هزار قناری خاموش


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


من یک جنینم در یک حباب ساکت.سرم خواب است اما همه چیز را حس میکنم همه چیز را میشنوم امامرانه میبینندنه میشنوند.
فقط یک حجمم که گاهی میبینندکه هستم.
به دنیا میآیم با هر نوشتن، با هر عکس گرفتن با هر آغوش.ودوباره برمیگردم به حباب وارستگی خودم.
دریا عرفان

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


[فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب]


[برخیز و بیا بتا برای دل ما]




Forward from: Nashakibaie / ناشکیبایی
عربضه‌ای بی‌وقت به این مطلع؛
"مامان داره آلبالو پاک می‌کنه و خونه عطر غریبی گرفته"


امروز و همه روزهای پیش از این را فکر کردم که چرا من در هر چیزی که می‌نویسم این عبارت "غریبی" را یک جوری در متن جا می‌دهم یا راستش را بخواهید حقنه می‌کنم.
شاعر غریبی‌ها، شهر غریب، آدم غریب، خبرگزاری غریب، چای غریب و هزار هزار غریب دیگر.
حالا این‌ها به کنار. در خانه هیچ که نه (بی انصافی نکنم) اما خیلی کم عطر آشتی را احساس می‌کنم و برای رو در رو شدن با عوالمی که با من همنشین‌اند بیش از هر زمان دیگری ناتوانم.
هیچکس نمی‌داند میان دلتنگی و بیهودگی و پیاز و هجران و واهمه و بلاتکلیفی و آلبالو و غریبی و املت چه رنج مدرجی نهفته است. دروغ نگویم، خودم هم نمی‌دانم فقط ادایش را در می‌آورم.
من رنج را به کفایت احساس می‌کنم و از این‌که نمی‌دانم شازده احتجاب گلشیری را کجا گذاشته‌ام و چرا به هیچ کدام از حساب‌هایم پولی واریز نشده سردرگمم.
زندگی به همین میزان کوچک شده و من با خود می‌گویم کاش اگر شراکتی در میانه‌ی دردها نیست تا آدمی کمرش دو تا نشود، وزن دیگری هم بر شانه‌های استخوانی آدم نباشد یا بهتر است بگویم "نگذارند"
دلم برای موهایی تنگ است که شبیه روزهایی که سیل از صحنه‌ی من دورشان کرد دانه دانه ریختند و دور شدند و حالا به همراه کله‌ای تاس که برایم مانده است، اوقاتی سهم من شده‌اند که گویی دستم در ماست فرو رفته باشد و درآمدن را نتواند.
کاش کسی می‌توانست پیدا شود که شبیه هیچکسی نباشد، علی‌الخصوص در این زمانه که همه‌ چیز حتی استکان و قوری و "پیاز" هم برای هم‌شکل یکدیگر شدن مسابقه گذاشته‌‌اند.


و در نهایت، غرض از این عریضه‌ی بی وقت آن بود که بگویم:
تصدیق این روزهایم بر این مدار می‌گردد که جهان را از یک سر لبریز از سایه‌بازی‌های روشنفکری کرده‌اند و از آن سرش لب‌دوز از حرارت جهلی مرکب و همه چیز در این میانه تاب می‌خورد.
و اما من چقدر واهمه دارم از روشنفکریِ تاریک و جهلی که مدام در حال ترکیب است تا حماقتی دیگر بسازد.
اما؛
آیا کسی می‌تواند گواهی دهد که من در چاه هیچ‌کدامشان نمی‌افتم؟!
عجب صحنه‌ی رنجی!


Forward from: ردپای آبی
It's "How empty am I?" O'clock.




استعداد بی‌نظیری در پیدا کردن آدمای بندانگشتی، و تبدیلشون به غول دارم! بعدشم همون غولا خفه‌م میکنن!


بعضی وقتا به طرز وحشتناکی از خودم متنفر میشم. بابت خرج کردن اقیانوس احساسات پاک و عمیقم، برای کسایی که به اندازه ی یک تالاب هم براش ارزش قائل نشدن.


اینم آدرس اینستاگرامم
@darya_erfan76
اگه اینجا مسیج بدین که چه بهتر
مرسی❤️




بچه‌ها! کسی هست که در زمینه ی آموزش به بچه های شیش ساله تجربه داشته باشه یا چیزی بلد باشه؟! بازی، تکنیک....هرچی!


https://www.instagram.com/p/BiC3uVZBtpY/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1oospjrdybkxm
فرهنگ موسیقی
... . Cafe Anatolia '' Tango to Evora '' . . 👉@farhang_mosighi 👉@farhang_mosighi 👉@farhang_mosighi . دانلود ویدیو کامل در کانال تلگرام فرهنگ موسیقی . با کلیک روی لینک کانال تلگرام فرهنگ موسیقی در بیو پیج به ما بپیوندید و ویدیوها را کامل مشاهده فرمایید. . #فرهنگ_موسیقی




فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد


نسبت دوست به هر بی‌سروپا نتوان کرد...


تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد


هجده تیر بی‌سرانجامی
توی سیگار بهمنت باشد....


آدما از نزدیک اونقدرهام جذاب نیستن!

برای ناشناس:)


شرم بر شبی که بر من گذشت‌. نصف روحم خواب بود و تو خواب زجر میکشید، نصف روحم بیدار بود و تو بیداری. با خودم گفتم بیدار که بشم حتما موهام سفید شده!


یلدا علایی یکی از اینستاگرامر هاییه که بدون ترویج مصرف گرایی، یه لایف استایل جذاب رو مبتنی بر دانش، تلاش و مطالعه نشون میده. بدون اینکه بخواد به‌زور چیزی به کسی یاد بده. چالش کتاب‌خونیش هم به‌نظرم خیلی جذابه برای کسانی که کتاب‌نخونن و تازه می‌خوان جدی مطالعه رو شروع کنن.

20 last posts shown.

261

subscribers
Channel statistics