ادامه پیام قبل🔺
🔸"جایگاه مردم در نظام جمهوری اسلامی چیست؟" شاید این پرسش در ابتدا ساده انگارانه جلوه کند و گفته شود جایگاه مردم روشن است. مردم ولی نعمت اند، نظام ما بر پایه ی مردم سالاری دینی است. این انقلاب هرچه دارد از مردم است. و از این دست سخنان زیبا که حتی بر سر منبر هم دیگر اعتباری ندارد.
🔸واقعیت این است که این پرسش پاسخ نایافته پیش از آن که برخاسته از مرجع متنی این نظام یعنی قانون اساسی باشد؛ منبعث از عملکرد صاحب منصبان حاکمیتی است.
🔸مردم نمیدانند نزد حاکمیت چه جایگاهی دارند و این عدم آگاهی زاده عدم هماهنگی میان قول و فعل مسئولین است. آنان که در ایام تحریم و فشار اقتصادی به مردم، غرب ستیزی و دشمنی سازی را بر حقوق اساسی مقدم داشتند و هزینه ی ایدئولويشان را از جیب نیازمندان پرداخت کردند و گمان می کردند که خزانه کشور به خزائن سماوی وصل است و تمام نشدنی و امروز که دولت بیش از هر زمان به آن سرمایه های بربادرفته نیاز دارد دولت را محاکمه می کنند و ناکارآمد می خوانند و گمان می کنند که چون خودشان فراموش کردند که حامی آن سیاست های ایران سوز بودند مردم نیز از یاد برده اند و مانند آنان دولت را به عنوان مقصر معرفی می کنند. در این میان طبیعی است که مردم معتقد شوند حاکمیت جز در انتخابات و سالگرد پیروزی انقلاب دیگر نیازی به آنان ندارد و در تصمیم گیری ها هرطور که خودش صلاح بداند رفتار خواهد کرد و مردم نیز تابع اند و مطیع.
🔸مردم آنگاه که میبینند چراغ خانه به مسجد که نه، به مساجد برده شده و خودشان در ظلمت زیست میکنند؛ راهی برایشان نمی ماند جز مخالفت با نهاد های نظامی که سرمایه مردم نیازمند را در خارج از کشور صرف میکنند.
🔸متاع امنیت لطفی نیست که حاکمیت به مردم مرحمت کرده باشد. حفظ امنیت «وظیفه» مسلم هر حکومت و «حق» مسلم شهروندان است. این که مدام تامین این وظیفه اولیه با منت به مردم عرضه شود، گویی که لطفی است از جانب سلطان، نتیجه ای ندارد جز اینکه مردم را نسبت به «حقوق» اولیه شان در حکومت بدبین سازد و عوض اینکه خود را در قبال حکومت صاحب حق بداند مدام خود را زیر دِین حاکمیت ببیند و با تحیر از خود بپرسد مگر من در این نظام واجد حقوق نبودم؟
🔸حال اگر کسی بخواهد «انتخابات» را نماد حق بالفعل مردم در نظام بداند، سهواً یا عمداً خطایی بس عمیق مرتکب شده. مردم در انتخابات ها حق دارند که در سرنوشت قوای مجریه و مقننه و شوراهای شهر سهم داشته باشند اما این چه سهمی است که «شورای نگهبان» با بسط ید مطلق و بدون ذره ای پاسخ گویی حق دخل و تصرف را در آن دارد؟
🔸مردم با حضور در پای صندوق های رأی نشان می دهند که می خواهند سرنوشتشان به دست خودشان رقم بخورد اما این حضور به هیچوجه بدان معنا نیست که مردم به این اختیار در انتخاب سرنوشت "باور" دارند. این مسئله در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به خوبی بر همه نمایان بود و رأی عمده آنان که نمی خواستند به عقب باز گردند از جنس "شک" و "شاید" بود و نه "یقین و "حتم".
🔸مردم در این سنوات به خوبی و البته تلخی دریافته اند که تا رضایت شورای نگهبان تأمین نشود و قصد لطف نکند هیچ منتخبی، منصوب نخواهد شد. "مینو خالقی" منتخب مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی و «سپنتا نیکنام» منتخب مردم یزد در شورای شهر از قربانیان سلیقه ورزی های بدعتگونه شورای نگهبان اند. حال مدعای اقتدارگرایانه شورا را مبنی بر حق ردصلاحیت هر منتخبی در طول دوره خدمت، به مطالب فوق اضافه کنید. دیگر ردصلاحیت های بیمنطق پیش از انتخابات، خود امری است علی حده. با این اوصاف باز هم می توان مدعی بود مردمی که درخواست ها و انتخاب هایشان نافذ نیست مگر آنکه شورا اراده کند. حق تعیین سرنوشت خود را دارند؟
🔸از شورا که بگذریم به ائمه جمعه می رسیم که فعال مایشاء هر شهر و کلان شهری هستند. و آنگاه که اراده به امری کنند هیچیک از نهادهای انتخابی را یارای مخالفت با آنان نیست. و این مسئله در شهرستان های کوچک البته جدی تر است. پرونده 2030 و اراده ای که سرانجام دولت را مغلوب کرد از بارزترین نمونه های اخیر است. این ماجرا و جریان های مشابه مردم را کاملا آگاه ساخت که نهادهای انتخابی، اراده ای مستقل و قائم به مردم ندارند و استقرار و استمرارشان سراسر منوط به لطف و تنفیذ حاکمیت است نه خواست مردم.
ادامه در پیام بعد🔻
@anoman_elh
http://yon.ir/UScUx
🔸"جایگاه مردم در نظام جمهوری اسلامی چیست؟" شاید این پرسش در ابتدا ساده انگارانه جلوه کند و گفته شود جایگاه مردم روشن است. مردم ولی نعمت اند، نظام ما بر پایه ی مردم سالاری دینی است. این انقلاب هرچه دارد از مردم است. و از این دست سخنان زیبا که حتی بر سر منبر هم دیگر اعتباری ندارد.
🔸واقعیت این است که این پرسش پاسخ نایافته پیش از آن که برخاسته از مرجع متنی این نظام یعنی قانون اساسی باشد؛ منبعث از عملکرد صاحب منصبان حاکمیتی است.
🔸مردم نمیدانند نزد حاکمیت چه جایگاهی دارند و این عدم آگاهی زاده عدم هماهنگی میان قول و فعل مسئولین است. آنان که در ایام تحریم و فشار اقتصادی به مردم، غرب ستیزی و دشمنی سازی را بر حقوق اساسی مقدم داشتند و هزینه ی ایدئولويشان را از جیب نیازمندان پرداخت کردند و گمان می کردند که خزانه کشور به خزائن سماوی وصل است و تمام نشدنی و امروز که دولت بیش از هر زمان به آن سرمایه های بربادرفته نیاز دارد دولت را محاکمه می کنند و ناکارآمد می خوانند و گمان می کنند که چون خودشان فراموش کردند که حامی آن سیاست های ایران سوز بودند مردم نیز از یاد برده اند و مانند آنان دولت را به عنوان مقصر معرفی می کنند. در این میان طبیعی است که مردم معتقد شوند حاکمیت جز در انتخابات و سالگرد پیروزی انقلاب دیگر نیازی به آنان ندارد و در تصمیم گیری ها هرطور که خودش صلاح بداند رفتار خواهد کرد و مردم نیز تابع اند و مطیع.
🔸مردم آنگاه که میبینند چراغ خانه به مسجد که نه، به مساجد برده شده و خودشان در ظلمت زیست میکنند؛ راهی برایشان نمی ماند جز مخالفت با نهاد های نظامی که سرمایه مردم نیازمند را در خارج از کشور صرف میکنند.
🔸متاع امنیت لطفی نیست که حاکمیت به مردم مرحمت کرده باشد. حفظ امنیت «وظیفه» مسلم هر حکومت و «حق» مسلم شهروندان است. این که مدام تامین این وظیفه اولیه با منت به مردم عرضه شود، گویی که لطفی است از جانب سلطان، نتیجه ای ندارد جز اینکه مردم را نسبت به «حقوق» اولیه شان در حکومت بدبین سازد و عوض اینکه خود را در قبال حکومت صاحب حق بداند مدام خود را زیر دِین حاکمیت ببیند و با تحیر از خود بپرسد مگر من در این نظام واجد حقوق نبودم؟
🔸حال اگر کسی بخواهد «انتخابات» را نماد حق بالفعل مردم در نظام بداند، سهواً یا عمداً خطایی بس عمیق مرتکب شده. مردم در انتخابات ها حق دارند که در سرنوشت قوای مجریه و مقننه و شوراهای شهر سهم داشته باشند اما این چه سهمی است که «شورای نگهبان» با بسط ید مطلق و بدون ذره ای پاسخ گویی حق دخل و تصرف را در آن دارد؟
🔸مردم با حضور در پای صندوق های رأی نشان می دهند که می خواهند سرنوشتشان به دست خودشان رقم بخورد اما این حضور به هیچوجه بدان معنا نیست که مردم به این اختیار در انتخاب سرنوشت "باور" دارند. این مسئله در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به خوبی بر همه نمایان بود و رأی عمده آنان که نمی خواستند به عقب باز گردند از جنس "شک" و "شاید" بود و نه "یقین و "حتم".
🔸مردم در این سنوات به خوبی و البته تلخی دریافته اند که تا رضایت شورای نگهبان تأمین نشود و قصد لطف نکند هیچ منتخبی، منصوب نخواهد شد. "مینو خالقی" منتخب مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی و «سپنتا نیکنام» منتخب مردم یزد در شورای شهر از قربانیان سلیقه ورزی های بدعتگونه شورای نگهبان اند. حال مدعای اقتدارگرایانه شورا را مبنی بر حق ردصلاحیت هر منتخبی در طول دوره خدمت، به مطالب فوق اضافه کنید. دیگر ردصلاحیت های بیمنطق پیش از انتخابات، خود امری است علی حده. با این اوصاف باز هم می توان مدعی بود مردمی که درخواست ها و انتخاب هایشان نافذ نیست مگر آنکه شورا اراده کند. حق تعیین سرنوشت خود را دارند؟
🔸از شورا که بگذریم به ائمه جمعه می رسیم که فعال مایشاء هر شهر و کلان شهری هستند. و آنگاه که اراده به امری کنند هیچیک از نهادهای انتخابی را یارای مخالفت با آنان نیست. و این مسئله در شهرستان های کوچک البته جدی تر است. پرونده 2030 و اراده ای که سرانجام دولت را مغلوب کرد از بارزترین نمونه های اخیر است. این ماجرا و جریان های مشابه مردم را کاملا آگاه ساخت که نهادهای انتخابی، اراده ای مستقل و قائم به مردم ندارند و استقرار و استمرارشان سراسر منوط به لطف و تنفیذ حاکمیت است نه خواست مردم.
ادامه در پیام بعد🔻
@anoman_elh
http://yon.ir/UScUx