? الفبا


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


مجله فرهنگی-تربیتی الفبا روزنه ای برای اشتراک گذاری مطالبی در زمینه ‌فرهنگ، تربیت و آموزش است.
الفبا متعلق به معلمان، پدران، مادران و کسانی است که عاشقانه در تربیت فرزندان این مرز و بوم و اعتلای فرهنگ جامعه می کوشند.
با ما در ارتباط باشید:
@send_admin1

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


این دل افروزترین روز جهان را بنگر
تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرای

سال نو مبارک 🌹🌹🌹

🌼 @alefbaaa


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🔴 رودخانه های مرگ
قبل از سفرهای نوروزی این ویدیو رو ببینید و برای بقیه بفرستید تا آمار این هزار کشته بیشتر نشه ...

لطفا در سفرهای نوروزی مراقب کودکان باشید.

🌼 @alefbaaa


کودکی تنها دوران آزادی، به دور از دغدغه و شاد بودن بی قید و شرط است. آن را با سختگیری های افراطی به کودکانمان تلخ نکنیم.

🌼 @alefbaaa


کودکی که برای انجام کاری توانایی دارد، اگر مدام دستگیری شود شخصی وابسته و متکی می شود و در برخورد با بن بست های کوچک و بزرگ زندگی از دیگران، توقع یاری و دستگیری دارد.

در نتیجه او نسبت به داشته ها و توانایی های خود بی اعتماد شده و خود را ناتوان و ضعیف خواهد پنداشت و به رغم توانایی‌هایش همیشه در هر کاری نیازمند کمک دیگران خواهد بود.

🌼 @alefbaaa


نوزادان با شنيدن جيغ و فرياد
دچار وحشت شده و هورمون استرس توليد میکنند كه به مغز آنها آسيب ميزند.

اين آسيب بعدها در مهد و مدرسه
خود را نشان ميدهد.

در حضور نوزاد فضا را آرام نگهداریم
بخصوص روزهای اول تولد.

🌼 @alefbaaa


گاهی ارزش یک تصویر از هزار کلمه بیشتر است.

🌼 @alefbaaa


🔴 ایران پنج برابر کشورهای پیشرفته دانشگاه دارد!

🔹بنا بر گزارش موسسه اسپانیاییCISC تعداد دانشگاه‌ها در اغلب کشورهای پیشرفته جهان زیر ۵۰۰ دانشگاه است.

🔹کشورهای آلمان ۴۱۲، انگلیس ۲۹۱، کانادا ۳۲۹، ایتالیا ۲۳۶ و هلند ۴۲۳ دانشگاه دارند.

🔹در ایران ۲‌ هزار و ۶۴۰ دانشگاه وجود دارد در حالی که چین تنها ۲‌هزار و ۴۸۱ و هند هزار و ۶۲۰ دانشگاه دایر کرده است.

🔹این تعداد دانشگاه در ایران، حدود ۵‌ هزار‌ میلیارد تومان از بودجه کل کشور را می‌بلعد و نزدیک به ۵۰‌ درصد از جمعیت بیکار کشور را تولید می‌کند.

🌼 @alefbaaa


در مصاحبه ای کاری شرکت کردم برای اینکه مسئولیت یک صفحه ی داستانی را در نشریه ای با تیراژ چند میلیون به عهده بگیرم. چند هفته بعد مطهره به دنیا آمد. هنوز صدای گریه های چند روزگی اش در گوشم هست که تلفنم زنگ خورد و گفتند نتیجه ی مصاحبه مثبت بوده و به عنوان دبیر داستان آن نشریه پذیرفته شده ام. یادم می آید که حتی لحظه ای برای نپذیرفتن آن موقعیت کاری، درنگ نکردم. دوستش داشتم. حتی گفتم می توانم از خانه، صفحه را ببندم اما حضوری نه! حتی در ذهنم پرونده ی آن کار را نبستم و گفتم ببینید اگر امکان فعالیت غیر حضوری هست من در خدمتم. اما از نظر آنها امکانش نبود و نشد و دیگر تماس نگرفتند.

کوثر که به دنیا آمد، شاید اوج نگارش پنجشنبه فیروزه ای بود. باید تصمیم می گرفتم. یا کتاب را زودتر تمام می کردم و زودتر چاپ می شد و می رفتم سراغ کتاب بعدی ... یا دست زیر چانه می زدم و روزهای بی تکرار نوزادی دخترکم را تماشا می کردم. البته دست زیر چانه زدن برای یک مادر نوزاد دار، یعنی پشت سر هم پوشک عوض کردن و باد گلو گرفتن و شب بیداری و بیخوابی و بیخوابی و بیخوابی ...

اصلا برای همین، نوشتن آن کتاب چهار سال طول کشید. برای همین خیلی ها گله می کنند که چرا اینقدر کم کاری... برای همین به چند موقعیت کاری ای که پیشنهاد شد نه گفتم و با خیال راحت نه گفتم. برای اینکه مادری، چیزی فراتر از پوشک عوض کردن و بادگلو گرفتن است.

مادری در نگاه من ترجیح دارد به تمام موقعیت های کاری ای که می شد داشته باشم و حالا ندارم، تمام کتاب هایی که می شد بنویسم و حالا ننوشته ام و از این بابت خوشحالم. چون مادری مهمترین کار دنیاست. چون قرار است نسلی سالم در آغوش مادر رشد کند. قرار است «انسان» تربیت شود.
اینها را در جشن دانشگاه شیراز گفتم. بدون اینکه گردنم کج باشد که عمر عزیزم دارد صرف بودن در کنار دخترانم می شود. بدون اینکه نگران آینده ی کاری ام باشم و مثل قبل گفتم: من یک مادرم؛ با افتخار!

#سارا_عرفانی

🌼 مجله فرهنگی/تربیتی الفبا 👇

🌼 @alefbaaa


آرزوهای ما همیشه دیواری بزرگ، محکم و در عین حال نامرئی بین ما و فرزندانمان ایجاد می‌کند و آنها را از رسیدن به بالندگی و زندگی شاد محروم می سازد.

زمانی که آرزوهای خود را با اصرار یا با تشویق فراوان به آنها تحمیل می‌کنیم به نوعی محترمانه اجازه انتخاب و تفکر را از آنها می گیریم.

بیایید به آرزوهای خود بی‌اهمیت شویم و بگذاریم فرزندانمان با استفاده از تفکر و مشورت با ما والدین، معلمین دلسوز مشاوران، راهنمایان، و دیگر افراد آگاه راه خود را انتخاب کنند.

🌼 @alefbaaa


🔶 اضطراب رتبه اول تهدید‌کننده سلامت روان دانش‌آموزان است

مدیرکل دفتر مراقبت در برابر آسیب‌های اجتماعی وزارت آموزش ‌و پرورش گفت: در دسته‌بندی عوامل مخاطره‌آمیز سلامت روان دانش‌آموزان، اضطراب رتبه یک را دارد و فقر، طلاق،‌ اعتیاد، خشونت و بدسرپرستی به‌عنوان عوامل مخاطره‌آمیز خانوادگی شناخته می‌شود./تسنیم

🌼 @alefbaaa


بزرگترين دشمن آگاهي جهل نيست، توهم به «دانستن» است.

#استيون_هاوكينگ نابغه فیزیک امروز در ۷۶ سالگی در گذشت.

🌼 @alefbaaa


گاهی اوقات اجازه دهیم فرزندمان برای دوستان و همبازی های خود هدیه بخرد و خودش آن هدیه را انتخاب کند.

این کار بهترین روش برای تعدیل حس مالکیت اوست تا به دیگران هم ببخشد.

🌼 @alefbaaa


🔹هدف اساسی آموزش و پرورش تربیت انسان هایی است که قابلیت انجام کارهای جدید را داشته باشند و فقط آنچه را سایر نسل ها انجام داده اند تکرار نکنند. یعنی تربیت افرادی خلاق، مبتکر و مکتشف.

🔹دومین هدف تعلیم و تربیت پرورش ذهن هایی است که به جای پذیرفتن هر آنچه به آن ها عرضه می شود، بتوانند آن را نقد کرده و صحت و سقم آن را بسنجنند.

#ژان_پیاژه

🌼 @alefbaaa


🔶 چرا حرفه آموزش، نخستین گزینه شغلی برای بهترین و باهوش‌ترین دانش‌آموزان فنلاندی است؟

پاسخ، میزان دریافتی معلمان نیست.

پرداختی معلمان در فنلاند به گونه‌ای منطقی رقابتی‌ست و معلمان در فنلاند، حقوقی جذاب‌تر از حقوق معلمان بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی نمی‌گیرند. در واقع میزان حقوق در میان حرفه‌های گوناگون در فنلاند، در مقایسه با پیشرفته‌ترین کشورهای صنعتی بسیار کم است. این بدان معنی است که در فنلاند نسبت به دیگر کشورها، تفاوت دستمزدها به طور کلی کمترین تاثیر در انتخاب شغل را دارد.

بی‌گمان پاسخِ پرسش بالا بستگی زیادی به احترامِ سنتی به معلم در فنلاند دارد.

اما بسیار بیشتر از آن، وابسته به فرآیند گزینش معلم، شغلِ او و شرایط کارِ آموزشی در فنلاند است. از آنجا که این کشور دارای استانداردهای بسیار بالای برنامه آماده‌سازی معلم است و هنگام گزینش معلمان این استانداردها مورد توجه قرار می‌گیرند، ورود به این حرفه به داوطلبان موفق اعتبار می‌بخشد.

همچنین این حقیقت که فنلاند تربیت معلمان را به دانشگاه‌ها سپرده است، جایگاه افراد جوانی را که شغل معلمی را برمی‌گزینند، در جامعه ارتقا می‌دهد؛ چراکه معلمان در موسسه‌هایی- دانشگاه‌ها- آموزش حرفه‌ای خویش را می‌گذرانند که در بالاترین سطح اعتبارِ حرفه‌ای قرار دارند.

از دیگر سو، فنلاند برنامه درسی عمیقاً اندیشمندانه‌ای را توسعه داده است؛ با این وجود، اختیار و احترام بسیار بالایی به معلمان برای چگونگی نزدیک شدن به آن برنامه درسی نیز داده است.

بنابراین، افزون بر اینکه معلمان برنامه درسیِ بسیار ارزشمندی دارند، برای چگونگی اجرای آن از نوعی اختیار نیز برخوردارند؛ که این مشخصه منحصر به ‌فرد حرفه‌هایی با موقعیت برتر است.

از آنجا که فنلاند برای پشتیبانی از خلاقیت و نوآوری در آستانه طراحی برنامه درسی تازه‌ای است، معلمان شغلی دارند که بسیاری از جاذبه‌های حرفه‌ای، شامل پژوهش، توسعه و طراحی را دارد و آن‌ها در آن مرزهای عقلانی و خلاقانه، موقعیت خویش را تحکیم می‌کنند.

فنلاند به شکل قابل درکی از عملکرد معلمانش خشنود است و تمایل به اعتماد به آن‌ها دارد؛ از این رو ارزشیابی حرفه‌ای معلمانش نیز به گونه‌ای است که در میان دیگر کشورهای جهان نادر است.

سطح بالای اعتماد و چالش‌های ذهنی برنامه درسی که هدف‌هایی ازجمله نظام ثابت نظارت بر خلاقیت، رضایتمندی پذیرفته‌شده برای دانستن، دشواری ورود به شغل معلمی و همکاری با کسانی که همان دستاوردها و اختیارات حرفه‌ای را دارند، از ویژگی‌های شغل معلمی در فنلاند است.

این ویژگی‌ها را معمولاً تنها حرفه‌هایی با برترین موقعیت‌ها دارند. بی‌گمان همه این‌ها جذابیت بالایی برای شغل معلمی در فنلاند پدید آورده است.

باید شگفت‌آور باشد که نرخ ماندن معلمان در این شغل بسیار بالاست -در حدود ۹۰ درصد معلمان آموزش ‌دیده برای مدت بسیار طولانی در این شغل باقی می‌مانند.

▫️روزنامه همدلی

🌼 @alefbaaa


🔶 بچه ها دزدی نمی کنند

آنها فقط چیزی را که دوست دارند از جایی بر میدارند.

اگر بچه مان چیزی از جایی برداشت، شروع نکنیم به نصیحت، توبیخ و سرزنش. چون بچه این را نمی فهمد.
بهترین کار پس دادن آن است.

🌼 @alefbaaa


فرزندانمان را درگير بحث و گفتگو
و مخصوصا مشورت كنيم.

فرصت دهيم تا از تواناييهاي
كلامي و عقلي خود برای استدلال، تحلیل و
توصيف حالات و احساسات
خود استفاده كنند.

🌼 @alefbaaa


#چشم_انداز/موری شیزوکا، ژاپن

🌼 @alefbaaa


🔶 سری هم به عرض زندگی بزنیم ...

هشت سال پیش یک همکار آمریکایی جوان داشتم که اسمش هانتر بود. همان شکارچی. بیشتر از دو متر قد داشت و از هیچ دری بدون تعظیم کردن نمی‌توانست رد شود. دو سال با هم کار کردیم. یک روز صبح یکهو نامه‌ی استعفایش را گذاشت روی میز رئیس و گفت از فردا نمی‌آید سر کار. خلاص. آن هم وسط رکود اقتصادی آن ‌سال‌ها‌ که همه لیس به کفش رئیس‌هایشان می‌زدند تا اخراج نشوند. ظهرش هم با هم رفتیم ناهارِ خداحافظی‌ بخوریم. من و شکارچی. بردمش رستوران ایرانی.
تنها رفیق آمریکایی‌ام بود که از دوغ و فسنجان هراسی نداشت و دولپی آن‌ها را می‌خورد. سر میز غذا ازش پرسیدم که چرا داری می‌ری؟ نمی‌ترسی کار گیرت نیاید؟ گفت می‌خواهد تا جوان است، پیاده تمام مسیر آپالاچین را برود. همان راه مال‌روی جنگلی که از چهارده ایالت رد می‌شود. دو ماه تمام پیاده‌روی. بعد هم می‌خواهد تمام مسیر جاده‌ی شصت و شش را براند. شرق تا غرب آمریکا. بعد هم چند تا برنامه‌ی دیگر برایم ریسه کرد. گفت خیلی هم از گشنگی نمی‌ترسد. دیدن را به سیر بودن ترجیح می‌دهد.

شکارچی من را یاد پدرم می‌انداخت. پدرم معتقد است که آدم باید عرض زندگی را تجربه کند نه طولش را. طول زندگی یک فرآیند فلوچارتی و ملال‌آور است که همه آن را خواه ‌ناخواه تجربه می‌کنند. همان اتفاقات روتینی که از تولد شروع می‌شود و مثلا قرار است به مرگ ختم شود. همان نگاهی که دین‌ها به زندگی آدم دارند. رسیدن از مبدا به مقصد. همان پله‌هایی که ما عوام اسمش را گذاشته‌ایم پیشرفت و ترقی. اما عرض زندگی همان اتفاقاتی‌ است که معنا می‌دهد به طول آن. همان چیزی که هیچ کس از آن حرف نمی‌زند. درست مثل بال‌های عریض هواپیما که بدون آن‌ها پرواز بی‌معنی است. این حرف‌ها را با فلاکت ترجمه‌ کردم به انگیسی برای شکارچی. حرف زدن و ترجمه کردن و چلوکباب خوردن به شکل هم‌زمان کار دشواری است.
اما حتما فهمیده منظورم را. چون خودش داشت عرض زندگی را عملا تجربه می‌کرد.

گمان کنم این بزرگترین مسئولیت روی دوش پدر و مادرهاست. این‌که بچه‌هایشان را هل بدهند سمت عرض زندگی و نه طول آن. یا لااقل سمت طول آن هل‌شان ندهند. جامعه درست مثل اسب‌های بارکش، روی چشم‌ آدم‌ها، چشم‌بند می‌گذارد. که فقط جلویش را نگاه کند. نه چپ و نه راست. فقط طول راه را ببینید. خوش‌به حال آدم‌هایی که معتاد عادت‌های جامعه نمی‌شوند. خوش‌به‌حال شکارچی.

▫️چرا همه‌ی پدر و مادرها دم مردن‌شان یادشان می‌افتد تا وصیت‌نامه بنویسند و اموال‌ منقول و غیرمنقولشان را ببخشند به بچه‌هایشان؟! چرا هیچ‌کدام‌شان همان اول راه و قبل مردن‌ برای بچه‌هایشان نمی‌نویسند که "نور چشمم، من طول راه را رفتم. چیز فایده‌داری در آن پیدا نکردم. تو هم نگرد. تو بچسب به عرض راه. اگر چیزی باشد، حتما همان‌جاست". این را به جای وصیت‌نامه‌های روتین و بی‌فایده بنویسند و بگذارند پَرِ قنداق بچه‌شان. اگر بچه‌ این‌ها را بداند دیگر احتمالا هیچ نیازی به اموال منقول و غیر منقول والدین‌شان ندارد.

#فهیم_عطار

🌼 @alefbaaa


🔶 كودك درمانده تربيت نكنيم.

"هميشه كارت خرابكاريه"
"هيچ وقت حرفمو گوش نميدي"
"يكبار ازت يه كاری خواستما ببين چكار كردى"
این جملات به كودكان درمانده بودن را مي آموزد.

🌼 @alefbaaa


دقیقاً ۲۳ سال پیش در اتوبان قزوین- تهران بعد از سیمان آبیک با
سرعت ۱۵۰ کیلومتر در ساعت با اتومبیل پاترول دو درب به سمت تهران می‌ آمدم.
هم عشق سرعت داشتم و هم اینکه کلاسم دیر شده بود.

ناگهان متوجه یک افسر راهنمایی و رانندگی شدم که کنار اتوبان
برای اینکه من را متوقف کند چنان بالا و پایین می‌ پرید و دست تکان می‌‌ داد که دیدنی بود.

به ناچار در فاصله ‌ای جلوتر توقف کردم و قبل از اینکه من دنده
عقب بگیرم ایشان سوار ماشین راهنمایی و رانندگی شد و خودش را به من رساند.

تصور من این بود؛ که اتومبیل را به پارکینگ هدایت خواهند کرد
و خودم هم با جریمه سنگینی مواجه خواهم شد.

پیاده شدم او هم پیاده شد. آنقدر عصبانی بود و فریاد می‌ کشید که
اجازه حرف زدن پیدا نکردم. در همان حال پرسید؛ شغلت چیست؟

من هم که تازه مدرس دانشگاه شده بودم و در سنین جوانی برایم
بسیار مهم بود، با عذرخواهی بابت سرعت بالا گفتم استاد دانشگاه
هستم؛ کلاس دارم. چون دیر کرده‌ام با سرعت می‌ رفتم.

او با فریاد (البته کمی نسبت به لحظات قبل آهسته‌تر) گفت عزیزم،
من و امثال من زحمات زیادی کشیدیم تا شما جوانان فرصت درس
خواندن پیدا کنید.
شما عزیز ما هستید. سرمایه ى این مملکت هستید. تقاضا می‌کنم) به‌
خاطر خودت و به‌ خاطر کشورت، مواظب جان خودت باش و این
را بدان اگر از خودت مواظبت نکنی بابت مالیاتی که دادم تا تو
درس بخوانی راضی نیستم. و بعد دست داد و خداحافظی کرد.

مات و مبهوت شده بودم.
خودم را جمع و جور کردم؛ و گفتم: من به شما قول می‌ دهم؛
هیچگاه بیش از سرعت ۱۲۰ کیلومتر نروم.

آنقدر برخورد ایشان برایم آموزنده بود؛ که همواره به قولم وفادار
بوده‌ ام و همیشه تصور می‌ کنم آن افسر شریف من را می‌ بیند. اگر
او اتومبیل مرا می‌‌ خواباند و من را جریمه می‌ کرد، آنقدر تحت تأثیر قرار نمی‌ گرفتم.

گاهی یک رفتار چقدر می‌ تواند آموزنده باشد. هرچند هر برخورد قانونی حق ایشان بود.

این گذشت تا چند ماه پیش در اتوبان باقری تهران از سمت شمال به
جنوب با سرعت ۱۰۰ کیلومتر می‌ رفتم.
ناگهان متوجه افسر جوانی شدم
که به سمت وسط اتوبان دوید و با تابلویی در دست دستور توقف
داد.

در کنار اتوبان ایستادم و پیاده شدم.
عرض کردم؛ قربان تخلف کردم؟
گفتند: بله اینجا سرعت ۸۰ تاست ابتدای اتوبان هم مشخص
شده‌است. گفتم معذرت می‌ خواهم متوجه نشدم.
مدارک را گرفت و جریمه کرد.

وقتی مدارک و جریمه را به دستم داد
گفتم: حال که کار تمام شده‌ است می‌‌ خواستم مطلبی را عرض کنم و
ادامه دادم
شما عزیز ما هستید و سرمایه این مملکت، آنطور که شما به وسط
اتوبان دویدید من نگران سلامتی‌ تان شدم.

شما می‌ توانید شماره اتومبیل خاطی را بردارید و جریمه کنید یا به
گشت بعدی اطلاع دهید اما خواهش می‌ کنم به وسط اتوبان ندوید.
افسر ساکت بود.
به چشمان او نگاه کردم خیس شده بود با بغض خفیفی گفت تا به‌
حال کسی که او را جریمه کرده باشم با من اینطور صحبت نکرده
بود!

خداحافظی کردم و یاد آن افسر شریفی افتادم که همین جملات را ۲۳
سال پیش به من گفته‌ بود.

و آن تأثیرات را در روح و روان و دل من گذاشته بود.
که دیگر آنطور عشق سرعت نداشته باشم. حال خداوند فرصتی
برایم فراهم کرد که من آن جملات سازنده و زیبا را به نسل بعدی
همان افسر بگویم.

جوانان، عزیزان ما هستند. و سرمایه ى این مملکت؛ لازم است
مواظب خودشان باشند.
تمام مردم برای بالندگی آنان هزینه داده‌اند، مالیات داده‌اند و زحمت
کشیده‌ اند و آنان را دوست دارند. نگذارید از دست بروند.

#پرویز_درگی

🌼 @alefbaaa

20 last posts shown.

719

subscribers
Channel statistics