Deutsche Philosophie


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


دانی که آن منبع پنهانی
آن منبع حیات جاودان
را راهیست
به روشنی عقل
https://t.me/joinchat/AAAAAESICO5QJDNHVFGFZA

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter




کانال جدید مان دوستان




Forward from: Welts Jahn جانِ جهان
Philosophisches Essay
Sayed Hakim Kamal
Welts Jahn
@Philosophieu



تفکر اسطوره ای
Mythologisches Denken

هستی و اجزا ی آن را بیان می کند و از آنها خبر می دهد.
تفکر اسطوره ای با افسانه = تصویر، روایت، داستان و با تصاویر، مقایسه ها، روایت ها نمادین فرآیندهای طبیعی را توصیف می کنند (ایجاد جهان، پدیده های طبیعی مانند روز و شب، آتش و رعد و برق.
بر اساس باورها و بدون سوال بحرانی و انتقادی، فرم و شکل در تفکر انتقادی تقریبا وجود ندارند و یا بهتر است بگوییم شکل و فرم عجیب و غریب اند و در رابطه فوقالعاده ای به عنوان یک پیوند بین سوال و پاسخ اند. مثلا: جهان از کجا آمده است؟ خدا جهان را ایجاد کرد.
"اسطوره" فراتر از درست و غلط است، به این معنا که صرفا بر این واقعیت استوار است که انسان به آن اعتقاد دارد. سوالات انتقادی در مورد اسطوره راه ندارد و چه بسا اثر آن را از بین می برد. سرانجام اینکه اسطوره ها ثابت هستند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. ولی باید دقت کرد که ثابت بودن اسطوره جدا از ثابت نبودن تفسیر آن است. ممکن است مثلا: خدا در یک زمان و فرهنگ یک تفسیر داشته باشد که در زمان و فرهنگ دیگری تفسیر کاملا متفاوت داشته باشد، اما خدا در تمام زمان ها و تمدن های اسطوره ای هست.

تفکر عقلانی (فلسفه)
فلسفه بجای اسطوره یا افسانه توسط "لوگوس"، یعنی عقل(فهم) Vernunft، Reason, به دنبال توضیح هستی با استفاده از کلمه و دلیل و ذهن است. فلسفه با زبانشناسی رسمی و انتزاعی، فرضیه ها و نظریه ها فرایندهای طبیعی را توصیف می کند و بر اساس استدلال منطقی و سوالات انتقادی و بازتاب اظهارات و نظریه ها استوار است. به عنوان مثال مبدا جهان چیست؟ همه چیز از آب می آید(Thales) نظریه های منطقی را می توان در سطح واقعی و غیر واقعی مورد بحث قرار داد. سوالات انتقادی منجر به کشف نقاط ضعف و خطا می شود که پس از آن می تواند با تحولات نظری بازنگری شود. تفکر منطقی یا فلسفی پویاست و نظریه های آن تغییر می کنند و گسترش می یابند.

از "اسطوره"به "لوگوس"
همان طور که گفته شد اسطوره و لوگوس تلاش می کنند تا هستی را به روش خود به ما معرفی کنند. اولی با روایت و افسانه مبتنی بر عقیده و دومی با توضیح و تشریح منطقی. طوریکه یکی از معانی اسطوره افسانه بوده و معنی لوگوس نیز اصطلاحاً می شود 《توصیف عقلانی جهان،، rational explanation of the World 》.
آنچه که در اسطوره مهم است که عقل در آن راهی ندارد، فرا زمانی و مکانی بودن روایات است. زیرا اسطوره با واقعیت موجود سر و کار ندارد، بلکه با کلیت سر و کار دارد. به بیان دیگر روایت اسطوره ای با حقایق مطلقی سر و کار دارد که قابل تغییر نیستند. مثلا اگر از اسطوره بخواهیم که بگوید که گندم چیست، نخواهد گفت که گندم نوعی دانه گیاهی است که قابل خوردن برای انسان است. بلکه بیان یا روایت اسطوره ای گندم را در کلیتی فرا زمانی و مکانی می بیند، این نگاه فرا زمانی و مکانی با واقعیت گندم در یک فصل سر و کار داشته نمی تواند، زیرا گندم اکنون گندم است، ولی وقتی خورده شد و وارد جسم انسان شد، دیگر گندم نیست، اما وجود دارد. اگر اسطوره واقعیت را توضیح دهد دیگر اسطوره نبوده و فلسفه است. مثلا: وقتی اسطوره گفت: جهان را خدا ایجاد کرده و سپس تالس گفت: همه چیز آب است، از اینجا بود که جهان در زمان حال قید شد و به واقعیت موجود عنصری به نام آب تقلیل یافت. به بیان دیگر فلسفه و بیان عقلانی با واقیت و همان Existenz سر و کار دارد. اما مشکلی که برای تفکر فلسفی پیش می آید مساله تغییر است. فلسفه فقط تغییر اشیا را در زمان حال مشاهده می تواند و فراتر از آن حرفی برای گفتن ندارد. تفکر فلسفی همیشه در معرض خطر ماندن در واقعیت و تفاسیر مختلف است. یعنی ممکن است روزی فلسفه به این نتیجه برسد که حیوان انسان متعالی بوده که به تکامل رسیده و انسان اکنون هنوز در مرحله بدوی قرار دارد، زیرا انسان ضعیفت تر و نیازمندتر از حیوان است. یا اینکه به این نتیجه برسد که منطقی ترین نوع زندگی، زندگی نباتی و گیاهی است، زیرا در کمال هماهنگی و هارمونی با زمین است. شاید هم به راه سومی وارد شود، و برده تکنیک و هوش مصنوعی شود. مشکلی که در اینجا پیش می آید نقش و جایگاه انسان در هستی و زمین است که دیگر تلاش خواهد کرد تا بیشتر حیوان و نبات باشد تا انسان. این یعنی گمراهی انسان! پس می توان ادعا کرد که فلسفه اگر در بطن اسطوره کاشته شود، انسان را از گمراهی نجات می دهد و فرا زمان و مکان هویت انسانی او را حفظ خواهد کرد و راه را بر او باز خواهد گذاشت. چنانچه که اگر انسان به مرحله حیوانی و نباتی سقوط کند، دیگر تفکر و تعقل نیز بی معنی خواهند شد.

روایت اسطوره ای خلقت(ایجاد جهان ) از هزیود. در ادامه....
The Creation
Hasiod. the next. ...


Forward from: Welts Jahn جانِ جهان
Philosophisches Essay
Sayed Hakim Kamal
Welts Jahn
@Philosophieu


اسطوره-لوگوس
Mythos -Logos


شناختن مرزهای بین اسطوره و لوگوس و تفاوت های این دو به متفکر کمک می کند تا از قابلیت های هر دو در انتقال معنا به دیگران (مخاطب) استفاده کند. بسیاری از افرادی که ادعای تفکر می کرده، و خود را در یکی از این دو فاز معرفتی قید کرده و ساده لوحانه به یکی وفادار بوده و دیگری را کاملا رد و گاهی آن را خرافات می دانند. از همین نوع برداشت است که جهان معرفت به انحصار عقل رفته و یا در دام روایت های "صرف اسطوره ای" گرفتار شده و در یک وضع تک بعدی و ناقص گرفتار می شود.
آنچه مهم است، عقل و اسطوره نیست، حتی تعهد و وفاداری به یکی از اینها هم نیست ، بلکه مهم این است که چه چیزی به ما امکان می دهد تا ندایی از دورترین نقطه هستی دریافت کرده در حالیکه در واقعیت بسر می بریم. چنانچه اگر عقل پای رفتن به آنجا را ندارد، پس عقلانی است که بر بال اسطوره سوار شده و سری به عوالم دور از چشم عقل زد.
جهان امروز ما (جهان مدرن) با اتکای محض به عقل تقریبا از گذشته و آینده بریده است و سر و سری با آنچه بوده و آنچه خواهد شد را فراموش کرده است و ندارد. این جدایی از گذشته و آینده یعنی فرو رفتن هر روزه در بطن ماده و واقعیت. واقعیت مادی، از آنجا که واقعیت همان ماده است. و این یعنی "بی معنایی" و "بن بست" تفکر. طوری که دیگر کسی از چیستی هستی و انسان نخواهد پرسید و می رود که حتی فلسفه نیز جایی در آن نداشته باشد. پس به ناچار انسان با ملیت، قوم و نژاد و رنگ پوستش تعریف خواهد شد و هویت خواهد گرفت. اما از آنجا که این عناصر نیز به دلیل متضاد بودن و گذشته خون بارشان، علاقمندی نخواهد داشت، پس به ناچار جهان انسان و هویت او یا در دامان جهان حیوان سقوط کند، طوریکه انسان به تقلید از حیوانات و سبک زندگی او مشغول شود و یا به پرستش طبیعت مشغول شود، یا در بهترین وضعش انسان برده هوش مصنوعی و تکنولوژی خواهد شد. این یعنی اوج فاجعه "نسل مدرن". اما، این درحالی است که در عمق جان بشر ندای دینداری و خداجویی و معنا گرایی بشدت شعله ور است. اما تعهد به عقلانیت، زبان در دهان اهل ایمان خشکانده است و عقلانیت مدرن چنان دیکتاتورِ تمامیت خواهی خود را محق توضیح و تشریح جهان معرفت و انسان می داند. اما این تنها مساله ما نیست، در سوی دیگر دیندارانی که از این دیکتاتور تمامیت خواه به ستوه آمده اند، عقل را سیلی رد می زنند و به اسطوره و روایت خود را متعهد می دانند و پای عقلیون را چوبین می دانند. این فاجعه بزرگی است که در میدان معرفت جنگ عقل و دین، جنگ اسطوره و لوگوس، جنگ فیلسوف و فقیه و جنگ دو تعصب پنهانی باشد که هیچ اساس دینی و دلیل عقلی ندارند. برای عبور از این تعصب پنهان، از این تعهد ناروا و تک بعدی لازم است تا هم اسطوره و هم عقل هستی را توضیح و تشریح و بیان کنند. تا در روایات و سمبُل های اسطوره ای عقل فضای تفکر یافته و میدانی برای جولان داشته باشد، که در این میدان اسطوره ها وارد زندگی روزانه بشر شوند و این بی معنایی و پوچی جهان مدرن را طعم معنا و رنگ خدا ببخشند.
بهتر است در ابتدا تفاوت این دو را بیان کرده و با شناخت آنها ببینیم که از ازدواج اسطوره و عقل آیا فرزندی خواهد آمد که عاقل معناجو باشد. به بیانی دیگر آیا می توان در بطن مادر معرفت، یعنی اسطوره نطفه عقل را کاشت. پس لازم است تا مهمترین تفاوت های عقل و اسطوره و یا فلسفه و اسطوره را در اینجا بطور خلاصله بیان کرده و سپس بیان شود که چگونه از اسطوره به فلسفه گذر شده است و درپایان نیز امکان ازدواج این دو را در عصر حاضر بیان داشت
.
قبل از بیان مهمترین تفاوت ها بین تفکر اسطوره ای و تفکر فلسفی، لازم است نکته ای در مورد تفکر نیز توضیح داده شود. اینکه، شی و مواد تفکر "کل" است. وقتی کل می گوییم مرادمان می تواند دو چیز باش:《یکی هستی و دیگری معرفت》. یا ما در مورد هستی فکر می کنیم، مثلا در متافیزیک و فلسفه و یا اینکه به کلیت یافته ها و داشته های بشر و آنچه نوشته و نانوشته در هر فرم و قالبی توان بیان چیزی را دارد، جز مواد و شی تفکر می شود. به عبارت دیگر، اسطوره و فلسفه هر دو مواد تفکراند، از آنجا که هردو باهم کل را می سازند. در واقع هیچ فیلسوفی ادعا نمی تواند که بدون نگاه به متون مقدس و روایات اسطوره ای به تفکر پرداخته اند. چه بسا که از مواجهه با یکی دیگری خلق شده است. چنانچه خواهیم گفت، از نگاه به روایت های اسطوره ای بود که نگاه عقلانی و توضیحات و تشریحات عقلی هست شد. پس همچنان تفکر اجازه دارد تا از گِلِ هر دو پیکر هستی را بتراشد. اما آنچه که مهم است در نزد متفکر خودباوری و تعهد به حقیقت است که این نیز نیازمند شجاعت فکری و جرات بیان است.

تفکر اسطوره ای
ادامه دارد....


Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:36]
Rationales Denken (Philosophie)
Mythos = Bild, Erzählung, Geschichte
Logos = Wort, Vernunft, Verstand

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:36]
sprachlich formal und abstrakt; Hypothesen und Theorien beschreiben Naturvorgänge

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:37]
basiert auf logischer Überlegung; kritisches Hinterfragen und Reflektieren von Aussagen und Theorien

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:37]
zunehmender Verzicht auf Übernatürliches; diesseitige Erklärungen (Beispiel: Was ist der Ursprung der Welt ==> Alles kommt aus dem Wasser)

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:37]
rationale Theorien lassen sich auf der "Ebene von wahr und falsch" diskutieren; kritisches Hinterfragen führt zur Entdeckung von Schwachstellen und Fehlern, die dann durch theoretische Weiterentwicklungen korrigiert werden können.

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:38]
rationales Denken ist dynamisch, d. h. Theorien verändern und entwickeln sich

۹۷۵/۵۰۰۰
فلسفه آلمانی، [19.02.08 08:36]
تفکر منطقی (فلسفه)
افسانه = تصویر، روایت، داستان
آرم ها = کلمه، دلیل، ذهن

فلسفه آلمانی، [19.02.08 08:36]
زبانشناسی رسمی و انتزاعی؛ فرضیه ها و نظریه ها فرآیندهای طبیعی را توصیف می کنند

فلسفه آلمانی، [19/208 08:37]
بر اساس استدلال منطقی؛ سوالات انتقادی و بازتاب اظهارات و نظریه ها

فلسفه آلمانی، [19/208 08:37]
افزایش رعایت فوقالعاده؛ توضیحات در این صفحه (به عنوان مثال: مبدا جهان ==> همه چیز از آب می آید)

فلسفه آلمانی، [19/208 08:37]
نظریه های منطقی را می توان در سطح واقعی و دروغ مورد بحث قرار داد. سوالات انتقادی منجر به کشف نقاط ضعف و خطا می شود که پس از آن می تواند با تحولات نظری تصحیح شود.

فلسفه آلمانی، [19.02.08 08:38]
تفکر منطقی پویا است، د. ساعت. نظریه ها تغییر می کنند و تکامل می یابند


Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:34]
Mythologisches Denken
Mythos = Bild, Erzählung, Geschichte

Bilder, Vergleiche, Erzählungen beschreiben symbolisch Naturvorgänge (Erschaffung der Welt, Naturerscheinungen wie Tag und Nacht, Feuer, Blitz und Donner, ....

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:34]
basiert auf Glauben; kein kritisches Hinterfragen, keine kritische Reflexion

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:35]
Wunderbares, Übernatürliches, Göttliches fundiert als Bindeglied zwischen Frage und Antwort (Beispiel: Woher kommt die Welt ==> Gott hat die Welt erschaffen)

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:35]
Der Mythos ist "jenseits von wahr und falsch", das heißt: er lebt ausschließlich davon, dass die Menschen an ihn glauben; kritisches Hinterfragen zerstört die Wirkung des Mythos

Deutsche Philosophie, [24.02.19 08:35]
Mythen sind statisch, d. h. sie werden mehr oder weniger unverändert von Generation zu Generation weitergegeben.

۹۵۰/۵۰۰۰
فلسفه آلمانی، [19/208 08:34]
تفکر اسطوره ای
افسانه = تصویر، روایت، داستان

تصاویر، مقایسه ها، روایت ها نمادین فرآیندهای طبیعی را توصیف می کنند (ایجاد جهان، پدیده های طبیعی مانند روز و شب، آتش، رعد و برق و رعد و برق، ....

فلسفه آلمانی، [19/208 08:34]
بر اساس باورها؛ بدون سوال بحرانی، هیچ انعکاسی انتقادی

فلسفه آلمانی، [02/24/190835]
عجیب و غریب، فوقالعاده، الهی به عنوان یک پیوند بین سوال و پاسخ (مثال: جهان از کجا آمده است ==> خدا جهان را ایجاد کرد)

فلسفه آلمانی، [02/24/190835]
اسطوره "فراتر از درست و غلط" است، به این معنا که صرفا بر این واقعیت است که مردم به آن اعتقاد دارند؛ سوالات انتقادی اثر اسطوره را از بین می برد

فلسفه آلمانی، [02/24/190835]
اسطوره ها ثابت هستند، د ساعت. آنها از نسل به نسل به نسل دیگر منتقل می شوند.


rationales Denken ist dynamisch, d. h. Theorien verändern und entwickeln sich


rationale Theorien lassen sich auf der "Ebene von wahr und falsch" diskutieren; kritisches Hinterfragen führt zur Entdeckung von Schwachstellen und Fehlern, die dann durch theoretische Weiterentwicklungen korrigiert werden können.


zunehmender Verzicht auf Übernatürliches; diesseitige Erklärungen (Beispiel: Was ist der Ursprung der Welt ==> Alles kommt aus dem Wasser)


basiert auf logischer Überlegung; kritisches Hinterfragen und Reflektieren von Aussagen und Theorien


sprachlich formal und abstrakt; Hypothesen und Theorien beschreiben Naturvorgänge


Rationales Denken (Philosophie)
Mythos = Bild, Erzählung, Geschichte
Logos = Wort, Vernunft, Verstand


Mythen sind statisch, d. h. sie werden mehr oder weniger unverändert von Generation zu Generation weitergegeben.


Der Mythos ist "jenseits von wahr und falsch", das heißt: er lebt ausschließlich davon, dass die Menschen an ihn glauben; kritisches Hinterfragen zerstört die Wirkung des Mythos


Wunderbares, Übernatürliches, Göttliches fundiert als Bindeglied zwischen Frage und Antwort (Beispiel: Woher kommt die Welt ==> Gott hat die Welt erschaffen)


basiert auf Glauben; kein kritisches Hinterfragen, keine kritische Reflexion


Mythologisches Denken
Mythos = Bild, Erzählung, Geschichte

Bilder, Vergleiche, Erzählungen beschreiben symbolisch Naturvorgänge (Erschaffung der Welt, Naturerscheinungen wie Tag und Nacht, Feuer, Blitz und Donner, ....


Mythologisches Denken Rationales Denken (Philosophie)
Mythos = Bild, Erzählung, Geschichte
Logos = Wort, Vernunft, Verstand
Bilder, Vergleiche, Erzählungen beschreiben symbolisch Naturvorgänge (Erschaffung der Welt, Naturerscheinungen wie Tag und Nacht, Feuer, Blitz und Donner, ....

sprachlich formal und abstrakt; Hypothesen und Theorien beschreiben Naturvorgänge
basiert auf Glauben; kein kritisches Hinterfragen, keine kritische Reflexion
basiert auf logischer Überlegung; kritisches Hinterfragen und Reflektieren von Aussagen und Theorien
Wunderbares, Übernatürliches, Göttliches fundiert als Bindeglied zwischen Frage und Antwort (Beispiel: Woher kommt die Welt ==> Gott hat die Welt erschaffen)
zunehmender Verzicht auf Übernatürliches; diesseitige Erklärungen (Beispiel: Was ist der Ursprung der Welt ==> Alles kommt aus dem Wasser)
Der Mythos ist "jenseits von wahr und falsch", das heißt: er lebt ausschließlich davon, dass die Menschen an ihn glauben; kritisches Hinterfragen zerstört die Wirkung des Mythos
rationale Theorien lassen sich auf der "Ebene von wahr und falsch" diskutieren; kritisches Hinterfragen führt zur Entdeckung von Schwachstellen und Fehlern, die dann durch theoretische Weiterentwicklungen korrigiert werden können.
Mythen sind statisch, d. h. sie werden mehr oder weniger unverändert von Generation zu Generation weitergegeben.
rationales Denken ist dynamisch, d. h. Theorien verändern und entwickeln sich



20 last posts shown.

43

subscribers
Channel statistics