سیگارِ جان لنون
سردترین بهمن ماه چندین سال اخیر. تابوتت از تاریکی شب سیاهتره.
چند تن از اعضای خانوادهت گوشههای تابوتت رو میگیرن و درحالی که از سرما دندوناشون بهم میخوره اون رو داخل گودال میزارن.
چند نفر که به ظاهر دوستات هستن، ۲ ۳ قدمی عقبتر وایسادن. نمیدونن خوشحال باشن که از زندگی فلاکت بار تو این دنیا خلاص شدی یا ناراحت باشن که رفتی.
گلهای میخک سفید روی قبرت رو پر میکنن.
بعد از چند دقیقه کوتاه همه شال گردناشونو محکم میکنن و دکمههای کتشون رو میبندن تا برگردن خونه، احتمالا سلامتیشون از مرگ تو مهمتر بوده. ولی سرجاشون وایمیستن وقتی مهمون جدیدی به جمعشون اصافه میشه. زنی بلند قامت با موهای فر سیاه که تا کمرش رسیده. لباسهای سیاه و ناخونایی که از ته جویده شدن. دسته گل میخک سفیدی میزاره رو قبرت. ظاهرا کارتی بین گلهاست. بقیه احتمال میدن اسمش روش باشه. زن سریع اونجارو ترک میکنه. یکی خم میشه تا روی کارت رو بخونه ولی کارت مرگ تابوته. اوه یادت رفته بود؟ هفته پیش همون زن اون کارتو برات تو جلسه فالگیری جلوت گذاشت.
سردترین بهمن ماه چندین سال اخیر. تابوتت از تاریکی شب سیاهتره.
چند تن از اعضای خانوادهت گوشههای تابوتت رو میگیرن و درحالی که از سرما دندوناشون بهم میخوره اون رو داخل گودال میزارن.
چند نفر که به ظاهر دوستات هستن، ۲ ۳ قدمی عقبتر وایسادن. نمیدونن خوشحال باشن که از زندگی فلاکت بار تو این دنیا خلاص شدی یا ناراحت باشن که رفتی.
گلهای میخک سفید روی قبرت رو پر میکنن.
بعد از چند دقیقه کوتاه همه شال گردناشونو محکم میکنن و دکمههای کتشون رو میبندن تا برگردن خونه، احتمالا سلامتیشون از مرگ تو مهمتر بوده. ولی سرجاشون وایمیستن وقتی مهمون جدیدی به جمعشون اصافه میشه. زنی بلند قامت با موهای فر سیاه که تا کمرش رسیده. لباسهای سیاه و ناخونایی که از ته جویده شدن. دسته گل میخک سفیدی میزاره رو قبرت. ظاهرا کارتی بین گلهاست. بقیه احتمال میدن اسمش روش باشه. زن سریع اونجارو ترک میکنه. یکی خم میشه تا روی کارت رو بخونه ولی کارت مرگ تابوته. اوه یادت رفته بود؟ هفته پیش همون زن اون کارتو برات تو جلسه فالگیری جلوت گذاشت.