مثل یک ماهی قرمز ته یک تنگ بلور
من پی راه گریزی از این زندگی ام
شده افسانهی سیمرغ برای تن من
بوی دریا و کف موج و وصال وطنم
هر خیالی که در این تنگ به هم میبافم
بعد یک لحظه حبابی شده و میترکد
انقدر دور خودم گشتم و گشتم در تنگ
که توهم زده ام دور جهانی گشتم
شب که مهتاب به مهمانی تُنگم آمد
خبر از موج و حباب و وطنم میگیرم
امشبم باز همان قصه ی تکراری گفت
گفت دلتنگی و تنهایی فقط مال تو نیست
همه افسرده و غمگین و پریشان شده اند
در همین تنگ بلورین بمان ماهی من
آسمانت همه جا باز همین رنگ است
#فاطمه_کنهانی
@fatemekanhani
من پی راه گریزی از این زندگی ام
شده افسانهی سیمرغ برای تن من
بوی دریا و کف موج و وصال وطنم
هر خیالی که در این تنگ به هم میبافم
بعد یک لحظه حبابی شده و میترکد
انقدر دور خودم گشتم و گشتم در تنگ
که توهم زده ام دور جهانی گشتم
شب که مهتاب به مهمانی تُنگم آمد
خبر از موج و حباب و وطنم میگیرم
امشبم باز همان قصه ی تکراری گفت
گفت دلتنگی و تنهایی فقط مال تو نیست
همه افسرده و غمگین و پریشان شده اند
در همین تنگ بلورین بمان ماهی من
آسمانت همه جا باز همین رنگ است
#فاطمه_کنهانی
@fatemekanhani