آلیکانتو نوشت✍🏻


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


به کانال خزعبلات نویسی من خوش اومدین!🤝

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: -ویوات-
ناراحتم؛
ولي به درك.


:D






Forward from: |توت فرنگی|
نِ..... باریکلا.... نِ باریکلللللللااا... نهههههههه...باریکلا


Forward from: 𝓥𝓮𝓻𝓪𝓴𝓾𝓴,...
و برای من💜✨


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


Forward from: |توت فرنگی|


کنسله با دیدن رنگ روز تولدم شاد شدم 🌝


رنگ روز تولدم 💛


چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است

غزلیات - حافظ


آخه کی بین بستنی و کیک، کیکو انتخاب میکنهههه


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
در همین حد غمگینم…


Forward from: Unknown
استراحتگاه ما یک سالن بزرگی ست . جای لمیدن روی صندلی ست . قهوه ، کافی چینو ، چای و..... بصورت رایگان عرضه می شود . ساعت ۸ صبح وقتی پایم را داخل سالن می گذارم . خستگی هایی که بر تنم هنوز مستولی نشده ، از نیمه راه باز می گردد. همین بیست دقیقه به تماشای سیما و رفتارهای ادم های از پنج قاره جهان می توان نشست . از شاخ آفریقا تا دم امریکای جنوبی را می توان سیاحت کرد. فرهنگ های مختلف درین مجموعه چشم انداز ذهنی گسترده ای را مصور می کند . گویا روی سکویی در تقاطع دنیا نشسته ای .
مهمانان و میزبانان دیروز امروز مهمانند. ایرانی ها و افغانستانیهایی را می گویم که مشام شان سالها از بوی ایران ارتزاق می کردند.
گپ کوتاه ، وقتی برای اشتراک این موقعیت فی الحال مقدور نیست .
ساعت ۸:۱۸ دقیقه صبح باید خودم را برای کار مجددا آماده کنم.

#رادوین


هراسی در دل ما نیست
ستم هایی که بر ما رفت
از این افزون نخواهد شد
دگر کِی بِه شود کشور
اگر اکنون نخواهد شد

کاوه آهنگر


ما پادشاه را کشتیم،
سعی کردیم دنیا را تغییر بدهیم.
‏حالا تنها چیزی که گیرمان آمده، یک پادشاه جدید است که از قبلی بهتر نیست.
‏اینجا سرزمینی ست که برای آزادی جنگیدیم. ولی حالا برای نان می‌جنگیم.
‏نکته‌ی عدالت این است که همه وقتی برابر می‌شوند که مرده‌اند.

-بینوایان-


آلبر کامو توی نمایشنامه ی کالیگولا از زبون پادشاهی که بعد از مرگ خواهر و معشوقه اش با مرگ و پوچی زندگی رو به رو می‌شه، ناامیدی یک انسان رو با این جملات تعریف می کنه :
«من می‌دانستم که نومیدی هست، اما نمی دانستم یعنی چه. من هم مثل همه خیال می کردم که نومیدی بیماری روح است. اما نه، بدن زجر می کشد. پوست تنم، سینه ام، دست و پایم درد می کند. سرم خالی است و دلم به هم می خورد. و از همه بدتر این طعمی است که در دهنم است، نه مرگ و نه تب، اما همه اینها با هم. کافی است که زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همه موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه تلخ است انسان بودن!»
 







20 last posts shown.

54

subscribers
Channel statistics