فرزند ماه ، همدم تنهایی تک ابر کوچک و غمگین آسمان شهر قلبم گریه نکن .
وقتی ماه سپیده دم طلوع کند زمان توهم فرا میرسد ، توهم رنگ خودت را میگیری ولی من رنگی که بهم دادی را به تو پس نخواهم داد. من نمیتوانم آبی حل شده درون امواج ضربان قلبم را بهت برگردانم .
از قطره های آب رودخانه سِن شنیدم که انعکاس پرتو های آبیت سایه دلتنگی را بر سرشان می افکند، قصد داری آبی های جهان را بی معنی کنی و زیبایی خودت را با آن گره بزنی؟! ولی من میدانم که هدف تو چیز دیگری بود.
در بیست و سوم ژوئن در نیمه شبی که ماه کامل وقتی تورا در اغوش گرفت و فرشته ای رنگ ابی را به روحت تراوش کرد تا مردم عالمیان را با رنگ خودت عاشق دلباخته خودت کنی ، تو میخواستی پرتوی آبیت را بر سر مردم که بی مهابا این سو و آن سو دامن ابریشمی و کلاه پردارشان را در هوا تکان می دهند بتابانی تا همه مست نگاه خیره تو در ظلمات شب شوند.
ماه زیبای من، تو تنها کسی هستی که نورت اجازه هجوم تاریکی و تنهایی را به آسمان قلبم نمیدهد. ابرای سیاه را که قصد تسخیر رنگ روحت را دارند پس میزنی و از گوشه اسمان صفحه روزگار میتابی به هزارتوی قلب درماندم و من چشم بسته آبیه تو را بو میکشم و رد پای جا گذاشته ات را دنبال میکنم.
شاید تو کفش ماه را پوشیدی و ستاره های آسمان جهان دیگری را با خود به اینجا آوردی تا در قلبم تنها نباشی..
نمیشنوی؟ نمیخواهی از پشت ماه کامل خودت را نمایان کنی فرزند جگر گوشه ماه؟
نمیبینی؟ شکوفه های دل هایمان تمنای نورت را میکنند تا ابی اقیانوسیت را درون گلبرگ هایشان تزریق کنی.
نمیخواهی بفهمی که داری خودت را غرق تباهی و شیطان تاریکی میکنی تا کسی بهت اسیب نزند و آبی روحت را نگیرد.
فرزند ماه بگذار به آسمان خاکستری سفر کنم و لب هایت را به ارومی ببوسم ، تا از تو مراقبت کنم ، تا از آبی وجودت محافظت کنم، تا ابر نگهبان تو باشم...
-نامه ای برای فرزند ماهِ غرق شده درون آبی ؛ ۷ نوامبر.
ᝰ t.me/day28x | ماه آبی.