روی ردّ رؤیاها‌‌‌‌...


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


شب های مرا
چه بد نوشته اند ...
زندگی ،
با كمی بغض و تنهايی ...
درد را
اضافه آورده ام
كسی نمی خواهد ...؟

?مطالب این دفتر "بی مخاطب" می باشند?
?ما را با هندزفری بشنوید?
?لطفا کپی با ذکر نام صاحب اثر باشد?

??فؤاد سلمانی زاده
@ahwaz00000

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: کافه مانگ
📚 ليست حمایت از صاحب اثر ۱۳۹۷
(از تمام کسانی که نامشان در این لیست است خواهشمندیم این لیست را تا هشت صبح فردا در کانال خودشان قرار بدهند)

۱.امیرحسین اثناعشری
@amiresnayazd
۲.ستایش قاسمی
@da_lan
۳.حامد رجب پور
@hamedrajabpour1
۴. آريانامير
@Aahaann
۵.شيما سبحانى
@Shima_sobhani
۶.پويا جمشيدى
@pouyajamshidi
۷.مانگ ميرزايى
@maangmirzaei
۸.نيلى ق
@Nili_Nevesht
۹.احمدبیگی
@HiStOni
۱۰.طاها رحيميان
@Taharahimian_poem
۱۱.صفا وهابی
@SafaVahabi_Poem
۱۲.زیورشیبانی
@hich_negar
۱۳.امیرمهدی زمانی
@xamaani
۱۴.فاطمه جوادی
@daasttkhatt
۱۵.نیلوفر رضایی
@delneveshte7577
۱۶.سحررستگار
@paaaradox
۱۷.مائده زمان
@Maede_zaman
۱۸.وفادوران(نرگس بصیر)
@vafadoran
۱۹.سید طه صداقت
@shams_farsi
۲۰.الهه سادات موسوی
@thelonghighway
۲۱.مهران قدیری
@m_ghadiirii
۲۲.فرزانه صدهزاری
@talkhandcafe
۲۳.کامل غلامی
@KamelGholami
۲۴.فاطمه مقدم
@Mahenoghrekoob
۲۵.زهرا مصلح
@Roozhayebarani
۲۶.دنیاکاف
@Donya_kaf
۲۷.سونا محمدی
@Shaiinoochannel
۲۸.پگاه دهقان
@Pegah_dehghan
۲۹.صبا سعیدی
@sabasaeediii
۳۰.پریسا خان بیگی
@Araamogharar
۳۱.زهراسرکارراه
@ZahraSarkarrah
۳۲.سیما امیر خانی
@wecan_art
۳۳.نازنین هاتفی
@ab_aan
۳۴.فاطمه نعمتی
@Fateme_nemati_50
۳۵.محمدخسروآبادی
@Doraneshaeri
۳۶.پوریا نبی پور
@Pooriya_aban
۳۷.شین مست
@Shin_Mast
۳۸.رضا کریم پور
@Reza_karimpour
۳۹.نادیااکبری
@nadiaakbari
۴۰.طاهره آباذری هریس
@t_herisi_poems777
۴۱.مسلم علادی
@moslem_aladi_channel
۴۲.پریناز ارشد
@parinaz_Arshad67
۴۳.حسین غیاثی
@hoseinghiasi
۴۴.پگاه صنیعی
@pegah_saniee
۴۵ .امیرعلی اسدی
@Amiraliasadi2368
۴۶.عرفان عسگری
@erfan_asgariii
۴۷.فاطمه سلمانی
@termenevesht
۴۸.صنم عابدینی
@zhiiiiik
۴۹.فاطمه صفری
@De_zhavuu
۵۰.غزل گیلانی
@Texxt_khass
۵۱.زهرا دباشی
@zahra_dabashi
۵۲.شقایق عباسی
@R_O_G_A
۵۳.فربد فروتن
@Taghdir_channel
۵۴.مهسا سجاد
@mahsa_sajad
۵۵.فرنوش همتی
@Farnoush_hemati
۵۶.فؤاد سلمانی زاده
@bacheshatty
۵۷.مهسا امیری راد
@mahsa_amiri_rad
۵۸.محمد یغمایی
@bande_char
۵۹.المیرا دهنوی
@elmira_dehnavi
۶۰.فائزه فضلی زاده
@Faezefazlizade
۶۱.رمیصا رستگار
@romisa_rastegar
۶۲.فائزه شبانی
@harfpoch
۶۳.دلارام باقری
@tobedelaram
۶۴.نجمه سادات قلندری
@hesare_del
۶۵.معصومه صابر
@masoome_saber
۶۶.حدیث سادات حسینی
@HadeesEeshq
۶۷.فائزه فضلی‌زاده
@faezefazlizade
۶۸.مژگان یعقوبی
@Coffe_Gandom


💙@bacheshatty💙


«چرا ما از یکدیگر "تشکر" نمی کنیم...»
شاید ظاهر این سوال مُضحک و بی مورد باشد ، اما در بطن خود حرفها دارد که سر به‌ گشودنش شاید چالش برانگیز باشد و به خواندن بیارزد!
مثال را از خود (کوچکتر از همه) آغاز می کنم ...مثلا چرا وقتی بعنوان کسی که از دور دستی بر آتش شعر و کلام دارد (بی ادعا) وقتی به شعری ناب و عالی که با خواندنش جانم تازه می شود و بقولی میخکوب قلم شاعر می شوم و درجاتی از عشق درم تجلی می یابد ، برمی خورم ، نمی روم و از شاعرش تقدیر کنم ؟
اینکه نظرم را راجع به شعرش مطرح کنم؟
چرا با توجه به دنیای ارتباطات ساده کنونی که وسیله دسترسی به هر فرد که بخواهی تقریبا مهیا است ، نباید به صاحب اثر یک دست خوشِ کوچک ، یک مرحبا ی ساده بگویم ؟ یک استیکر کوچک حتی!
آیا ریشه در غرور ماست یا کثرشأن مان می شود از کسی که پای زایش یک شعر ، خون دلها خورده و جهانی در کلامش مُبرهن است تشکر کنیم؟
یا حوصله مان نمی کشد؟
شاید هم قابل نمی دانیم ووو....
مثلا وقتی منِ نوعی از کلام و قلم #حامد_رجب_پور ، #طاهره_اباذری ، #نیما_رنجبرنژاد ، #امیررضا_لطفی_پناه ، #دینا_گودرزی ، #مریم_قهرمانلو ، #عادل_رستمکلایی ، و دهها و بلکه صدها عزیز دیگر که آوردن نامشان نه در توان من است و نه حوصله شما ، ذوق می کنم و لذت می برم ، چرا نستایم اینان را؟ آخر چرا ؟
چرا لب وا نکنم به ستودن کسانی که عصاره بودنشان هنری ست که عشق را برای امثال مَنِ الکن و بی سواد معنای بهتری می بخشند؟
معتقدم تا وقتی جان در بدن داری و زبان به کام ، و دلی که جوشش می داند ، لب وا کن و از کسانی که وامدارشان هستی ، حالا در هر قِسمی ، چه هنر چه مهر چه دِین چه.... تشکر کن
تشکر بر مصداق ستودن ، نه بَه بَه و چَه‌چَه شان!
می دانی !
گاهی آدمی دوست دارد برجستگی های هنری درونی اش ، نزد مخاطب ملموس دیده شود و به رویَش آورده شود ، عیان شود به دیده شدن ...
برای فردی که خالق است و هنری برای عرضه دارد ، طبعا دیده شدن و نظر مخاطب بی نهایت مهم و موثر است و در حقیقت رکن و ستونِ برپانگهدارنده یک هنرمند ، نگاه و مهر مخاطبش است...
پس بیاییم گاها بعد از دیدن و خوانش هنرِ هنرمند ، با چند جمله کوتاه قوت قلبش شویم و نقد و نظرمان را به صاحب اثر منتقل کنیم....
بگوییم‌ دیدیم تان ، خواندیم تان ...همین!
باور کن خلوت یک شاعر با مهر مخاطب به گلستانی از انگیزه و شور مبدل می شود و بالعکس اگر مخاطب بخواند و رد شود....به مرور دل شاعر صفای دگر نویسی ها را از یاد می برد و به مردابی ساکن می ماند.
آدم است دیگر... بسته ی عاطفه و مهر است ، خصوصا ما ایرانی های عاطفه محور...

آری عزیز دل ، بیائید از یکدیگر تشکر کنیم و پاس بداریم قلم اهل دلانِ این سرزمین را....
شاید فردایی نباشد ، تو باشی و من نباشم....
سلامتی تن و قلبتان💐



#فواد_سلمانی_زاده 🖊
💙@bacheahetty💙


💙@bacheshatty💙



هرچه قدر هم که...
به وقتِ پریشونیت...
محتاجِ تنهایی و سکوتی،
یادت نره که...
یه زنِ آشفته رو هیچ وقت نباید ...
بی‌حرف و تنها رها کرد به حالِ خودش!
مشکلاتِ هیچ زنی
با منطق و استدلالِ مردانه‌یِ تو حل نمیشه..!
بزرگترین غم هایِ یه زن رو میشه ...
با چند تا جمله‌یِ عاشقانه ...
و یه بوسه و آغوش...
و کمی نوازش ...
و یک دوستت دارم از بین برد...
یادت باشه قهرمانِ قصه‌هایِ زنی
که بهت پناه میاره خدایِ احساسه ،
نه منطق!


#مانگ_میرزایی🖊
#کلام_فؤاد_سلمانی_زاده 🎤
💙@bacheshatty💙




https://t.me/bacheshaty/77


💙@bacheshatty💙


🎧به حرمت حس شنوائی ات ،
بگو برسد بدست قلبت!
💙


‏بَدتَرین حال مَمكن وسَط بودَنه ،
‏یه جایی که نَه خوبی و نَه بَد ،
‏یه چیزی هَستی
بین این دو که نمیتونی تَعریفش کنی ،
نمی‌تونی توضیحش بدی ،
نمی‌تونی بفهمونی
که چی داره به سَرت میاد
نه سُقوط میکنی و نَه صُعود.
‏مثلِ مورچه‌ای که افتاده توی ظرف عَسَل ..

#پویان_اوحدی
#کلام_فؤاد_سلمانی_زاده
💙@bacheshatty💙




https://t.me/bacheshaty/76


💙@bacheshatty💙


این روزا هرجای تلگرامو که نگاه میکنم غالبا مملو از نوشته های عاشقانست اونهم به گویش و زبان نوشتاری فوق‌العاده عامیانه (دقیقا به همین ریتم نوشته شده)
نثرها و شعرهایی که "خوراکِ لحظه ای" مخاطب هستن و از پیشینه غنی ادبیات ما نشونی ندارند.
نکته بارز و تامل برانگیز اینکه صفحات و دفترهایی که نگارنده "خانم" هست در کمال تعجب هم بازید بیشتری داره و هم ممبر بیشتر و همچنین از اقبال بیشتری نزد عموم مخاطب برخوردار هستش ، چراشو نمی دونم!!
بعضا وقتی می خونی می بینی نگارنده با دستار قرار دادن احساس و مانور صرف بر اون قصد در هدف قرار دادن عاطفه مخاطب داره ، دریغ از یک مطلب اجتماعی یا خارج از مسائل عشقی!
البته قلم کسانی که آلوده به "ابتذال شعری" هستش در شأن نقد نیست چرا که پیوسته خیانت به نگاه مخاطب محسوب میشه....
پر واضح برخی ها هم انصافا بی نظیر و ناب هستن که چشم پوشی از اونها یعنی خروج از دایره عدل...
خوب ایرادی وارد نیست ، لابد مثل فیلمهای ترکی بعضی ها کار و بارشون فقط عشق و عاشقیه و ظاهرا فقط منِ نوعی در این بین شاغلم و کارگر!(با نهایت افتخار) که گاها با به تاخیر افتادن حقوق ماهیانم به نون شبم محتاج می شم!
مُبرهَن و عیان اینکه حقیر با دید چالشی به این مبحث ورود کردم و هرگز نیت حسادت و نیت های شوم و ماورای نقدهای خارج از اخلاق درم نیست.
چندی پیش اتفاقی به کانالی قدیمی و با تقریبا هفتصد ممبر برخوردم ، دیدن چند پست همانا و ساعت ها قفل شدن پای نوشتار و کلام جناب #عادل_رستمکلایی بزرگ همانا....
کار بجایی رسید که ساعتها در اون دفتر میخکوب شدم و بعدها در کلام و ارتباط با نگارنده و هنرمندِ اون دفتر وزین مراتب لذت از خوانشم رو تقدیمش کردم و ایستاده برای ایشان کف زدم چرا که چه از لحاظ کاری و چه شخصیتی انسانی برجسته ، متین و بی نظیر یافتم ایشون رو...
@Backkk_to_blackkk
طبعی لطیف ، دایره واژگانی بسیط و لحنی شیرین و گیرا ، صدایی دلنشین توام با تکنیک های متعدد در فن بیان ووو ... یک کلام دیوانه ام کرد!
یه لحظه موندم ،‌چرا همچین دفتر عظیمی با این طیف عظیم هنری باید فقط ۷۷۰ نفر عضو درش باشه ؟
شاید چون ایشون "آقا" هستن و مخاطب به قلم و نام خانمها کشش بیشتری داره و... ‌‌چراهای دیگه ای که ترجیح میدم مطرح نکنم!

کاش نگاه ما نگاهی درست و مبتنی بر صلاحیت های نگارشی و ارزشی باشه تا مباحث جنسیتی و نامها و....برای تکریم و پاسداشت یک فرد باید نگاهمان فرای جنسیت باشد...انشالله که غلط عرض نکرده باشم....
کمی تعقل لطفا...


#فواد_سلمانی_زاده🖊
💙@bacheshatty💙


💙@bacheshatty💙



آدم یه وقتایی فکر می کنه به اونجایی رسیده که کاری از دستش بر نمیاد
تو شبایی گیر کرده که انگار قرار نیست صبح بشه!
من فکر می کنم جا موندم، تو نگاه آرومی که گرماش عمق وجودم رو سوزوند تو سکوتی که حرفای زیادی ازش خوندم ولی گوشام محروم موندن از صدایی که باید شنیده می شد و نشد...
فقط یه جسمم که نفس می کشه
خودِ من یه جایی دور تر از من اما کنار یه آدم دیگه داره زندگی می کنه،
داره خودش رو آماده می کنه برای خوشی ها و سختی های روزگارش
شاید تموم این فکر و خیالا تموم این احساسی که با قدرت چمبره زده روی من، چند روز یا چند ماه دوام داشته باشه
کی تضمین می کنه دو سال بعد هوای اون آدم هنوز تو سرم باشه؟
هنوزم دلم بخواد پنجره ی خونه ای رو وا کنم که خونه ی اونه؟!
کی می تونه قول بده من سالهای بعد هم جا مونده باشم؟
زندگی گذراست حتی وقتی عمیقا احساس می کنی دچار نیروی قوی به اسم عشق شدی!
آره می خوام بگم شاید تو هم چند سال بعد اصلا احساس امروزت رو نداشته باشی
پس خودت رو مجبور نکن چیزی رو قبول کنی که هنوز قلبت نمی تونه خواستنش رو تضمین کنه...!!



#فائزه_شبانی🖊
#کلام_فؤاد_سلمانی_زاده 🎤
💙@bacheshatty💙




https://t.me/bacheshaty/75


💙@bacheshatty💙


ببین مهربون
رنگِ دوست داشتنِ مـن ...
رنگِ غش و ضعف هایِ هفده سالگی نیست ...
یا تندیِ تبِ عشق هایِ هجده سالگی ...
رنگِ دوست داشتنِ من ...
کسلیِ عصرایِ چهل سالگیه ...
که بی حوصله جلویِ تلويزیون می نشینی
رنگِ دوست داشتنِ من همون چایِ قندپهلوییه که برات میریزم وچنـدخط شاملویی که برات می خـونم
رنگِ دوست داشتنِ من ...
فرق داره با آدم هایِ این زمـونه‌ ...
رفتنی نیست
پریدنی نیست
مالِ یه روز و دو روز نیست ...
رنگِ دوست داشتنِ من ...
روزایِ غمگینِ بازنشستگیه
تق تقِ عصایِ شصت سالگیه
تنها موندن هایِ هفتاد سالگی و نفس هایِ آخر و پایِ لبِ گورِ هشتاد و چـنـد سالگیه
مهربون ...
رنگِ دوست داشتنِ من ...
رنگِ موندنه ...
رنگِ به پای هم پیر شدنه. ..
بگذر از رنگاوارنگِ عشق هایِ این روزا ...



پ.ن:
پوزش‌بابت سرماخوردگی ‌و گرفتکی صدا

#فاطمه_صابرى_نيا🖊
#کلام_فؤاد_سلمانی_زاده 🎤
💙@bacheshatty💙





https://t.me/bacheshaty/67


💙@bacheshatty💙



هیچوقت یادم نمیره...
ده - یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم زمين... ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخمی شد... بدجورم زخمی شد... خیلی درد کشیدم...خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد...
اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم... دوستی که برام مثل خانوادم بود و خيلى بهش اعتماد داشتم...
توی مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخمی شده...اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود...
چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد...یادم نمیاد سر چی...یادم نمیاد کی مقصر بود... فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم...وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می كردم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد...کاری به توپ نداشت... اومد که زخمم رو بزنه... زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد... چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم...ولی دیگه هیچ وقت نذاشتم بفهمه دردم چیه...
از این اتفاق سال ها می گذره ولی هروقت کسی رو می بینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم
هیچوقت نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست... نذار بفهمه چی نابودت می کنه...شاید یه روز زخم شد رو زخمت ! دردات رو واسه خودت نگه دار...
و اينكه مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش...اونا می تونن خيلى راحت با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه... دوباره تو می مونی و درد و درد و درد...



#حسین_حائریان🖊
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎤
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 🎧
💙@bacheshatty💙





https://t.me/bacheshaty/66


💙@bacheshatty💙



ما آدم های عجیبی هستیم و شگفتی های رفتاری فراوانی در چنته مان یافت می شود....
مثلا همین تلگرام مزخرف ،کوفتی و لعنتی!!
وقتی‌ متن یا مطلبی نظرمان را جلب می کند فورا وارد لینک مطلب می شویم‌، چند مطلب آخر را گذرا نگاهی می‌اندازیم ، اگر با خلقیات و خواسته هامان مطابقت و سنخیت داشت و کششی در ما ایجاد کرد join می دهیم (پُر واضح اینکه زرق و برق ، عکس بالای کانال و نام آن کانال ، تعداد ممبر و همچنین جنسیت صاحبش در تصمیم ما نقشی ندارد!!)
مدتی با آن‌کانال و مطالبش‌روزمرگی و با قلم نگارنده یومیه گذرانی می کنیم ، اما همین که صاحب بی نوای قلم مطلبی خلاف یا نامنطبق با میل و علی الخصوص سلیقه مان بنوسید یا از قلم فرد دیگری کار کند ، بسرعت لفت می دهیم و این گونه ماهیت "نیمه راه" بودن و سطحی نگری مان را در دایره تکریم هنر عیان می کنیم...
بی آنکه‌بدانیم هرگز و در هیچ سنف و اجتماعی عقاید دو انسان منطبق و همسو نخواهد بود و نیست
اختلاف نظر ها و دوگانگی در باور ، کثرتا وجود دارد و این امریست بدیهی و عادی
اصلا زیبایی و شکوه آدمی به افکار متفاوت و ژرفی ست که در مخیله دارد که وجه تمایز آدمها را غالبا در همین مسئله می توان کنکاش کرد ، وجه تمایز حیوان و انسان قوه تعقل است دیگر!
نگارنده هم‌"انسان" است و بی شک‌ احوالات و‌معیشت نقش پر رنگی در قوام نوشتارش ایفا می‌کنند .
کیفیت ، سنگینی و مقبولیت هر اثر ارائه شده از صاحب کانال و حتی از هر هنرمند دیگر مسلما نشأت گرفته از وضعیت معیشت ، آزادی فکری ، بستر جامعه ووو صدها آیتم دیگر‌دارد...
اینکه پای یک مطلب و چند خط ،‌خط بطلان بر باورمان بزنیم کار پسندیده ای نیست به یقین...
در کشور ما سرانه مطالعه صفر است البته حضرات سعی دارند که این آمار را یکی دو درصد اعلام کنند ولی همه می دانیم ما ایرانی ها ‌و بالاخص نسل جدید هیچ علاقه ای به مطالعه ندارند و همه مطالعه ما منوط به فضای مجازی و خواندن های درونی اش است ، پس لزوم مثبت اندیشی و نگاه درست مبتنی بر صراط مستقیم(!) بیش حس می شود و ملموس است‌ و نیز امریست ضروری...

کاش کمی "مهربان" باشیم چه در رفتار چه در تفکر ، حتی !




#فواد_سلمانی_زاده 🖊
💙@bacheshatty💙


💙@bacheshatty💙



میدونی از چی میترسم؟
از اینکه "دیر" برگردی ...
یه وقتی که احساسم ته کشیده
یه وقتی که دیگه تو دلم هیچ جوره جا نمیشی ...
از این می ترسم که دیر برگردی
وقتی که دیگه تو زندگیم هیچ جایی واسه حضورت نباشه
میترسم وقتی برگردی که خیلی سرد شده باشم
خیلی احساسم فرق کنه با الان
دیگه دلم هر لحظه بودنتُ
لبخندا و شیطنتاتُ نخواد ..
میدونی
دوست داشتنتُ دوست دارم
نمیخوام کنارش بذارم
اما وقتی نباشی
مثلِ عطره علاقه، میپره یه روزی از دلم ..
می ترسم از دیر برگشتنت
میترسم از اینکه یه عمر واسه حالِ خوبی که میتونستیم باهم داشته باشیم
واسه این حسی که داره کم کم میمیره، کمرنگ میشه
شرمنده یِ دلمون بشیم
می ترسم واسه همیشه حسرتِ یه بار دیگه عاشقِ هم بودن بمونه رو دلمون ..


#فاطمه_صابری_نیا🖊
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎤
#همراه_با_سرماخوردگی_گلودرد_تب 😔🤒
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 🎧
💙@bacheshatty💙




https://t.me/bacheshaty/64


💙@bacheshatty💙


بهم می گفتن تو دیوونه یی!
تو دیگه کی هستی !

مثلا می گن ، چطور همزمان توی پلی لیست پلیر گوشیت ، داریوش و فرهاد و هایده ، کنار موسیقی‌بلک متال و دپرسیو بلک متال هست!؟
این دیوونگی محضه ، آخه ریتم لایت و آروم داریوش کجا و ضرب آهنگ جنون آمیز ، کَر و دیوانه کننده بلک متال و همینطور تم کُشنده و بی نهایت محزون دپرسیو بلک متال (DSBM)کجا!
چطور با داریوش گریه میکنی و چند لحظه بعدش با ستریکن، هاورت و بهموث هد بنگ می زنی؟!
یا مثلا میگن تو چه ریختی پشت ماهی کبابی که توی شکمش حَشو هم زده شده ، ماست و دوغ می خوری!
آخه چطور زنده می مونی بعدش ، روانی!؟
جواب سادست ، با خنده میگم آخه طبعم سازگاره و خدا هوای منو ی جور خاص داره!!
پیش اوس کریم پارتیم عجیب قویه!
یا میگن چطور سر صبح اسپرسوی دوبلِ زهرماری می خوری ، اول صبحی دلت چطور میکشه آخه؟ اَه ، اَه !!
یا چطور با جثه ی نحیف و لاغرت هر روز ۱۰_۱۲ کیلومتر توی پارک میدوی؟ از کجا جسم و جونشو میاری آخه‌، مُردنی؟!
یا حتی فراری بودنم از دود سیگار و قلیون و این مزخرفات ووو
و...خیلی چیزای دیگه از این دست که گفتنش‌‌ نه‌ در حوصله ی توی مخاطبه‌ و‌ نه توان من ناشاعر...
من اما میگم‌، من دائم و پیوسته به ندای دلم گوش میکنم و تابع حرف دلم هستم
زیاد تابع منطق های امروزی و خط مشی های از پیش نوشته شده برای انسان امروز نیستم و طبعِ رفتاریم سر به هواست و گیج‌ ، آره خُلم !
یادمه یه روز توی خدمت مقدس سربازی باوجود اینکه خیر سرم با کاردانی درجه دار هم بودم ، موهای سرمو با تیغ تراشیدم و تاسِ تاس شدم ، کلم توی آفتاب سوزان اهواز اینهو مهتابی برق میزد و حسابی لوئیجی کولینا شدم!
همه گفتن آرزوی ما اینه موهامون رو اجباراً نزنیم و چارتا مو روی سرمون باشه ، تو چرا زدی؟ تو که مجبور نبودی؟ چرا آخه؟(با حسرت)
من اما دلم خواست و انجام دادم ، به همین سادگی...
نتیجه ی این پیروی های دلی همیشه هم همچین جذاب و شیرین نبوده و گاها با تاسف و پشیمونی هم همراه بوده
خیلیا بودن که این سادگی و خوش قلبی رو "حماقت" تلقی و تصور کردن و در طول عمرم پله ی ارتقا و ترفیع خیلی ها شدم ...
خیلیا بودن که زیر پاشون پله شدم ، رفتن بالا و کِیفِشو بردن و من.... موندم
این موندن به زعم اونها بود ، تفسیر قضیه در من اما نگاهی دیگست...
می دونی!
هرگز پشیمون نیستم و اگر بازهم به گذشته برگردم به قطع مجددا رسالت خوش قلبی درم جریان خواهد داشت ، توی رگهام ...توی دلم... و رویه برام همین راه خواهد بود...
می دونی !
وقتی تو خوش قلبی و صادق ، وقتی مهربونی و صاف اینهو کف دست ، و نیتت پاکه ، یه حس رضایت درونی یه شیرینی بکر و ناب ، یه حلاوت بی بدیل ، یه حس فوق العاده در تو جریان پیدا می کنه و موج می زنه و از خودت راضی هستی ، حسی که قطعا وقتی در نقطه مقابل قرار بگیری هرگز لمس نخواهی کرد
من اگر باز هم به دنیا بیام ...باز هم صاف و ساده می مونم و هیچوقت لذت مهربونی رو با حس های دیگه همسنگ نخواهم کرد.....
بازهم وقتی فحش بخورم جواب نمی دم و لبخند تحویل میدم ، سیلی بخورم بروی خودم نمیارم و در قبال عصبانیت مردم معذرت خواهی می کنم ،‌کینه ببینم با خوشرویی شرمندش می کنم و....
من خوش قلبی رو فدای هیچ‌رفتار دیگه نخواهم کرد...
حتی اگر هر ثانیه "مرگ" نصیبم بشه....
اخلاق شرط ابتدایی و اصلی "انسان" بونه !



#فواد_سلمانی_زاده🖊
💙@bacheshatty💙


💙 @bacheshatty 💙



تمام نبودن ها و دلتنگی های یه نفر میتونه چقدر باشه ؟!
تمام بغض ها و اشکای هرشبش رو که جمع کنی
چقدر میشه ؟!
شکستن تمام قلب یه نفر..
چقدر میشه ؟!
نابود کردن زندگی..
نابود کردن یه آینده..
چقدر ؟!
همشو بذار بغل هم..
همه این چقدر هارو بذار کنار هم
با هم جمعشون کن
ضربشون کن تو بیشترین عددی که تو ذهنته..!
جوابش یه درصد از دلتنگی های منم نمیشه..!!

باید یاد بگیری یه وقتایی تو رویا زندگی کنی..
شاید رویای آینده..
ولی این روزا از همه بیشتر آیندم شبیه گذشتمه..
هر جوری که فکر میکنم
از هر دری که میرم
هرجای این شهر که پامو میزارم
یه چیزی منو یاد تو میندازه
ولی تو یاد من نمیوفتی..
اخه..
اخه دیگه الان اون دلبر جدیده اومده و دیگه..
دیگه حتی فرصت نمیشه به گذشتت فکر کنی..
گذشته ای که با من ساختی
و
اینده ای که سهم اون شد..
سهم من از داشتنت فقط تیکه های همون اهنگه بود..
چی میگفت..!؟
اها یادم اومد
میشه با من بخونیش؟! :

"وَقتی زَمین ناز تو را دَر آسمان ها میکشید"
"وَقتی عَطش طعم تو را با اَشک هایم می چشید
"مَن عاشِق چَشمَت شُدم"
"نه عَقل بود و نه دِلی"
"چیزی نمیدانم از این"
"دیوانِگی و عاقِلی.."

بهم میگن نگم از دلتنگی..
نگم از روزایی که با تو شب شد و
حالا شبایی که بی تو صبح نمیشه...
چند ساعتی تا شب مونده ها
ولی فکر کنم من هنوز گیر کردم تو اون روز..
دیگه فرقی نداره روز یا شب..!
انگار گیر کردم تو این دنیا..
وقتی اومدم اینجا
قلب داشتم
دست داشتم
پا داشتم..
اما الان..!
قلبمو که با خودت بردی
دست و پا داشتن هم دیگه
فایده ای نداره واسم
وقتی دستاتو ندارم که چفت بشه تو دستام و
پا به پای هم قدم بزنیم...
به قول علیرضای تو داستان :
"دِلتَنگ که باشی"
"دیگه غَذا نمیخوری"
"اصا گُشنه نمیشی"
"فقط اُمید میخوری"
"اُمید.."



#مهران_بهرام 🖊
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎤
#همراه_با_سرماخوردگی_گلودرد_تب💉😷😔
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 🎧
🆔@bacheshatty




https://t.me/bacheshaty/63


💙@bacheshatty💙



گاهی عشق وجود دارد ، جریان دارد و بر مسند حکومت خود حکمرانی می کند بر قلب ها
اما دوطرف جای بروز عشق ، لگد می اندازند بسوی یکدیگر و بقول بزرگی‌ گِل لگد می کنند!
(تشبیه جامع و دیگرتری درم نبود ، ببخشا...)
مثلا جای ابراز علاقه ، جای محبت و ادای درونیات و حس های زیبا و لذت از رابطه ، به "بُل" گرفتن از همدیگر می پردازند
به آتو گرفتن و گرو کشی ، گویی مسابقه طناب کشی ست‌و لزوما یک طرف قضیه باید برنده شود!
خیلی از رابطه های معمول ، اسیر "قشون کشی" ها و "یک خم" گرفتن هاست بر مَدار شدت و ضعف ، اینکه یکی بفکر استیلا و غلبه بر آن یکی ست
بفکر برتری ‌و سلطنت فی مابین رابطه ، و تمام تفکرش این است که نفر دوم تابع او شود و بله قربان گو اش
اینکه‌حرفش "بُرِش" دار باشد و به کُرسی بنشیند ... حرفش "بُرو" داشته باشد...
براستی تا بحال با خودت این سوال را مطرح کرده ای که این حس غلبه و برتری از کجا نشأت می گیرد و آدمها چرا گاها رابطه را با میدان جنگ و باهم بودن را با نبرد اشتباه می گیرند؟

در حال خروج از محل کار تلفن همراه احمد زنگ می خورد ، بی سلام و با لحنی پرخاشگرانه جواب می‌دهد:
-ها ، چیه؟
چی؟ بیخود...تو بیخود کردی اصلا، قطع کن... بیام خونه حالیت میکنم ، دِ واستا بیام ، باشه...باشه!
قطع می کند ، و بی درنگ رو بمن با حالت و لحنی مفتخرانه توام با درجاتی از خودکامگی می گوید :
حال کردی فواد؟!
با زن باس این ریختی صحبت کرد ، اینهو سگ!!
گفتم : خوب چرا ؟ استدلالت چیه؟
گفت : وقتی همیشه با زن اینهو سگ باشی و رو ندی بهش ، نذاری قُد قُد کنه و زِر بزنه ، نذاری جیکش دربیاد و عرض اندام کنه ، بخواد بگه "من" بزنی توی دهنش ...بعد زمانی ک محلش بدی بچشم میای ، میری بالا ، می درخشی ، پس نتیجه همیشه می بایست سگ محل داد به زن تا زندگی بروفق مُراد باشه و زن مطیع باشه و الا دیگه حرف گوش نمیده ، هار میشه!

درست یا نادرست بودن استدلال احمد و طریقه برخورد با همسرش بخودش مربوط است ، نیت از این مثال نمایش رفتار سلطه جویانه و مبتنی بر خشونت محض در رابطه است و اینکه از رابطه تنها سلطه و اطاعت شدن خواست اوست...
اینکه رابطه بر پایه خشونت و به گویشی دیگر ارباب رعیتی راهبری شود ، بعید است حتی با وجود ثبات و زنده ماندن ، با عشق تلفیق شود و مابین دو طرف عشقی بجای بماند...
طرز نگرش برخی ها به رابطه با این تفکرات عجین است ، اینکه جای ابراز عشق تنها خشونت و "پارس کردن" تحویلش دهی!
برداشت با خرد مخاطب....


#فواد_سلمانی_زاده 🖊
🆔@bacheshatty


[ @bacheshatty ]



شایدبعدازاین دیگه هیچوقت نوشته هام و روکاغذنیارم...
میدونی...اخه خودمم خسته شدم...خسته شدم ازغمی که تویه نوشته هام فریادمیزنه...
ازاینکه خاطراتتومرورکنم و هی بنویسم و بنویسم..همه بخونن...
همه ببینن جزتویه لنتی...
ببین من به هرچیزی که اذیتم کنه میگم لنتی...
به هرچیزی که باعث بشه ساعت هادرگیرش باشم میگم لنتی...
ولی لنتی بودن توفرق میکنه چون باعث بی خوابیامی باعث این نسخه های پراز دردی ...این نسخه های پرازقرص خواب ،قرص اعصاب...
من هرچیزی که برام لنتی باشه رو کنارمیزارم بدونه اینکه اتفاقی بیوفته...
ولی من...نمیتونم...
نمیتونم توروکنار بزارم..چون تومنی...نه تومن نیستی چون اگه تو من بودی هیچوقت من و ول نمیکردی و تونمیشدی...
نه بازم اشتباه گفتم...
ببین بزارراحت تربگم تو یه تیکه ازوجوده منی...
نمیتونم کنارت بزارم چون یه تیکه ازمنی نباشی من نابودمیشم...
ببین تو لنتی ترین لنتیه ممکنی چون من زیادی درگیرتم...بخاطرتو شبابی خوابم...پرازحرصم ...پرازبغضم...
تولنتی ترازاونی هستی که بشه باکلمات بیانش کرد...
ببین من نمیتونم ننویسم...
هنوزحرف دارم خیلی...
هنوز بایداین خودکاروبگیرم بین انگشتام به جای انگشتات...
بنویسم از نبودنات تاارومم کنه تایادم بره تورو همون خیابون دمه اون کافی شاپ دست تودسته کسی دیدم که همرنگ همون شال گردن دورگردنش بود...
که یادم بره دیگه هیچوقت دراون مدرسه نمیای و کنار جوب واینمیسی.... نیستی...نیستی...
اره من بازم بایدبنویسم...
بنویسم که دق نکنم...
که نابودترنشم...
میشه بخونی نوشته هامو...میشه؟



#دیناگودرزی🖋
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎤
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 🎧
🆔@bacheshatty💙





https://t.me/bacheshaty/62


[ @bacheshatty ]


پسری، دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار به کافی شاپ دعوت کرد، تا به او اعلام کند که قصد ازدواج با او را دارد.
در حال نشستن پشت میز پسر سفارش قهوه داد.
سپس رو به پیشخدمت کرد و گفت لطفا نمک هم بیاور!!!!

اسم نمک که آمد تمام افراد حاضر یک مرتبه به پسر خیره شدند.
پسر نمک را در قهوه ریخت و آرام خورد، دختر با تعجب گفت: قهوه شور میخوری؟

پسر جواب داد: بچه که بودم خانه مان کنار دریا بود، در ماسه ها بازی میکردم و طعم شور دریا را میچشیدم!!!
حالا دلتنگ خانه ی کودکی شده ام، قهوه شور مرا یاد کودکی ام می اندازد.

ازدواج انجام شد و چهل سال تمام هر وقت دختر قهوه درست میکرد، داخل فنجان شوهرش نمک میریخت.

پس از چهل سال عاشقونه زندگی کردن، مرد فوت کرد و نامه ای خطاب به همسرش برجای گذاشت:

"همسر عزیزم ببخش که چهل سال تمام به تو حقیقت را نگفتم، آن روز آنقدر از دیدنت خوشحال و هیجان زده شده بودم که به اشتباه به جای شکر درخواست نمک کردم، چهل سال تمام قهوه شور خوردم و نتوانستم به تو بگویم، بدترین چیز در دنیا قهوه شور است!!!
اگر بار دیگر به دنیا بازگردم و باز هم داشتن تو وابسته به خوردن قهوه شور باشد، تمام عمر، شورترین قهوه دنیا را به خاطر چشمان پر از مهر و محبت تو خواهم خورد."


#کلام_فواد_سلمانی_زاده🎤
🆔@bacheshatty💙




https://t.me/bacheshaty/61


[ @bacheshatty ]



دیدی یه وقتایی میری مهمونی،دورهمی یا یه جای خیلی قشنگو چیزای جالب میبینی؟
بعد با خودت میگی :
کاش فلانی بود، اخه اون چنین جاهایی رو خیلی دوس داره؛
اخ اگه بود ...چقد‌ به جفتمون خوش میگذشت،
مثل همیشه با شیرین زبونیاش میخندوندمون ، خاطره میساختیم و کلی عکسای قشنگ میگرفتیم
و اینقد غرق رویای بودنش میشی که وقتی به خودت میای میبینی اون لحظات خوش تموم شده و از دست رفته.
میدونی؟
الان رو یه نقطه قشنگ و رویایی زندگیم ایستادم
حالم‌ خوبه خوبه...
بیشتر از همه‌ی هم سن و سالهام احساس خوشبختی میکنمو خالی از هر حس و حال بد زندگی.
ولی اینقد درگیر نبودنتم که این خوشی از گلوم پایین نمیره ، بغض میشه و ضربه میزنه به حال خوبم.
میدونم یه روز به خودم میامو میبینم اینقد درگیر نبودنت شدم که روزای خوب تموم شده و پیری نشسته روی موهامو توی چشمام.
کاش زود تر از پیری تو برسی تا این روزهای خوب تموم نشن و تا ابد خوشبخت ترین دختر دنیا بمونم.
میشه زود تر از پیری برسی؟



#دنیا_کاف🖋
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎤
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 🎧
🆔@bacheshatty💙




https://t.me/bacheshaty/59


[ @bacheshatty ]



‍ گاهی درست همان ادمهایی "تنهایمان" میکنند که هیچگاه حدس هم نمیزدیم میتوانند اینقدر بی تفاوت و سرد برخورد کنند!
احساسِ تنهایی را به وجود اوردن، کار سختی نیست.
همین که بدون دلیل محو شویم. همین که بی دلیل خبر نگیریم.
همین که دیگر گرم سلام نکنیم و همین که احساس خاص بودن را از ادمها بگیریم، انها را در رابطه مان " تنها" کرده ایم.
به همین راحتی!
همین که توضیح ندهیم و برویم. همین که انها را نگاه نکنیم درست در زمانی که احتیاج به دیده شدنِ ما دارند یعنی "تنها" کردنشان.
وقتی ادمها در رابطه ها "تنها" شوند، "درد" شروع میشود.
ما همه از درون شبیه به یکدیگر درد میکشیم.
ما همه برای دیده شدن و حس شدن وارد رابطه ها میشویم.
میخواهیم خاص دیده شویم و دوست داشتنی باشیم.
میخواهیم مورد پذیرش قرار بگیریم و تنهایی مان را کمتر کنیم.
اگر بدانیم همه ی ما در نهایت با تمام تفاوت ها بسیار شبیه به یکدیگر درد میکشیم دیگر درد دیگری اضافه نخواهیم کرد.
مخصوصا دردِ "تنهایی" را !
ما همه به اندازه ی کافی ادمهایی را داشته ایم که ما را ندیده اند و با ما سرد بوده اند. که ما در کنارشان حتی "تنهاتر" هم شده ایم.
پس بیایید در رابطه هایمان شفاف تر و همدل تر باشیم.
اگر نظرمان نسبت به رابطه تغییر کرده است و احساسات ناخوشایندی داریم، در موردش با احترام و صمیمت صحبت کنیم و اندوهِ طرف مقابلمان را بپذیریم و همدلش شویم.
حتی اگر بخواهیم رابطه را تمام کنیم، این نوع تمام شدن دردش کمتر است. بسیار کمتر از مبهم تمام شدن!

#پونه_مقیمی🖋
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎤
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 🎧
#با_الهام_از_استاد_عادل_رستمکلایی🙏
🆔@bacheshatty





https://t.me/bacheshaty/57


[ @bacheshatty ]


گاهی وقتها دست دلتان را بگیرید
به پَستویی ببرید و
خیلی از چیزهای دنیا را برایش
روشن کنید ...
از این دوست داشتن های بی معنی
مجازی گرفته
تا دل شکستن هایی ک بابِ دندان
مردم شده
یا اصلا چرا راه دور برویم

از همین خودتان شروع کنید
که هیچ وقت هوایش را نداشته اید
یا مثلا
بگویید برایش که چقدر شهر
خطرناک است
بگویید که دلبرهای این زمانه
دل نمیخواهند
پول میخواهند
صورت میخواهند و هزار جور چیز دیگر
اصلا در گوشش بخوانید
دل جان عزیز
لطفا کمی آرام سر جایت بنِشین
دوستت دارم های این مردم که از
عشق نیست
بنده خداها بیکار شده اند
سرگرمی میخواهند ، تو نباید قاطی بچه بازیهایشان شوی ...

خب میدانید
درستش هم همین است که خودمان‌
هوای دلمان را داشته باشیم
وگرنه مردم که فقط شکستنش بلدند ...



#مسلم_رحیمی🖋
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎤
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 🎧

🆔@bacheshatty





https://t.me/bacheshaty/56


[ @bacheshatty ]


گاهی وقتا دوست داری حرفایی بزنی ... ناگفته های دلتو بریزی روی دایره ، اما یا حیا و خجالت و شرم جلوی زبونت رو میگیره یا بغض راه گلوت رو ، خفه می شی و به لکنت می افتی...
اما گاهی گفتن یه سری حرفها مثل ریختن آب بر آتشه ، وقتی بگی خلاص می شی ، آروم و قرار می گیری و نفست به راحتی دم و بازدم میشه!
اصلا انگار باری از دوشت برداشته می شه...
مثل حسین پناهی عزیز و مرحوم جائی که گفت :
مادر ، این من بودم که اون شب شیربرنج سحریتو خوردم...
یادمه سالها پیش روی شعری با عنوان "اعترافات" کار می کردم ، هر چه کردم نتونستم سرو تهشو هم بیارم ، به یه جور گسستگی و ناپیوستگی حاد مبتلا شدم...
اینهو فیلمای توی تلوزیون هی می نوشتم ، پاره میکردم ، مچاله می کردم و می انداختم سطل آشغال...
دورو برم پر از کاغذهای مچاله شده بود اما اون شعر هرگز به سرانجام نرسید و زاده نشد ، از تو چه پنهون خودم هم پِیِش رو نگرفتم!
چراشو هیچوقت نفهمیدم شاید اعتراف برای من خیلی بزرگ‌تر و فراتر از یک شعر ، یک کاغذ یا حتی نوشتن بود...
یادمه اول راهنمایی بودم ، با یه تکه کاغذ کوچیک مچاله که توی دهنم حسابی خیسش کرده بودم و لوله خوکار ، شلیک‌کردم پَسِ گردن معلم فارسی ، وقتی برگشت با چهره ای عصبانی و برافروخته گفت کی بود؟ ها؟!
هیچکس متوجه کار من نشده بود ، کسی جواب نداد اونهم سه نفر میز اول ک منم جزوشون بودم (توی اون مقطع بچه زرنگ‌بودم و نیمکت جلو می نشستم! ) کشوند دفتر مدرسه‌، هر سه کتک مفصلی خوردیم اما من از اعتراف فرار کردم و مدام میگفتم من نبودم ، نمی دونم هم کی بود!!
مدیر ی خطکش روی انگشتام میزد ، ی سیلی زیر گوشم میگفت بگو من بودم ، لجش درومده بود از سکوت من ، ولی من فقط سکوت می کردم...خسته شد شاید هم دلش سوخت و رهام کرد ، نهایتاً اعتراف نکردم ، دهن وا نکردم....
جای سیلی هاش روی صورتم موند اما اون شب ، توی خونه جلوی بابام هم به سیلی خوردن توی مدرسه اعتراف نکردم!!
نمی‌دونم چه حکمتی داره این طفره رفتن و لب وانکردن هام ، این لجاجت از بیان شرح ماوقع ، بعضی رفقا میگن دهنت قرصه!
همه اینها به کنار ، یه دلشوره ی عظیم و عمیق اما منو همیشه می ترسونه...
این که این آدم دهن قرص ،‌این پر ادعا و نامُعترف ، این کسی که مَنم مَنم هاش رو با غرور بیان میکنه ، فردای قیامت وقتی پرده ها افتاد و اعمال هر کس در صورتش نمایان شد چطور میخواد به این خصلتش مباهات کنه و بگه من دهن قرصم!
چطور می خواد پاسخ سرکشی ها و ناشکری هاشو بده؟
چطور می‌خواد جواب اعمالشو بده.....
قربون خدا برم که منتظر اعتراف هیچ بنده ای نمی مونه ....
یا رب ، من لی غیرک....

مناجات حضرت علی (ع) بهترین زبان گویاست:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدایا! برای روزی که نه مال سود میبخشد و نه فرزندان...
برای روزی که جز به سوی خدا رفتن با قلبی پاک و خالی از شرک و آز و کینه، سود بخشی نیست...
از تو امان می خواهم و ایمنی میطلبم.
خدایا! برای روزی که ستمگر به پشیمانی انگشت می خاید و دریغ عصیانش را می خورد...
به تو پناه می آورم و از تو امان می خواهم.
خدایا! برای روزی که پرده ها فرو می افتد و گناه در چهره ها نمایان می شود و موها ریسمان پاها می گردد...
از تو امان می خواهم و ایمنی میطلبم




#فؤاد_سلمانی_زاده 🖋
🆔@bacheshatty


[ @bacheshatty ]



همونجایی که بین تو و بقیه فرق گذاشتم "اشتباه کردم"
همونموقع که حرفاتو یه جور دیگه برداشت کردم"اشتباه کردم"
همون لحظه که دلم ضعف رفت از دیدنت و به خودم تشر نزدم،اشتباه کردم.
وقتایی که دست میکشیدم رو عکست و لبخندمو پنهون نمیکردم؛ اشتباه کردم.
وقتی معتقد بودم چشمات خداست، اشتباه کردم!
اون لحظه ای که چشمامو بستم و آیندمو با تو ساختم، اشتباه کردم.
همون موقعی که فهمیدم یه چیزی داره تو قلبم شکل میگیره و‌جلوشو نگرفتم، اشتباه کردم.حتی وقتی که با اولین رفتارت ازت ناراحت شدم ولی هی به خودم نهیب زدم تا تبرئه ات کنم اشتباه کردم.
همون موقع که میدونستم بهتر از تو برام زیاده ولی پامو کردم تو یه کفش که الا و بلا فقط تو! اشتباه کردم!
وقتی بی خبر رفتی و بدونِ ‌من روزاتو به شب و شباتو به روز رسوندی ولی من بازم به نبودنت عادت نکردم، اشتباه کردم
وقتی موزیک پلی می کردم و با هر ترانه ای که تو گوشم خونده میشد تورو تصور میکردم، اشتباه کردم.
وقتی باور داشتم جز لبخندت، دستات و چشمات چیز دیگه ای تو دنیا قابل ستایش نیس اشتباه کردم.
وقتی میدونستم تو آدم موندن نیستی ولی بازم به حرفای بی عملت دل بستم؛ اشتباه کردم!
اما حالا از اینهمه اشتباه خسته ام و دیگه نمیخوام تو ذهنم ادامه بدمت.میگن جلوی ضررو هر وقت بگیری منفعته!
پس منم خط میکشم دور اولین و پررنگ ترین غلط زندگیم که تویی!




#زیور_شیبانی 🖋
#کلام_فواد_سلمانی_زاده 🎧
#کاری_از_دفتر_روی_رد_رویاها 💙
🆔@bacheshatty





https://t.me/bacheshaty/55

20 last posts shown.

1 230

subscribers
Channel statistics