#part192
نیلا:من یه بار با کمک کردنم ب امیر ریدم تو همه چی..
ولی نمیزارم رابطم با آریا ب راحتی خراب شه اون..اون پسره مغرور و دوس داشتنیه منه!!
باید یجوری توجهشو جلب کنم..
بهترین راهم تحریک کردنشه.. عاره همینه!
لباسامو کندمو وارد همون شدم..
تو آینه حموم خودمو دیدم پشمام ریخت..
تو دلم کلی آریارو فش دادم ببین با بدنم چیکار کرده..
لبم ک هم زخم بود هم کبود..
اووف گردنو سینه هامو ک نگم سیاهو کبود بود...
دست کشیدم رو کبودیا و با لبخند گفتم:نیلای دیوونه چرا ناراحت میشی اینا کبودی نیس مهره مالکیته!..
**
آریا:پووف چرا نمیتونم دو دیقه باهاش مث عادم بمونم..
پله هارو رفتم بالا خواستم از جلو اتاق اتریسا رد شم ک صداشونو شنیدم..
اِمیلی:دستتو بردار نزار بزور انجام بدم چون درد داره
آتریسا:نکن امیلی بزار برم
اِمیلی:پس خودت خواستی..
آتریسا:ن..اخ
آریا:عصبی درو باز کردمو گفتم:اینجاا چخبره؟
@iimorfin
نیلا:من یه بار با کمک کردنم ب امیر ریدم تو همه چی..
ولی نمیزارم رابطم با آریا ب راحتی خراب شه اون..اون پسره مغرور و دوس داشتنیه منه!!
باید یجوری توجهشو جلب کنم..
بهترین راهم تحریک کردنشه.. عاره همینه!
لباسامو کندمو وارد همون شدم..
تو آینه حموم خودمو دیدم پشمام ریخت..
تو دلم کلی آریارو فش دادم ببین با بدنم چیکار کرده..
لبم ک هم زخم بود هم کبود..
اووف گردنو سینه هامو ک نگم سیاهو کبود بود...
دست کشیدم رو کبودیا و با لبخند گفتم:نیلای دیوونه چرا ناراحت میشی اینا کبودی نیس مهره مالکیته!..
**
آریا:پووف چرا نمیتونم دو دیقه باهاش مث عادم بمونم..
پله هارو رفتم بالا خواستم از جلو اتاق اتریسا رد شم ک صداشونو شنیدم..
اِمیلی:دستتو بردار نزار بزور انجام بدم چون درد داره
آتریسا:نکن امیلی بزار برم
اِمیلی:پس خودت خواستی..
آتریسا:ن..اخ
آریا:عصبی درو باز کردمو گفتم:اینجاا چخبره؟
@iimorfin