[ Fiyodors ]


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


به صرف کبک خروسخون
با مخلفات بُزاق ، راحت الحلقوم
مثل همیشه گوشی شنوا و زبانی وراج، با هم حرف بزنیم
برام موزیک بفرستین :)
@fiyodor

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


#EXIT
دیوارای سطح شهر، آسفالتای کف خیابون، کیوسکای برق و تلفن خیلی غریبن. همیشه تو هیاهوی این شهر پر از کثافت و دروغ و خیانت گم میشن. البته نه همیشه، بعضی وقت‌ها هم تو صدای قهقهه‌هامون یا مثلا وقتایی که زل زدی تو چشماش و دیگه حواست نیست، داری از کنار دیواری رد میشی که روش نوشته داره...
دیواری که منتطر نگاه تو بوده، منتظر توجهت، داره باهات حرف میزنه.
بعضی وقت‌ها میگه خیلی سال پیش مخابرات آزاد شد.
بعضی وقت‌ها میگه پدرسگ آشغال نریز. بعضی وقت‌ها میگه که چند ساله هنوز منتظر رد شدنته و از جاش تکون نخورده تا تو دوباره بیای و بهش نگاهی بندازی.
اما میدونی دیوارای من همیشه بهم یه کلمه میگن "EXIT".
گاهی اوقات فکر می‌کنم داره ازم راه خروج رو می‌پرسه انگار که سال‌هاست اینجا گیر کرده، داره ازم کمک می‌خواد. بعد به این فکر می‌کنم شاید اصلا این منم که بین یه سری دیوار خودمو زندانی کردم و هر کدوم میخوان به روش خودشون راه خروج رو نشونم بدن. شایدم دیواری در کار نیست. یا یکی قبل از من توی همین اتاق بوده و تونسته راه خروج رو پیدا کنه و با این نوشته‌ها ازم میخواد برم دنبالش.
شایدم همه اینا کسشرهای نهفته توی ذهن مریض منه. و اصلا دیواری وجود نداره یا حتی اتاقی یا در ورودی و خروجی‌ای.
اما هرچی که هست دیوارای شهرمون خیلی تنهان خیلی غریبن، خیلیییی...
#اتاق‌فیودور
@fiyodors






یکی از جذاب‌ترین مافیاهای چندوقت اخیر :))
#با‌ما‌مافیا‌بشنوید
@fiyodors


Forward from: Sickosadism




#علیرضای‌شمار‌ه‌17ممیز36
من از احساسى كه حيف میشه اين روزا حرف می‌زنم. احساسی که موقع رد شدن از خیابون جاتو باهاش عوض می‌کنی، وقتی به دود سیگارش خیره میشی تا محو بشه، حس هفته آخر بهمن که همیشه افسانه‌ای بوده...
وقتی به همه چیز فکر می‌کنم میبینم که تمام این لحظه‌ها دارن حیف میشن.
فکر اینکه هنوز دوستم داره آزارم میده. اینکه هنوز دوستم نداره آزارم میده. اینکه هنوز نمی‌دانم دوستش دارم یا اینکه دوستش دارم، هر دو آزارم میده...
لذت نبردن از این لحظاتم و لذت بردن از لحظاتم همش آزارم میده...
@fiyodors






من همیشه دنبال یه زندگی عجیب و پر از حادثه‌های لحظه‌ای بودم. کاملا غیرقابل پیش‌بینی. دلم می‌خواد یه هفته تور پیاده تهران گردی بذارم. هفته‌های بعدش شهرهای دیگه و همینجوری کل دنیا، پیاده تو خیابون و کوچه‌های دنیا راه برم بخندم برقصم، داد بزنم. روی دیوارهاش exit بنویسم و از دست پلیس و دزد و زورگیر فرار کنم و یه گوشه تو یه ایستگاه اتوبوس، روی نیمکت‌های پر از خاطره بلوار، روی پله‌های یکی درمیون سالمِ محله‌های قدیمی بشینم و به آدم‌ها نگاه کنم و برای هرکدوم داستان خودش رو بسازم. با همه حرف بزنم و همه رو به یه بغل و رقص و خنده مجانی مهمون کنم.
میخوام باهام همراه بشن و کمی قانون شکنی کنیم، دزدی، جنگ، فرار از مرز و قاچاقی برگشتن و ...
احتمالا مسخره به نظر بیاد. ولی زندگی پر از هیجان و عجیب رو دوست دارم. هیچ‌وقت دنبال اینی که هستم نبودم.
وقتشه که یه تجدید نظری تو زندانم بکنم...
@fiyodors





















20 last posts shown.

522

subscribers
Channel statistics