Repas moulus


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


ماه روشنی اش را در سراسر آسمان میپراکند
و لکه های سیاهش را برای خود نگاه میدارد:)3>
https://t.me/BiChatBot?start=sc-761409-ApX1o2q

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


سوبحان الله


یارب امشب برای نم باران بنویس
وقت شب پرسه زدن توی خیابان بنویس


عالی


تموم شد امیدوارم از داستان تاثیر گذار امشب نتیجه ی کافی رو گرفته باشید


دوتا دخترام رفتن


بعد واکنش دوتا پسرا خیلی خوب بود
به هم نگا کردن گفتن یعنی ما چیکار کردیم چند دقیقه تو فکر بودن


بعد یکی از دخترا گفت انقدر ناراحتیم که دلیلی نمیبینیم توضیح بدیم


بعد یکیشون برگشت گفت چرا


وایستاده بودن پیش هم دوتا دخترا گفتن ما قهریم


امشب تو خیابون دیدم دوتا پسر با دوتا دختر که گویا رل بودن


Forward from: Querencia✨
ممبرای کیوتم
هرکس چنلشو برام فرستاده جوین شدم
دوستون دارم
لطفا امشب حمایت کنین تا 100 تا بشیم ❤️




من مستو تو دیوانه مارا که برد خانه.


#به_یاد_چشمان_مادرم.
پارت1
بغلش کردمو بهش گفتم تو خیلی خوش بویی بوی توت فرنگی میدی دلم میخواد بخورمت
اما اون باورش نشد حرفم رو جدی نگرفت
از خواب پریدم آه خدا رو شکر خواب بود
درسته من یه هیولام ولی سال هاس که انسان خوردن رو کنار گذاشتم بعد از اون تجربه ی سخت و درد ناک دیگه سعی کردم با نفسم کنار بیام
سال هاس که دوستانم رو کنار گذاشتم سال هاس که دیگه دانشگاه نمیرم
با دوستام قطع رابطه کردم
درسته گوشت خوک و خرگوش زیاد به دلم نمیشینه و به پای گوشت انسان نمیرسه اما نیازی نیست که یک عمر باسختی عذاب وجدان زندگی کنم
البته خوردن مادرم هم بی تاثیر توی این داستان نبود
مادرم انقدر پاک تینت بود که باعث تغیر رفتار در من بشه
تلفون تلفونم داره زنگ میخوره یعنی کیه کسی شماره ی منو نداره
+بله
-سلام بادوکبال
+سلام شما .....
Maede


Video is unavailable for watching
Show in Telegram


توی دنیای موازی دوستات به ترتیب صمیمیت میشن مادر و پدر و اطرافیانت🥲💓


امروز با همیشه فرق دارد.
در حالی که کاپشن کرم و پلیور قهوه ای تنش بود و خودش را در برف و کولاک زمستان جمع کرده بود.
از راه کنار کلبه تمام چوبیمان ، چند تکه کُنده برداشت.
چشمانش راهیچ گاه فراموش نخواهم کرد، چشمانی پر از شور شوق
از پشت پنجره میدیدمش اما خود را به خواب زدم،
سرم را زیر پتوی چهل تکه کردم.
وارد شد!
با آرامش چوب ها را در شومینه انداخت چوب ها جرقه زنان بهم خوردن و بوی خوبی بلند شد.
دستانش را که خسته ی کار بود، روی شومینه گرفت تا گرم شود.
موسیقی بیکلام روز های بی قراری را گذاشت.
و خودش در کنار من مچاله شد، دست سردش که به تن رنجورم خورد.
برگشتم!
(نگاهش همان نگاه بود و نگاهم همان نگاه)
انگار تازه موسیقی بیکلام جلا پیدا کرد بود.
Maede
1446/10/6


از تنهایی فیلم دیدن متنفرم :(
پس فیلم نگاه نمیکنم:)


Video is unavailable for watching
Show in Telegram

20 last posts shown.

74

subscribers
Channel statistics