آستانه‌ی ۳۰ ساله‌گی و در سال ۹۳ آن‌قدر غیرت داشت که وقتی امکان رفتن به سوریه را نیافت، با ده‌ها ترفند با عنوان #افغانستانی موفق به گرفتن شناس‌نامه‌ی #افغانی شد تا شانه به شانه‌ی دلاوران لشکر #فاطمیون برای دفاع از مظلوم و سرکوب طاغی عازم #شام شود، نمی‌رفت. فاطمی نمی‌شد. غیرت هم نداشت. مثل مرد‌نمایان کشور هم‌سایه‌مان کویت می‌بود... آن‌وقت همین خانم «میلانی» و خیلی‌ از هم‌فکران‌شان به چنان سرنوشتی از سمت #داعش و #جبهةالنصره و چچنی و تُرکستانی گرفتار می‌شدند که در عین یائسه‌گی و در سن حدوداً ۶۰ ساله‌گی مجبور بودند بار دیگر بچه‌ی خود را در اوج فعالیت‌های زن‌سالارانه‌شان سِقط کنند.
ولی مردان این سرزمین غیرت دارند. و این آن علت اصلی شهادت این شیربچه‌هاست که مورد بحث خانم «میلانی» و به زعم‌شان بسیاری از ایرانیان است. چه آن‌ها که در دهه‌ی شصت جنگیدند چه این‌ها که متولد دهه‌ی شصت بودند و پربهاترین دارایی‌شان را در طبق اخلاص گذاشتند تا خانم «میلانی» و هم‌فکران‌شان در هر صنف و #حزب و مرامی، در امنیت باشند. حتا آن دخترک علی حاتمی که کُندذهنانه آن جملات دیکته شده را برای دل دشمنان این ملت در دل دشمنان این ملت بلغور کرد.
و چه‌قدر دروغ‌گویند خانم «میلانی» و هم‌فکران‌شان که سنگ #فمنیسم و #زن‌سالاری را به اسم دفاع از حقوق برابر زنان به سینه می‌زنند، ولی حقوق طلایی مادران و هم‌سران و خواهران و دختران شهدا را زیر پا می‌گذارند. اینان حداقل خیری که از شهادت «حسن» و هم‌قطاران‌ش می‌توانند قبول داشته باشند، همین است که با شهادت هر یک از این دهه شصتی‌ها، یک معضل از #معضلات_لاینحل_دولت بی‌مقدار جناب روحانی حل خواهد شد و دیگر معاون مستأصل‌شان از موج جوانان بی‌کار متولد دهه‌ی شصت نخواهد نالید...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 دهه‌ شصتی‌ها
۱۵ اســـفند ۱۳۹۶


::‌ بـــخش نــخست
در ساعت دو بام‌داد ۱۱ مرداد ۱۳۶۹، چهار لشکر #گارد_جمهوری_عراق، پس از چند ماه کش‌مکش با پادشاهی #کویت، با عبور از مرزهای جنوبی کشورشان، وارد این پادشاهی شده، ظرف کم‌تر از ۱۳ ساعت، کل این کشور را به اشغال خود درآورده و به ابتکار رییس و پیش‌وای خود، #صدام_حسین المجید هفت ماه آن را استان نوزدهم #عراق می‌نامند. و در ماه هفتم، با حمله‌ی نیروهای موسوم به ائتلاف بین‌المللی و با فرمان‌دهی #آمریکا مجبور به ترک کویت می‌شوند.
هفت ماه استان نوزدهم عراق بودن برای کویت، ویرانی و فلاکت و سوختن و آتش و دود و بی‌چاره‌گی داشت. ولی نکته‌ای که در این سال‌ها بسیار کم به آن اشاره یا پرداخته شده، فراتر از این هفت ماه فلاکت بوده که دولت‌مردانِ! کویت هم دیگر کم‌تر آن را رسمی کرده یا در این مورد حرفی می‌زنند. قوای گارد جمهوری #بعث عراق، به جز تیر و ترکش و دود و باروت، برای هم‌کیشان و هم‌زبانان خودشان چیزی ماندگارتر به ارمغان آورده بودند. «تجاوز به عنف»! ارمغانی که بیش از ۷۰ هزار حرام‌زاده روی دست دولت‌مردانِ! کویت گذاشت و در زمان خودش معضلی شده بود برای کویت آزاد شده. ۷۰ هزار حرام‌زاده‌ای که ام‌روز در آستانه‌ی ۲۸ ساله‌گی‌اند...
با عَر و تیزهای ظریف و زنانه‌ی #لیلا_حاتمی در #برلین و در دفاع از بلوای صوفیه‌ی منحوس و وحوش بیدختی، همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، موجکی هم در سلِبریتی‌های خودشیفته راه افتاد در دفاع از هم‌صنف‌شان. در مقابل و در اعتراض به آن بی‌انصافی و ناداوری، مادر شهیدی از شهدای محور مقاومت در #سوریه اعتراضی تصویری را منتشر کرده و در آن ویدیو، شکایت قانونی از لیلا حاتمی به دلیل دفاع از اغتشاش‌گران #صوفی و برهم‌زننده‌گان امنیت ملی را اعلام داشته و از مادران و خواهران و هم‌سران شهدای محور مقاومت و شهدای عزیز غائله‌ی اخیر خواستند تا در این مسیر، این مادر شهید را هم‌راهی کنند.
باز همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، موجکی دیگر از همان جماعت خودباخته‌ی بدبازی‌گر راه افتاد جهت منکوب کردن این حرکت. #تهمینه_میلانی چیپ‌سازی که ادعاهای‌ش همیشه دهان خر را هم پاره می‌کرده، در پستی در #اینستاگرام، ضمن انتشار ویدیوی مادر شهید #حسن_قاسمی_دانا، ذیل پست آن نوشت: «...شهيد حرم مورد نظر ايشان كه علت شهادت ايشان مورد بحث و اعتراض بسيارى از ايرانيان است، كجاى صحبت هاى ليلا خانم در برلين بود؟»
با بالا و پایین و کم و زیاد این پیغام کاری نداریم، مشکل ما همان علت شهادت «حسن» است که مورد اعتراض خانم «میلانی» (و طبق ادعای ایشان) بسیاری از ایرانیان است که در این باب هم صحبت زیاد شده. فقط در این نوشتار خواستم یک سرنوشت ذهنی را چه خانم «میلانی» و چه قائلین به باورهای ایشان متصور شوند تا چند و چون قضیه به‌تر دست‌شان بیاید.
«حسن قاسمی دانا» متولد سال ۱۳۶۳ بود. یعنی در اوج دفاع مردان ما در مقابل همان لشکرهای موصوفی که ۱۳ ساعته کویت را شخم زدند و فتح کردند. «حسن» دو سال پس از آزادی خرم‌شهری به دنیا آمده بود که غاصب‌ش بنا داشت سه روزه #تهران را هم فتح کند، ولی ۴۵ روز پشت دروازه‌های شهری ماند که مدافعان‌ش نه #جنگ دیده بودند و نه سلاح داشتند. ولی لب‌ریز از غیرت بودند. «حسن» در همان سالی به دنیا آمد که چند ماه بعدش ره‌روان #همت، عملیات بدر را در آن رقم زدند و «#باکری و یاران‌ش تا نقطه‌ی تلاقی دجله و #فرات و شمال شهر القرنه را هم فتح کردند و تنها گلوله‌ی جا خوش کرده روی پیشانی «آقا مهدی» توانست او را از پیش‌روی باز دارد و پیکرش را به #دجله بسپارد. همان «مهدی باکری» و «ابراهیم همت» که خانم «میلانی» و هم‌پاله‌گی‌های‌ش در هر دور انتخابات از نام‌شان، نان می‌خورند تا امثال جناب روحانی‌ها #رییس_جمهور شوند و معاونین‌ش هم از سر ناچاری در مملکت‌داری، همه‌ی کاسه کوزه‌های بی‌کاری و تورم و #وطن_فروشی را بر سر همان #دهه_شصتی‌ها بشکنند!
🔻ادامه دارد...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 دهه‌ شصتی‌ها

https://t.me/Sohail_Karimi


📰 خانوم جون‌های نجومی
نـــه اسفند ۱۳۹۶


دیگر هیچ شکی نیست در دوره و زمانه‌ی ما و در هر بحرانی، همیشه پای یک زن در میان بوده و هست.
ماجرای واگذاری رانتی کارخانه‌ی #رشت_الکتریک در ۱۴، ۱۵ سال گذشته و به محاق ورشکسته‌گی و تعطیلی کشیدن آن توسط علیا مخدرات، هم‌سران و دختران حضرات تکنوکرات دولت به اصطلاح‌سازنده‌گی را که ام‌روزه خیلی‌ها شنیده‌اند.
حالا هم همان خانوم جون‌ها لَچَک به دندان گرفته و چادر به کمر بسته‌اند‌ که در دوره‌ی تصدی وزیر پیشین صنایع و معادن، که ام‌روز با رأی حرام رییس‌ و شریک‌ش، هم‌چنان معاون اول رییس جمهور مانده، ویرانه‌های باقی مانده روی ۱۲ هکتار زمین آن کارخانه‌ی به خاک سیاه نشسته را با چهار واحد مسکونی #های_کلاس دولتی تعویض کنند.
و آن دیگر خانوم جون‌های دولتی که داد آزادی زنان را با باد گلو فریاد می‌زنند و از زایش‌گاه تا باش‌گاه را زیر سؤال می‌برند تا همان‌طور که پیش از این هم گفته بودم کنیزی را برای رییسِ حرام رأی‌شان تمام کنند، هنوز درشان بر همان پاشنه می‌چرخد.
از آن طرف و در نشست خبری «خوک» در جشن‌واره‌ی برلیناله‌ی آلمان، دخترکی که روزی با استفاده از اعتبار پدر و سابقه‌ی مادر، پله‌های هنرپیشه‌گی را در نَوردیده بود، با پُزیشنی ناشیانه و عباراتی هیجانی و از روی استیصال که نشان از اجبارش در به کار بردن الفاظی تحمیلی بود، با اغلاط عدیده‌ی دستوری در زبان انگلیسی، نقش‌ش را لو داد و جملاتی که خیلی با عجله و علی‌رغم ‌میل باطنی‌اش سعی کرده بود حفظ کند را در دفاع از وحوش #صوفی و #دراویش بیدُختی در واقعه‌ی خونین خیابان پاس‌داران و #گلستان_هفتم و در انظار رسانه‌های هنری غرب به کار برد بدون آن‌که اشاره‌ای کند به آمر آن موضع و دستور دهنده‌ی آن بیان ناقص و ناقض! بعد هم خاله‌زنک بازی سلبریتی‌های مدافع #لیلا_حاتمی و دفاع از حریم هنر و هنرمند و این قبیل شعارهای دهان پر کن.
از طرفی هم صوتی از جلسه‌ای زنانه در شبکه‌های مجازی و پیام‌رسان‌های گروهی دست به دست می‌شود به قصد معرفی یک خانوم جونِ بدخُلق و خشن و بداخلاق و به بهانه‌ی تخریب وجهه‌ی جلسات مذهبی بانوان ولی در عمل و هدف غایی بناست آب به آسیاب فمنیست‌های این سو و آن سوی مرز ریخته و تشکیک ایجاد شود در روایات دینی برای خانه و خانه‌واده تا نسخه‌ی سبک زنده‌گی‌مان را در همان سوی آب‌ها بپیچند.
آن جاسوسه‌ی فراری و رجّاله‌ی رسانه‌ای هم که روزی با واژه‌ی #فاحشه برمی‌آشفت و حال با کامبیز جان‌ش به رتق و فتق ازدواج سفیدش مشغول است و خود را رهانیده از قراردادهای رایج عُرفی و دینی دانسته و ازدواج شرعی را هم ویران کننده‌ی عشق می‌داند، با فاسق خود، به تن‌فروشی مُدرن پرداخته و #دختران_خیابان_انقلاب ما را هم مانند خود روسپی می‌خواهد. چه فرق می‌کند که در محله‌ی جمشید و قلعه‌ی #شهرنو با عنوان‌های #پری_بلنده و اشرف چارچشم و مژگان سوخته و شهلا آبادانی قَوّادی کنی یا مَصی #علی_نژاد (معصومه که به اشتباه، مسیح جا افتاده!) باشی و در محله‌ی بدنام سوهو در وِست‌مینسْتِر #لندن، به #روسری و #حجاب، چوب حراج زده و بر دیرک بی‌غیرتی بیاویزی؟!
بله. همیشه پای یک زن در میان است. در عصری که دولت یک حکومت در نقش اپوزیسیون ظاهر می‌شود تا ناکارآمدی خود را در امر حکومت‌داری لاپوشانی کند و پس از پنج سال چیز دو زدن‌های بین‌المللی جهت خوش‌رقصی برای دنیای غرب، هواپیمای وزیرش در #مونیخ از بی‌بنزینی در فرودگاه جا می‌ماند و کسی تَره هم برای‌ش خُرد نمی‌کند، باید این زن‌ها و خاله خان‌باجی‌ها و خانوم جون‌ها، معرکه گردان جمع باشند.
شتر این مملکت را با بارش بردند؟! فدای سر خانوم‌ جون‌های حضرات. دیگر توجیه وزیر ارتباطات دولت در سالم بودن مدیریت بانوان هم طلا مالی شد و رفت، با رانت‌خواری فاطی و خیری و گیتی و سوده و با رو حوضی بازی کردن لیلی و قوّادی‌های مَصی...
خانوم جون‌های نجومی، دستِ بسترگستران دولتی را هم از پشت بستند در خوردن و بُردن و چاپیدن و وطن فروشی.



https://t.me/Sohail_Karimi


📰 خانوم جون‌های نجومی

https://t.me/Sohail_Karimi


📰 باج سبیل به؟!
دوم اســـفند ۱۳۹۶

سال‌ها پیش که وزیر کشور فعلی‌مان به کرسی معاونت سیاسی صدا و سیما تکیه زده بود، ایشان را فردی #عاقل، #منطقی و #معتدل می‌دانستم. مدیری که علی‌رغم مقام اداری و مشغله‌های کاری، پی‌گیر کارهای شخصی افرادی چون منی می‌شد که در آن سازمان عریض و طویل، ارزنی هم حساب نمی‌شدند (مثل حالا) و حتا با حوصله تله‌فن‌مان را هم جواب می‌داد و پای حرف‌مان می‌نشست و راه‌نمایی‌مان هم می‌کرد.
حالا که واقعه‌ی خونین #گلستان_هفتم پاس‌داران پیش آمده و امنیت جانی و مالی مردم در خطر قرار گرفته، تازه متوجه شدم بعید نیست که همه‌ی آن عدلِ علی‌بازی درآوردن‌ها هم مثل ام‌روزِ مقام وزارت کشور، برای آقای #رحمانی_فضلی شکلِ کار بوده باشد و پُزیشن رحمانی! گرفتن.
هم جناب وزیر، هم فرمان‌دهی #پلیس_تهران و هم همه‌ی آنانی که طی دی‌روز و ام‌روز وانمود کردند مدیران خوبی هستند و ادای آدم‌خوب‌های فیلم‌های اخلاقی را بازی کردند، ای کاش در همین گوگلِ امپریالسیت و صهیونیست یک سِرچَکی بکنند و از چند و چون فِرَقِ صوفیه (چه نعمت‌اللهی بیدُختی موسوم به گنابادی و چه هر کوفت و زهرمار دیگری) سر درآورند بعد حس دل‌سوزی و شهروندپروری و از درِ مُدارا وارد شدن را بگیرند.
نمی‌دانم تا کی مردم باید از دید این حضرات، نادان‌های نیازمند به ترحم انگاشته شوند؟! رسانه‌ها خود کم به تحمیق ملت می‌پردازند که حالا رییس و وزیر و وکیل و فرمان‌ده هم باید به آن اضافه شوند؟! فِرَقِ ضاله در این مملکت مادامی که سر در آخور خود دارند، کوچک‌ترین بی‌حرمتی از جانب مؤمنین نخواهند دید، ولی آن‌جایی که جان و عِرض و ناموس مردم در خطر قرار گرفت، مماشات و ترحم، یعنی هم‌راهی با ظلم. یعنی زیر پا گذاشتن عدالت. نه این‌که مطابق بخش‌نامه‌ی رییس بالاتر، نقش یک مدیر جامع الاطراف را بازی کردن. و چه‌قدر هم این مدیران یک لنگ در هوا، نابازی‌گرند. کاشکی عُرضه جامع‌ الاطراف بودن را داشتند. حُمَقایی که به همین ضالّین هم به چشم برگه‌ی رأی نگاه می‌کنند. هم در انتخابات باهاشان عکس یادگاری می‌گیرند و هم در متن دوره‌شان هوای انتخاباتِ بعد را دارند.
آری. فرقه‌ی نعمت‌اللهی بیدُختی موسوم به گنابادی، آن‌قدر زنگ‌زده و قُراضه هست که حتا تدبیر باقی فِرَق را هم نداشته باشد و هر از چندی با چراغ سبز بزرگان‌شان در این سو و آن‌سوی مرز، آشوب و بلوا درست کنند. آن‌وقت مقاماتی چون وزیر کشور #دولت_قراضه یازدهم در کنار فواره‌ی کاخ نخست‌وزیری می‌ایستد، تا صدای اسدالله عَلَم وزیر تابنده‌دوست دربار پهلوی از حنجره‌اش شنیده شود که؛ «رسانه‌های خارجی به خصوص، و برخی از کانال‌های مجازی و سایت‌ها، این موضوع را به گونه‌ای مطرح کردند که منتسب بشود به جریان #دراویش در کشور. ما جریان دراویش در کشور را جریان عاقلانه، منطقی و معتدل می‌دانیم...»!
جناب وزیر! دوره‌ی عوام‌فریبی به سر آمده. سال‌ها آشوب این جماعت عقب‌مانده‌ی اعتقادی و متوهّم، ثابت کرده که این ریشه باید خشکانده شود. اگر ذهبیه و خاک‌ساریه و اویسیه و نعمت‌اللهی و صفی‌علی شاهی و... ادای عقل و منطق و اعتدال را در می‌آورند و شما هم طی جلسه‌ی دولت توجیه می‌شوید در مصاحبه‌ی رسانه‌ای خود آن را به دیگر فرقه‌ها تعمیم بدهید، جماعت بیدُختیه‌ی #تابنده جلوی چشم هزاران نفر «حدادیان» و «بایرامی» و «امامی» و «مرادی» را با قصاوت تمام سلاخی می‌کنند و دریغ از صدای آخی از شمایان.
معلوم نیست کارکرد این باج‌دادن‌ها تا کی و تا کجاست؟ آیا مدارا با این #جلادان، خوش‌خدمتی برای سازمان‌های اجیر شده‌ی به اصطلاح حقوق بشری بین‌المللی است یا خوش‌رقصی برای دولت‌های سرِ گردنه بگیر غربی و یا همان نگاه کیلویی به #صندوق مقام‌ساز آراء؟! هر چه که هست، شاید #دولت و هر آن‌کس که خود را محق در تحمیق خلق می‌داند بخواهد خود را به کوچه‌ی علی چپ بزند، ولی ما از خون شهدای گلستان هفتم نخواهیم گذشت...


https://t.me/Sohail_Karimi


📰 باج سبیل به؟!

https://t.me/Sohail_Karimi


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🎥 مستند #طریقت_گمراهی
🔎 بازشناسی علمی صوفیه
🎬 نویسنده و کارگردان: سهیل کریمی

https://t.me/Sohail_Karimi


Forward from: اتوپیا
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🎞 #اتوپیا
💬 کارشناس برنامه: سهیل کریمی
🖋 موضوع: جایگاه ایران در تحولات خاورمیانه
قسمت 3⃣
🖇 @Utopia_tv
تمامی قسمت های برنامه اتوپیا👆


Forward from: اتوپیا
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🎞 #اتوپیا
💬 کارشناس برنامه: سهیل کریمی
🖋 موضوع: جایگاه ایران در تحولات خاورمیانه
قسمت 2⃣
🖇 @Utopia_tv
تمامی قسمت های برنامه اتوپیا👆


Forward from: اتوپیا
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🎞 #اتوپیا
💬 کارشناس برنامه: سهیل کریمی
🖋 موضوع: جایگاه ایران در تحولات خاورمیانه
قسمت 1⃣
🖇 @Utopia_tv
تمامی قسمت های برنامه اتوپیا👆


Forward from: اتوپیا
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🎞 #اتوپیا #تیزر
💬 کارشناس برنامه: سهیل کریمی
🖋 موضوع: جایگاه ایران در تحولات خاورمیانه

🖇 @Utopia_tv
تمامی قسمت های برنامه اتوپیا👆


📰 راه رفــتن‌های کــَبک...


:: بــخش پـــنجم و پــایانی
ابراهیم حاتمی‌کیا! در سال‌های گذشته، شش هفت بار سوریه و عراق رفتم، ماه‌ها با مردم این کشورها و دردهای‌شان زنده‌گی کردم، در محاصره‌ی جبهةالنصرة در حلب بودم، و در معرض حملات انتحاری‌های داعش در موصل. ۲۰ و چند تن از به‌ترین دوستان‌م که ماه‌ها با هم بودیم و قد چون رعنای‌شان در برابر دوربین‌م خرامیده بود، حالا زیر خروارها خاک خوابیده. شیربچه‌هایی که از همان جنس مردم سوریه و عراق و یمن در هر دم و بازدم‌شان سوژه‌ای خوابیده برای داستان و فیلم و مستند. ولی هیچ‌کدام‌شان برای‌م افسانه نبودند. کار هیچ‌کدام‌شان خرق عادت نبوده. قهرمانی‌های‌شان از نوع ابرقهرمان‌های «دی. سی. کامیکس» و «مارول» نبود ولی زنده‌گی هیچ کدام‌شان را در «ما به ازای به وقت شام»ت ندیدم. «ما به ازا»ی چه را ساخته‌ای؟ از حقیقت گفتن که این‌قدر سخت نیست. بهانه‌ی محذوریات امنیتی را برای آنانی بیاور که تو و آثارت را نشناسند. قصه‌سرایی از چیزی که داعش عَلَم کرده، ما به ازا نیست. بازی در زمین دشمن است. قهرمان‌های‌ت «ما به ازا»ی ماجرای سر بریدن‌های سواحل مصر شدند؟ درست. دیگر چرا سوار هواپیما شدند که به «قصر الجمهوری» یا هر جای دیگر در دمشق بخورند؟ قصه‌ی چیپ، اسپیشال‌افکت‌های چیپ، پست پروداکشن چیپ، ۱۰، ۱۵ میلیارد پول زبان بسته و... دوستان‌مان هم حق دارند تیتر بزنند «حاتمی‌کیا حماسه‌ای دیگر آفرید.» بی‌ رو دربایستی بگویم، تف سر بالا شده‌ای. حماسه نباشی چه باشی؟ با یک میلیارد دست‌مزد نگه‌ت ندارند به چه دل خوش کنی؟
ابراهیم حاتمی‌کیا! چند روز در دمشق و چند روز حلب و چند روز هم لاذقیه شد شناخت یک کارگردان از اقلیم داستان و لوکیشن فیلم؟ منی که مستند می‌سازم (اگر محذورات امنیتی بگذارد!)‌ برای یک اثر یک ساعتی، ماه‌ها در محل چرخ می‌زنم و از این ماه‌ها، دو هفته‌اش فقط آمدن حساب قصه، به دست‌م است، بعد تو با همان چند روز فِر خوردن همه چی دست‌ت آمد و چند تا نمای کوتاه در سوریه و الباقی در لوکیشن‌های نامربوط ایران و چهار تا عکس بی‌کیفیت از تدمر و صحاری شام و بقیه هم در پست پروداکشن در می‌آید! آن کروماکی‌ها، آن تصاویر بی‌ارزش، آن لرزش‌های دوربین که حرکات تیرهای رسام را هم تکان می‌داد و... نه برادرم. اخراجی‌های ده‌نمکی رسماً از تو جلو زده. این را ببین و خیلی رو راست بیا و بگو پول. برای پول می‌خواهم بسازم و این‌ها ربطی به انقلاب و آرمان و امام و شهدا ندارد. این‌ها را وجه المسامحه‌ی نفسانیات‌مان نکنیم.
ابراهیم حاتمی‌کیا! دوره‌ات تمام شده. اگر برای پول بسازی دیگر حذفی. این‌ور تو را برای خرج کردن‌های‌ت می‌خواهند و آن‌ور برای خرج شدن‌های‌ت. به خودت بیا. یک روز در سینمای ایران بِرَند بودی ولی حالا هر روز در ورطه‌ی سفارشی‌سازی فرو می‌روی. کاشکی این را در همان «بادی‌گارد»ت می‌فهمیدی. یک کار بَخس در حد تله‌تآتر با فیلم‌نامه‌ای بیانیه‌شکل و... با چهار میلیارد هزینه. برای چه؟ برای آن‌که تو به پول نیاز داشتی و دوستان به بیلان.
ابراهیم حاتمی‌کیا! با همه این‌ها که گفتم، دوست‌ت دارم که این‌همه وقت برای انذار دادن‌ت گذاشتم. تو را و سینمای دهه‌ی شصت و اوایل دهه‌ی هفتادت را. آن‌قدر هم نامرد نیستیم که ارزش‌ِ ارزش‌های‌ت را ندانیم و به ساده‌گی از کنارش بگذریم.
«ای بلبل عاشق، جز برای شقایق‌ها مخوان...»


https://t.me/Sohail_Karimi

20 last posts shown.

607

subscribers
Channel statistics