همزمان با انتشار خبر خودکشی کیومرث پوراحمد، فیلمساز مطرح ایرانی در ۷۳ سالگی، نشر مهری که در لندن فعال است، اعلام کرد رمان *«همه ما شریک جرم هستیم»* که در سال ۱۴۰۰ با نام حمید حامد به عنوان نویسنده منتشر شده بود، در حقیقت نوشته کیومرث پوراحمد است و او به علت سکونت در ایران، این رمان را با نام مستعار منتشر کرده است.
مدیر نشر مهری همچنین اعلام کرد که دانلود رمان برای کسانی که داخل ایران هستند، رایگان است؛ تصمیمی که باعث شد کتاب تا زمان نگارش این متن، بیش از ۲۶۰ هزار بار دانلود شود. این در حالی است که تیراژ کتابهای ادبی در ایران در برخی موارد به ۲۰۰ و ۳۰۰ نسخه رسیده است.
رمان *«همه ما شریک جرم هستیم»* روایت شخصیتی است به نام آرش آذرپناه، فرزند یک تیمسار ارتش شاهنشاهی که مادرش معاون وزیر آموزش و پروش وقت، فرخرو پارساست. آرش اما میخواهد به سربازی برود و بعد از گرفتن کارت پایان خدمت، به برادرش در آمریکا بپیوندد.
آرش برخلاف موقعیتی که مناصب پدر و مادرش برایش به وجود آورده، تصمیم میگیرد که به سپاه دانش بپیوندد و به یک روستای دور برود.
او به روستایی به نام هجرک در استان اختران اعزام میشود؛ نامهایی که وجود خارجی ندارند.
این روستا در یکی مناطق کویری مرکز ایران واقع شده؛ جایی که زندگی مردمان روستا با فقر و فلاکت و در بیآبی و محرومیت در دهه ۴۰ خورشیدی میگذرد.
ورود آرش به روستا نه تنها ورود سواد و آگاهی و آب و درمان و برکت است، بلکه جایگاه زنان را در روستا تغییر می دهد. گلبانو که زنی قدرتمند است و در عمل تمامی کارهای روستا به دوش اوست، زیر سایه کدخدا نمیتواند جایگاه اصلیاش را بیابد. اما با حضور آرش، اعتماد به نفس پیدا کرده و در نهایت به درجه کدخدایی ارتقا مییابد. دخترش ماه جهان هم که دختری اهلِ کتاب و شعر و ادبیات است، با تشویق آرش به دانشگاه میرود، دکترای ادبیات میگیرد و استاد دانشگاه میشود.
آقای پوراحمد که رمان را در سال ۱۳۹۹ تمام کرده، به صورت نمادین اما بسیار شفاف عقاید شخصی خود را در مورد شرایط ایران در زمان شاه و همچنین وقوع انقلاب در این رمان شرح میدهد.
دنیای ساخته شده به دست آرش در پیش از انقلاب، دنیایی است که رو به آبادانی و آزادی دارد و در آن دین و روحانیون جایی ندارند؛ دنیایی که عقل حاکم است و جایی برای خرافات نیست؛ دنیایی که در آن مسئولین حکومتی تنها در خدمت مردم هستند، از فساد در میانشان خبری نیست.
در این رمان به طور مشخص از دو سیاستمدار نام برده شده است؛ فرخرو پارسا و امیرعباس هویدا، نخستوزیر زمان پهلوی که هر دو بعد از انقلاب به دست انقلابیون اعدام شدند.
در دنیای این رمان تا پیش از انقلاب، شعر و ترانه و موسیقی ورد زبان آدمهاست و رقص و عشقبازی جزو لاینفک زندگیشان.
اگرچه کیومرث پوراحمد به سیاستهایی از جمله انقلاب سفید نقدهایی دارد، اما در کل دهه ۴۰ خورشیدی در ایران را دههای تصویر کرده که ایران رو به پیشرفت است و رفاه و دانایی عامه مردم رو به افزایش است. اما در نهایت این انقلاب است که در این رمان مانع پیشرفت مردمان شده و کشور را به ویرانی و تباهی میکشد.
کیومرث پوراحمد از دهان یکی از شخصیتهای خود به نام یاور که اتفاقا زخم خورده ساواک است و کار خود را به عنوان استاد دانشگاه از دست داده و به هجرک تبعید شده، روحالله خمینی را یک فرد مرتجع معرفی کرده که با رای دادن زنان مخالف بوده و آمدنش با اعدام و کشتار و حمام خون بوده است.
روایت آروزها و کابوسهای یک ملت
رمان *«همهی ما شریک جرم هستیم»*، رمانی است در ۴۰۰ صفحه و در ۱۴ فصل که دو فصل آخر آن بعد از انقلاب رخ میدهد؛ در زمانی که دیگر آرش و ماهجهان ازدواج کردهاند، دو فرزند دارند و به آمریکا مهاجرت کردهاند.
اما آوا دختر یاور که از پنج سالگی در لندن زندگی کرده، به هجرک برگشته تا بداند پدرش در کجا تبعید بوده و چطور زندگی میکرده است و حالا کجاست. هجرک در این دوران، به خرابهای تبدیل شده پر از مرداب و گندابهایی لبالب کرم و لجن و مردمانی که یا مردهاند، یا رفتهاند بدون آنکه اثری از خود به جا بگذارند.
این رمان، در واقع فریاد کیومرث پوراحمد، بدون سانسور و تیغ ارشاد است برای اینکه این کارگردان سینما و تلویزیون، نظراتش را درباره اثرات انقلاب بر زندگی نسل او بیان کند؛ فریادی پر از خشم و عصبانیت مرد هنرمندی که در زمان انقلاب تنها ۲۹ سال داشته است.
کیومرث پوراحمد اگرچه آثار ماندگار خود را بعد از انقلاب ساخته، اما سالهای سال سانسور، صدای او را در سینه خفه کرد و در این رمان، هزاران فریاد ناگفته دارد از بیعدالتی، سالها خانه نشینی، سالها به ارشاد رفتن، سالها مبارزه برای ساختن آنچه که میخواسته و سالها سانسور. و شاید از این منظر رمان رادیکال به نظر آید و برخی روایات و صحنههای آن، غیرضروری به نظر برسند.
مدیر نشر مهری همچنین اعلام کرد که دانلود رمان برای کسانی که داخل ایران هستند، رایگان است؛ تصمیمی که باعث شد کتاب تا زمان نگارش این متن، بیش از ۲۶۰ هزار بار دانلود شود. این در حالی است که تیراژ کتابهای ادبی در ایران در برخی موارد به ۲۰۰ و ۳۰۰ نسخه رسیده است.
رمان *«همه ما شریک جرم هستیم»* روایت شخصیتی است به نام آرش آذرپناه، فرزند یک تیمسار ارتش شاهنشاهی که مادرش معاون وزیر آموزش و پروش وقت، فرخرو پارساست. آرش اما میخواهد به سربازی برود و بعد از گرفتن کارت پایان خدمت، به برادرش در آمریکا بپیوندد.
آرش برخلاف موقعیتی که مناصب پدر و مادرش برایش به وجود آورده، تصمیم میگیرد که به سپاه دانش بپیوندد و به یک روستای دور برود.
او به روستایی به نام هجرک در استان اختران اعزام میشود؛ نامهایی که وجود خارجی ندارند.
این روستا در یکی مناطق کویری مرکز ایران واقع شده؛ جایی که زندگی مردمان روستا با فقر و فلاکت و در بیآبی و محرومیت در دهه ۴۰ خورشیدی میگذرد.
ورود آرش به روستا نه تنها ورود سواد و آگاهی و آب و درمان و برکت است، بلکه جایگاه زنان را در روستا تغییر می دهد. گلبانو که زنی قدرتمند است و در عمل تمامی کارهای روستا به دوش اوست، زیر سایه کدخدا نمیتواند جایگاه اصلیاش را بیابد. اما با حضور آرش، اعتماد به نفس پیدا کرده و در نهایت به درجه کدخدایی ارتقا مییابد. دخترش ماه جهان هم که دختری اهلِ کتاب و شعر و ادبیات است، با تشویق آرش به دانشگاه میرود، دکترای ادبیات میگیرد و استاد دانشگاه میشود.
آقای پوراحمد که رمان را در سال ۱۳۹۹ تمام کرده، به صورت نمادین اما بسیار شفاف عقاید شخصی خود را در مورد شرایط ایران در زمان شاه و همچنین وقوع انقلاب در این رمان شرح میدهد.
دنیای ساخته شده به دست آرش در پیش از انقلاب، دنیایی است که رو به آبادانی و آزادی دارد و در آن دین و روحانیون جایی ندارند؛ دنیایی که عقل حاکم است و جایی برای خرافات نیست؛ دنیایی که در آن مسئولین حکومتی تنها در خدمت مردم هستند، از فساد در میانشان خبری نیست.
در این رمان به طور مشخص از دو سیاستمدار نام برده شده است؛ فرخرو پارسا و امیرعباس هویدا، نخستوزیر زمان پهلوی که هر دو بعد از انقلاب به دست انقلابیون اعدام شدند.
در دنیای این رمان تا پیش از انقلاب، شعر و ترانه و موسیقی ورد زبان آدمهاست و رقص و عشقبازی جزو لاینفک زندگیشان.
اگرچه کیومرث پوراحمد به سیاستهایی از جمله انقلاب سفید نقدهایی دارد، اما در کل دهه ۴۰ خورشیدی در ایران را دههای تصویر کرده که ایران رو به پیشرفت است و رفاه و دانایی عامه مردم رو به افزایش است. اما در نهایت این انقلاب است که در این رمان مانع پیشرفت مردمان شده و کشور را به ویرانی و تباهی میکشد.
کیومرث پوراحمد از دهان یکی از شخصیتهای خود به نام یاور که اتفاقا زخم خورده ساواک است و کار خود را به عنوان استاد دانشگاه از دست داده و به هجرک تبعید شده، روحالله خمینی را یک فرد مرتجع معرفی کرده که با رای دادن زنان مخالف بوده و آمدنش با اعدام و کشتار و حمام خون بوده است.
روایت آروزها و کابوسهای یک ملت
رمان *«همهی ما شریک جرم هستیم»*، رمانی است در ۴۰۰ صفحه و در ۱۴ فصل که دو فصل آخر آن بعد از انقلاب رخ میدهد؛ در زمانی که دیگر آرش و ماهجهان ازدواج کردهاند، دو فرزند دارند و به آمریکا مهاجرت کردهاند.
اما آوا دختر یاور که از پنج سالگی در لندن زندگی کرده، به هجرک برگشته تا بداند پدرش در کجا تبعید بوده و چطور زندگی میکرده است و حالا کجاست. هجرک در این دوران، به خرابهای تبدیل شده پر از مرداب و گندابهایی لبالب کرم و لجن و مردمانی که یا مردهاند، یا رفتهاند بدون آنکه اثری از خود به جا بگذارند.
این رمان، در واقع فریاد کیومرث پوراحمد، بدون سانسور و تیغ ارشاد است برای اینکه این کارگردان سینما و تلویزیون، نظراتش را درباره اثرات انقلاب بر زندگی نسل او بیان کند؛ فریادی پر از خشم و عصبانیت مرد هنرمندی که در زمان انقلاب تنها ۲۹ سال داشته است.
کیومرث پوراحمد اگرچه آثار ماندگار خود را بعد از انقلاب ساخته، اما سالهای سال سانسور، صدای او را در سینه خفه کرد و در این رمان، هزاران فریاد ناگفته دارد از بیعدالتی، سالها خانه نشینی، سالها به ارشاد رفتن، سالها مبارزه برای ساختن آنچه که میخواسته و سالها سانسور. و شاید از این منظر رمان رادیکال به نظر آید و برخی روایات و صحنههای آن، غیرضروری به نظر برسند.