Forward from: -𝖠𝗇𝗌𝗐𝖾𝗋-
[موقعیت رستورانِ سئول ، ساعت 10:12 دقیقهی شب ]
-مدتی میگذره ، ریو .
چرا اومدی ؟ از اینکه هروقت دلت خواست میای و هروقت دلت خواست میری ، متنفرم
آزارم میدی
-این حرفو بهم نزن ، ناراحتم میکنی ، تو که نمیخوای اشکایِ من رو ببینی ؟
هیچفکر کردی بعد از رفتنت چی به من گذشته ؟
و دلم برات بسوزه ؟ اگر چندماه پیشم رو در نظر میگرفتی ، میگفتم انقدر دیوانهوار عاشقتم که نمیخوام لبخند از روی صورت قشنگت محو شه .
اما الان تنها چیزی که میخوام
از جلوی چشمام محو شو
-بعد از چندماه انقدر تغییر کردی ؟
آدمها توی ثانیهای میتونن تغییر کنن ، با شخصیت خودت آشنایی نداری ؟
-امشب خیلی صریح حرفات رو بهم میزنی ریو .
درست مثل وقتیکه حرفهایی بهم زدی که حس میکردم هر کلمه تیری توی قلبم فرو میکنه .
و رفتنت ... تیر آخر رو زدی ...
-من برای همهی چیزها دلیلی داشتم ، اما تو هیچوقت گوش ندادی
نمیتونستم به خودم اجازه بدم دوباره دروغهات رو بشنوم
من اسباببازی تو نیستم .
-مدتی میگذره ، ریو .
چرا اومدی ؟ از اینکه هروقت دلت خواست میای و هروقت دلت خواست میری ، متنفرم
آزارم میدی
-این حرفو بهم نزن ، ناراحتم میکنی ، تو که نمیخوای اشکایِ من رو ببینی ؟
هیچفکر کردی بعد از رفتنت چی به من گذشته ؟
و دلم برات بسوزه ؟ اگر چندماه پیشم رو در نظر میگرفتی ، میگفتم انقدر دیوانهوار عاشقتم که نمیخوام لبخند از روی صورت قشنگت محو شه .
اما الان تنها چیزی که میخوام
از جلوی چشمام محو شو
-بعد از چندماه انقدر تغییر کردی ؟
آدمها توی ثانیهای میتونن تغییر کنن ، با شخصیت خودت آشنایی نداری ؟
-امشب خیلی صریح حرفات رو بهم میزنی ریو .
درست مثل وقتیکه حرفهایی بهم زدی که حس میکردم هر کلمه تیری توی قلبم فرو میکنه .
و رفتنت ... تیر آخر رو زدی ...
-من برای همهی چیزها دلیلی داشتم ، اما تو هیچوقت گوش ندادی
نمیتونستم به خودم اجازه بدم دوباره دروغهات رو بشنوم
من اسباببازی تو نیستم .