نکته 526 : مولوي چه مي گويد؟! جدا كردن روغن جان از دوغ تن
كانشسنس يا واحد آگاهي در بدن ما به صورت پراكنده قرار دارد، يعني اگر كانشسنس ما داراي صد واحد آگاهي باشد، 97 درصد آن به صورت پراكنده در وجود ما قرار گرفته و توسط ايگوها تصاحب شده و انسان فقط داراي سه درصد آگاهي است. هر ايگو، بخشي از نور دروني و الهي انسان را به دام انداخته است. كار دروني يا كار ايزوتريكي، متحد كردن اين نورهاي جدا افتاده و پخش شده است تا ما بتوانيم از تمام ظرفيت آگاهي و كانشسنس خودمان استفاده كنيم.
مولوي در دفتر چهارم مثنوي مي نويسد كه روح يا جان، همانند روغن با دوغ تن يا نفسانيات آميخته شده و به نوعي در آن پنهان شده و چون بيشتر انسانها با كانشسنسي خوابيده بدنيا مي آيند، از ابتدا تصور مي كنند كه فقط اين جسم فاني و فيزيكي هستند و ماوراي آن چيزي وجود ندارد.
سالها اين دوغ تن پيدا و فاش//روغن جان اندرو فاني و لاش
تا فرستد حق رسولي بنده اي//دوغ را در خمره جنباننده اي(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3033 )
مولوي در مثنوي معنوي در دفتر چهارم، روح يا آگاهي را به روغني تشبيه كرده كه با دوغ تن يا نفس انسان تركيب شده و بايد با كار دروني و تمرينات معنوي و روحاني، آنقدر اين دوغ يا نفس، تكان داده شده و چلانده شود تا اين روغن به تدريج از دوغ جدا گردد.
تا بجنباند به هنجار و به فن//تا بدانم من که پنهان بود من(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3033 )
به اعتقاد مولوي، براي جدا كردن روغن جان از دوغ تن، بنده اي از بندگان حق مورد نياز است تا او به وسيله روش ها و فنوني (كار دروني) كه مي داند به ما كمك نمايد تا بتوانيم روغن را از دوغ جدا كنيم. مولوي مي گويد انسان از روي جهالت و ناداني، براي سالها فكر مي كرده كه وجود حقيقي اش همين جسم فيزيكي و نفس اوست، چرا كه هميشه آن را مي ديده و در مقابل چشمش قرار داشته، ولي جوهر اصلي انسان، كه همانند روغن (جان رباني) در دوغ تن مخفي بوده، از ديد او پنهان مانده و چيزي فاني و بي استفاده انگاشته شده است. مولوي مي گويد آنقدر اين دوغ بايد چلانده و تكان داده شود تا اينكه جوهر واقعي عيان شود و فرد به واسطه ظهور جوهر اصلي، بيدار گردد.
جنبشي بايست اندر اجتهاد//تا که دوغ آن روغن از دل باز داد(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3045 )
براي جدا كردن روغن، بايد سعي و تلاش كنيم و اعمالي انجام دهيم تا نفس يا ايگوها، نوري را كه به دام انداخته اند، آزاد كنند و هر نوري كه از درون ايگوها آزاد مي گردد، با هم متحد و يكپارچه گردد و به سه درصد نور اوليه اضافه شود. به اعتقاد مولوي، آنقدر بايد اين دوغ تن به وسيله دانش و فنون الهي مردان حق، تكان داده شود تا آنچه را كه در خود پنهان كرده، ظاهر كند.
هين بگردانش به دانش دست دست//تا نمايد آنچ پنهان کرده است(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3049 )
نمي توان با كارهاي عادي و روزمره و كارهاي ذهني، اين روغن را از دوغ جدا كنيم و كاري دروني و معنوي براي اين جداسازي لازم است. ولي به گفته مولوي، اين دانش در اختيار مردان الهي است و بايد از كمك و امداد معنوي آنها در اين ميان بهره گرفت.
در نهايت به صورت خلاصه مي توان گفت، نور اوليه انسان، در وجود او پراكنده و منتشر شده و هر بخش از آن، توسط نفس يا ايگوها تصاحب شده و قدرت اوليه آنها به صورت بالقوه و بي اثر باقي مانده است. هر زماني كه توسط كار دروني، ايگوها يا نفس از بين برود، يا دوغ در اثر جنبش و تكان، روغن پنهان شده در وجود خود را متجلي و ظاهر كند، اين نورهاي اوليه و جدا از هم متحد شده و آگاهي انسان از حالت پراكنده و كم تاثير، به حالت يكپارچه و متحد در مي آيد و كانشسنس انسان به صورت يك وجود بيدار بهم پيوسته در مي آيد و قدرت واقعي آن ظاهر مي شود.
@Tabeogyanous تا به اقيانوس
كانشسنس يا واحد آگاهي در بدن ما به صورت پراكنده قرار دارد، يعني اگر كانشسنس ما داراي صد واحد آگاهي باشد، 97 درصد آن به صورت پراكنده در وجود ما قرار گرفته و توسط ايگوها تصاحب شده و انسان فقط داراي سه درصد آگاهي است. هر ايگو، بخشي از نور دروني و الهي انسان را به دام انداخته است. كار دروني يا كار ايزوتريكي، متحد كردن اين نورهاي جدا افتاده و پخش شده است تا ما بتوانيم از تمام ظرفيت آگاهي و كانشسنس خودمان استفاده كنيم.
مولوي در دفتر چهارم مثنوي مي نويسد كه روح يا جان، همانند روغن با دوغ تن يا نفسانيات آميخته شده و به نوعي در آن پنهان شده و چون بيشتر انسانها با كانشسنسي خوابيده بدنيا مي آيند، از ابتدا تصور مي كنند كه فقط اين جسم فاني و فيزيكي هستند و ماوراي آن چيزي وجود ندارد.
سالها اين دوغ تن پيدا و فاش//روغن جان اندرو فاني و لاش
تا فرستد حق رسولي بنده اي//دوغ را در خمره جنباننده اي(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3033 )
مولوي در مثنوي معنوي در دفتر چهارم، روح يا آگاهي را به روغني تشبيه كرده كه با دوغ تن يا نفس انسان تركيب شده و بايد با كار دروني و تمرينات معنوي و روحاني، آنقدر اين دوغ يا نفس، تكان داده شده و چلانده شود تا اين روغن به تدريج از دوغ جدا گردد.
تا بجنباند به هنجار و به فن//تا بدانم من که پنهان بود من(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3033 )
به اعتقاد مولوي، براي جدا كردن روغن جان از دوغ تن، بنده اي از بندگان حق مورد نياز است تا او به وسيله روش ها و فنوني (كار دروني) كه مي داند به ما كمك نمايد تا بتوانيم روغن را از دوغ جدا كنيم. مولوي مي گويد انسان از روي جهالت و ناداني، براي سالها فكر مي كرده كه وجود حقيقي اش همين جسم فيزيكي و نفس اوست، چرا كه هميشه آن را مي ديده و در مقابل چشمش قرار داشته، ولي جوهر اصلي انسان، كه همانند روغن (جان رباني) در دوغ تن مخفي بوده، از ديد او پنهان مانده و چيزي فاني و بي استفاده انگاشته شده است. مولوي مي گويد آنقدر اين دوغ بايد چلانده و تكان داده شود تا اينكه جوهر واقعي عيان شود و فرد به واسطه ظهور جوهر اصلي، بيدار گردد.
جنبشي بايست اندر اجتهاد//تا که دوغ آن روغن از دل باز داد(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3045 )
براي جدا كردن روغن، بايد سعي و تلاش كنيم و اعمالي انجام دهيم تا نفس يا ايگوها، نوري را كه به دام انداخته اند، آزاد كنند و هر نوري كه از درون ايگوها آزاد مي گردد، با هم متحد و يكپارچه گردد و به سه درصد نور اوليه اضافه شود. به اعتقاد مولوي، آنقدر بايد اين دوغ تن به وسيله دانش و فنون الهي مردان حق، تكان داده شود تا آنچه را كه در خود پنهان كرده، ظاهر كند.
هين بگردانش به دانش دست دست//تا نمايد آنچ پنهان کرده است(مثنوي معنوي- دفترچهارم بيت 3049 )
نمي توان با كارهاي عادي و روزمره و كارهاي ذهني، اين روغن را از دوغ جدا كنيم و كاري دروني و معنوي براي اين جداسازي لازم است. ولي به گفته مولوي، اين دانش در اختيار مردان الهي است و بايد از كمك و امداد معنوي آنها در اين ميان بهره گرفت.
در نهايت به صورت خلاصه مي توان گفت، نور اوليه انسان، در وجود او پراكنده و منتشر شده و هر بخش از آن، توسط نفس يا ايگوها تصاحب شده و قدرت اوليه آنها به صورت بالقوه و بي اثر باقي مانده است. هر زماني كه توسط كار دروني، ايگوها يا نفس از بين برود، يا دوغ در اثر جنبش و تكان، روغن پنهان شده در وجود خود را متجلي و ظاهر كند، اين نورهاي اوليه و جدا از هم متحد شده و آگاهي انسان از حالت پراكنده و كم تاثير، به حالت يكپارچه و متحد در مي آيد و كانشسنس انسان به صورت يك وجود بيدار بهم پيوسته در مي آيد و قدرت واقعي آن ظاهر مي شود.
@Tabeogyanous تا به اقيانوس