هرگز سگ و گربه خانگی نداشتم و نمی دانم این که می گویند گربهها وقتی ازبلندی سقوط میکنند آسیب نمی بینند برای چیست.یکی می گفت دلیل اش به این خاطر است که گربه از هر فاصله ای سقوط کند بلد است چگونه دست و پاها را هم زمان روی سطح بگذارد تا فشار حاصل از سقوط روی تمام عضلات اش پخش شود و آسیبی به نقطه ای از بدن اش نرسد.
این را که شنیدم با خودم فکر کردم زندگی ما هم همین است. نه اینکه سقوط و دردسر نداشته باشد.نه اتفاقا زندگی،هم سقوط داردهم دردسر!زیاد هم دارد.اما باید بلد بود تا به وقت اش،فشار را پخش کرد روی سطح تا آسیب جدی نباشد.باید دوام آورد.برای همین همهچیز را نباید بریزیم یک گوشه قلب که باعث شود آسیب ببیند.بشکند.قلبی که شکست هیچوقت مثل قبل نمی شود.باید دردها را پخش کرد.غم و غصه و اندوه را پخش کرد که اگر غیر از این باشد می شود گره.می شود غده.می شود بختک.برای هر دردی هم درمان هست جز قلب پر ازغده.
البته اگر قلبی وجود داشته باشد،چرا که بعید نیست همه ما صورتک هایی باشیم بی قلب و گاهی هم که احساس می کنیم دردی می پیچد توى سينه مان با کمی دقت متوجه شویم که در آن لحظه اصلا قلبی وجود ندارد و این جاى خالى قلب مان است كه درد ميگيرد.آن وقت است که یاد دیوانگی خواهیم افتاد.
شاید برای همین است که می گویند ديوانگى يعنى پناه بردن از دست حال به گذشته، از درد بزرگتر به درد كوچكتر، از آدمى به آدم ديگر.
چند وقت پیش بود که برای مادرم رفتیم اورژانس تا چند ساعتی بستری شود. دکتر کشیک آمد و از تخت کناری پرسید:"خوبی؟"
طرف جواب داد: "خوبا همه دیونن دکتر.همه اون بیرونن"
#حامد_وفائی
@hamed_vafaie
این را که شنیدم با خودم فکر کردم زندگی ما هم همین است. نه اینکه سقوط و دردسر نداشته باشد.نه اتفاقا زندگی،هم سقوط داردهم دردسر!زیاد هم دارد.اما باید بلد بود تا به وقت اش،فشار را پخش کرد روی سطح تا آسیب جدی نباشد.باید دوام آورد.برای همین همهچیز را نباید بریزیم یک گوشه قلب که باعث شود آسیب ببیند.بشکند.قلبی که شکست هیچوقت مثل قبل نمی شود.باید دردها را پخش کرد.غم و غصه و اندوه را پخش کرد که اگر غیر از این باشد می شود گره.می شود غده.می شود بختک.برای هر دردی هم درمان هست جز قلب پر ازغده.
البته اگر قلبی وجود داشته باشد،چرا که بعید نیست همه ما صورتک هایی باشیم بی قلب و گاهی هم که احساس می کنیم دردی می پیچد توى سينه مان با کمی دقت متوجه شویم که در آن لحظه اصلا قلبی وجود ندارد و این جاى خالى قلب مان است كه درد ميگيرد.آن وقت است که یاد دیوانگی خواهیم افتاد.
شاید برای همین است که می گویند ديوانگى يعنى پناه بردن از دست حال به گذشته، از درد بزرگتر به درد كوچكتر، از آدمى به آدم ديگر.
چند وقت پیش بود که برای مادرم رفتیم اورژانس تا چند ساعتی بستری شود. دکتر کشیک آمد و از تخت کناری پرسید:"خوبی؟"
طرف جواب داد: "خوبا همه دیونن دکتر.همه اون بیرونن"
#حامد_وفائی
@hamed_vafaie