#پارت234
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
از اتاق بیرون زد و به سمت اتاق امیر رفت . تقه ای به در زد و با اجازه امیر داخل شد.
نگاهش را به قامت امیر دوخت که در آن کت و شلوار خوش دوخت مشکی ،نگاه همه را جذب می کرد .لامصب کاریز مای خاصی داشت .
تحت تاثیر از آن همه خوشگلی ناگهان و بی موقع گفت :سلام .
امیر به ستمش برگشت و لب زد :علیک سلام .
نفسی گرفت که عطر مخصوص امیر درون بینی اش پیچید .
-میشه یه عطر بدی به من ؟
-حالا چرا انقدر مظلوم شدی ؟
-چون عطر میخوام .
- همه ی عطرای من مردانه ان.
-باشه مهم نیست . فقط من بدون عطر نمیرم مهمونی .
-به جز هلنسا هر عطری می خوای بردار.
-اتفاقا هلنسا میخوام .
-نمیشه .
-چرا ؟
-چون خودم هلنسا زدم و من تا به الان به کسی اجازه ندادم که از عطر مخصوصم استفاده کنه .
-اشکالی نداره من میشم اولین نفر .
-لجبازی نکن ساحل .
-من عطر هلنسا میخوام .
-عطرای دیگه هم خوش رایحه ان .
-نمیخوام . چی میشه کوتاه بیای
؟
-ساحل گفتم لج نکن . عصابم امروز خرابه .
-تو همیشه عصابت خرابه . تازگی نداره .
امیر به سمت میز آرایشش رفت و عطری برداشت و به سمت ساحل آمد .
#امیر_سپهبد⛓🍷
#زهرا_حداد_همدانی🦋
از اتاق بیرون زد و به سمت اتاق امیر رفت . تقه ای به در زد و با اجازه امیر داخل شد.
نگاهش را به قامت امیر دوخت که در آن کت و شلوار خوش دوخت مشکی ،نگاه همه را جذب می کرد .لامصب کاریز مای خاصی داشت .
تحت تاثیر از آن همه خوشگلی ناگهان و بی موقع گفت :سلام .
امیر به ستمش برگشت و لب زد :علیک سلام .
نفسی گرفت که عطر مخصوص امیر درون بینی اش پیچید .
-میشه یه عطر بدی به من ؟
-حالا چرا انقدر مظلوم شدی ؟
-چون عطر میخوام .
- همه ی عطرای من مردانه ان.
-باشه مهم نیست . فقط من بدون عطر نمیرم مهمونی .
-به جز هلنسا هر عطری می خوای بردار.
-اتفاقا هلنسا میخوام .
-نمیشه .
-چرا ؟
-چون خودم هلنسا زدم و من تا به الان به کسی اجازه ندادم که از عطر مخصوصم استفاده کنه .
-اشکالی نداره من میشم اولین نفر .
-لجبازی نکن ساحل .
-من عطر هلنسا میخوام .
-عطرای دیگه هم خوش رایحه ان .
-نمیخوام . چی میشه کوتاه بیای
؟
-ساحل گفتم لج نکن . عصابم امروز خرابه .
-تو همیشه عصابت خرابه . تازگی نداره .
امیر به سمت میز آرایشش رفت و عطری برداشت و به سمت ساحل آمد .