مناسک توسعه
پاره دوم
در سالهای اخیر راههای نوین جهت رسیدن به آرمان توسعه در دستور کار قرار گرفته است ،به طور نمونه صنعت گردشگری بعنوان جایگزین برخی از صنایع مخرب مطرح شده است و لیکن در این مورد نیز کسانی که با «دید زدن »توسعه غربیها مدل ارایه میدهند، صرفا بدنبال تله کابینیزه کردن مناطق بکر جنگلی و کوهستانی این سرزمین هستند.شایدایشان به صرف دیداری توریستی و سطحی از یک منطقه دارای تله کابین در نقطه ای از جهان آنرا علت العلل پیشرفت فرض کرده و خواهان تعمیم و صدور آن به تمام نقاط ایران هستند.
درمورد پترو شیمایی کردن کشور هم قضیه صورت تلخی بخود گرفته است ، ظاهرا سرزمینهایی که دراثر کم آبی و یا غارت اسلاف پتروشیمی مانند کارخانه های ذوب آهن کمر خرد کرده اند باید میزبان صنعت نابجای دیگری شوند . از طرف دیگر اقای عیسی کلانتری ریاست سازمان محیط زیست در توافقی مبهم وکاملا خلاف ضابطه ،موافقت سازمان متبوعه خودرا با احداث پتروشیمی استانهای شمالی (مازندران و گیلان )اعلام میفرمایند .همین نامه به تنهایی روایتگر تفکر توسعه خواهی درایران است ، دو استان مهم کشور که هنوز تاحدودی توان زیستی خود را حفظ کرده اند به صرف نداشتن پتروشیمی توسعه نیافته تلقی میشوند. چقدر! این تفسیر یادآور آن ارتباطی است که بومیان با ریزش سعادت توسط هواپیما برقرارکرده بوند.
باری ،توسعه چون غزالی گریزپا از دست تکنوکراتهای ما می رمد و به صد حیلت هم تن به دام نمی دهد اما دراین گذر ساختارها ،نهادها و مناسک پرهزینه گوناگون بر دست طبیعت و جامعه گذاشته که خود تبدیل به عامل ورشکستگی در مولفه های مختلف زیستی چون آب ،خاک ،هوا وتنوع زیستی سرزمین شده است . این مناسک که قرار بود که عامل نجات بخش جامعه باشند فرهنگ متنوع و بوم سازگار را در زیر چرخ دنده های گنگ خود خرد نمود و باعث بروز آشفتگیهای فرهنگی وکثیری آسیبهای اجتماعی گردید .با این وجود ما، همچنان با نگاهی گذرا به جهان غرب در حال تبدیل منابع طبیعی نامکرر سرزمین خویش به تندیس هایی هستیم که که در هردوره یکی را عامل توسعه یافتگی و سعادت اِنگاشته ایم .
@didehbaanzistboom
پاره دوم
در سالهای اخیر راههای نوین جهت رسیدن به آرمان توسعه در دستور کار قرار گرفته است ،به طور نمونه صنعت گردشگری بعنوان جایگزین برخی از صنایع مخرب مطرح شده است و لیکن در این مورد نیز کسانی که با «دید زدن »توسعه غربیها مدل ارایه میدهند، صرفا بدنبال تله کابینیزه کردن مناطق بکر جنگلی و کوهستانی این سرزمین هستند.شایدایشان به صرف دیداری توریستی و سطحی از یک منطقه دارای تله کابین در نقطه ای از جهان آنرا علت العلل پیشرفت فرض کرده و خواهان تعمیم و صدور آن به تمام نقاط ایران هستند.
درمورد پترو شیمایی کردن کشور هم قضیه صورت تلخی بخود گرفته است ، ظاهرا سرزمینهایی که دراثر کم آبی و یا غارت اسلاف پتروشیمی مانند کارخانه های ذوب آهن کمر خرد کرده اند باید میزبان صنعت نابجای دیگری شوند . از طرف دیگر اقای عیسی کلانتری ریاست سازمان محیط زیست در توافقی مبهم وکاملا خلاف ضابطه ،موافقت سازمان متبوعه خودرا با احداث پتروشیمی استانهای شمالی (مازندران و گیلان )اعلام میفرمایند .همین نامه به تنهایی روایتگر تفکر توسعه خواهی درایران است ، دو استان مهم کشور که هنوز تاحدودی توان زیستی خود را حفظ کرده اند به صرف نداشتن پتروشیمی توسعه نیافته تلقی میشوند. چقدر! این تفسیر یادآور آن ارتباطی است که بومیان با ریزش سعادت توسط هواپیما برقرارکرده بوند.
باری ،توسعه چون غزالی گریزپا از دست تکنوکراتهای ما می رمد و به صد حیلت هم تن به دام نمی دهد اما دراین گذر ساختارها ،نهادها و مناسک پرهزینه گوناگون بر دست طبیعت و جامعه گذاشته که خود تبدیل به عامل ورشکستگی در مولفه های مختلف زیستی چون آب ،خاک ،هوا وتنوع زیستی سرزمین شده است . این مناسک که قرار بود که عامل نجات بخش جامعه باشند فرهنگ متنوع و بوم سازگار را در زیر چرخ دنده های گنگ خود خرد نمود و باعث بروز آشفتگیهای فرهنگی وکثیری آسیبهای اجتماعی گردید .با این وجود ما، همچنان با نگاهی گذرا به جهان غرب در حال تبدیل منابع طبیعی نامکرر سرزمین خویش به تندیس هایی هستیم که که در هردوره یکی را عامل توسعه یافتگی و سعادت اِنگاشته ایم .
@didehbaanzistboom