•Prsa.mn??


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


U cn ck???
هَرجآ میّرَم بَرنآمع جورع!ِ???
-9/9/96-
?کپی کردن رمان پیگرد قانونی دارد?
Cr: @shahrevar_3
[ط یه ناشناسی بیب!]
https://telegram.me/HarfBeManBot?start=NTE2OTYyNjY4
جواب پیام های ناشناس در???
@smimlis

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


#nila


#part198
نیلا:کجا میری؟

آریا:بتو ربطی نداره

نیلا:اخم کردمو خواستم از پله ها برم پائین ک مچ دستم اسیر دستاش شد

آریا:میرم پیش مامانم

نیلا:منم میام

آریا:نه لازم نیس

نیلا:ازت نظر نخواستم

آریا:زبون درآوردی!!

نیلا:اوهوم تو زبون ب شما ک نمیرسیم‌...
لامصب زبون نیس ک..

آریا:تای ابرومو دادم بالا و کوبوندمش ب دیوار
بین خودمو دیوار قفلش کردم:مثه اینکه خیلی حال دادم بت تیکم میندازی؟

نیلا:خوبع حالا کاره خاصی نکردی برو اونور

آریا:حیف باید برم وگرنه کاره خاصو نشونت میدادم و ازش فاصله گرفتم
پله هارو دو تا یکی اومدم پائین.

سَمی:آریا کجا باز؟

آریا:پیش مامانم

سَمی:زود برگرد

آریا:شب میمونم پیشش

سَمی:اخم کردم:لازم نکرده زود میای شب مهمون داریم

آریا:مهمون بیاد بمن ربطی نداره

سَمی:من ازتو لجبازترم بامن لج نکن پسر
@iimorfin


#nima


#part197
نیما:کلافه شروع کردم ب جمع کردنه وسایلام.
لعنتی بخاطر بابام باید برا همیشه ازشون دورشم
آتریسارو.. پووف بیخیال

گوشمو از جیبم دراوردمو ب سَمی زنگ زدم..

سَمی:الو
نیما:وسایلامو جمع کردم کی بیام امیرو ببرم؟

سَمی:شب بیا اینجا شام واس خدافظی موقع رفتن میبریش

نیما:ن اخه..

سَمی:میای..
بوق اشغال..
-گوشیو پرت کردم رو تخت مرتیکه حیف نتونستم انتقاممو ازت بگیرم
***
آریا:رفتم تو اتاقم تیشرتمو دراوردمو رفتم سمته حموم بعد یه دوشه 5 مینی اومدم بیرون
تیشرت مشکی با شلوار لی ابی تیره و سوئیشرتمو پوشیدم
وایسادم جلو اینه حوصله درست کردن موهامو نداشتم.
لخت بودو همونجوری دادمش بالا
سوئیچو برداشتمو از اتاق اومدم بیرون.

هم زمان با منم نیلا از اتاقش اومد بیرون...
@iimorfin


bche ha chnll ma fake nist!
seene part 1 ro bbinid 3k seen khorde😕👌🏿nshns chrt ngid!


#part1🌸❤️


#ariya


#part196
اریا:از سره میز بلند شدمو رفتم تو حال.
رو مبلا دراز کشیدمو نتو روشن کردم رفتم تو اینستا و تل یه چرخی زدم..!
پوووف چقد دایرکت و پیوی پیام دادن.!

حوصله هیچ کدومو نداشتم.نتو خاموش کردمو گوشیو پرت کردم رو میز.
تو فکر بودم ک مامان با یه ظرف میوه بغلم رو مبل نشست.
با تعجب گفتم:ولی الان ناهار خوردیم!!

ملیسا:با مشت کوبیدم تو بازوشو گفتم:من عادت دارم
جدیدا اشتهامم زیاد شده

آریا:مامان

ملیسا:جانم

آریا:اصلا بهت نمیخوره مادر من باشی
من سنم بیشتر از تو میخوره

ملیسا:لبخند زدمو گفتم:اخه سنی نداشتم تورو باردارشدم فقط 18,17 سالم بود

آریا:ولی کاش منو بدنیا نمیاوردی اونوقت..

ملیسا:دستمو گذاشتم رو لبشو گفتم:هیسس
بغلش کردم:اگه تو نبودی من دیگ امیدی واس زندگی کردن نداشتم تو همه چیزه منی خوشگله مامان
@iimorfin


@smimlis
bche ha in chnll join shid jvb pm nshnstono inja bdm!💋


ya ablfz😐etfqn qrre nila biyd to jozve shkhsiytate asli nyad?


Forward from: @harfbemanbot
#پیام_ناشناس
باور کنین حالمون از نیلا بهم می خوره... انگار یه شخصیته چندشی داره😭 خوب نیارینش و لطفا تو چنل پیام های ناشناس جوابمونو بدید ... بنظرم واقعا نیلا چندشه:/ حتی نمی خوام بهش فکر کنم اصلا قسمت هایی ک اون هستو نمیخونم

@HarfBeManBot


onaei k mign are dalilsho nashnas bgn:/💋


az nila badtun miyd?😐


#sami


#part195
آریا:مامان بیخیال ت مگ دخترتو نمیشناسی

ملیسا:نیلا تو ناراحت نشو از کاراش وقتی یکیو خیلی دوس داشته باشه ب اطرافیانش حسودی میکنه!

نیلا:کیو دوس داره خب؟من دیگ سمتش نرم

ملیسا:برادرشو

نیلا:پوکر ب آریا نگاه کردم عجب حرفی زدمااا یه آهانه زیر لب گفتم و تشکر کردم بابته غذا و برگشتم بالا تو اتاقم
**
سَمی:همه در حال جر و بحث بودن بی سرو صدا از سر میز پاشدم
سوئیشرتمو پوشیدمو رفتم تو باغ.

خیلی ب کارام فکر کردم‌‌. تقریبا تا الان تو زندگیم دنباله انتقام بودم.
ب این فکر میکردم ک چرا یبار نبخشم؟
امیرم کم سختی نکشیده!!

چند روزیه ک نیما از بیمارستان مرخص شده‌.باهاش حرف زدمو گفتم ک امیرو میبخشم ولی یه شرط دارع‌..!!

این ک با پدرش برای همیشه برنو از منو خانوادم دور شن..هیچوقتم برنگردن
@iimorfin


#part194
آریا:پرو پرو زل زدم بهشو گفتم:نع

نیلا:خیلی پررویی ب چی نگاه میکنی

آریا:هی همچین چیزه مالیم نیستی 100 تا بهتر از تو اومدن زیر دستمو رفتن

نیلا:از رو حرص دستمو مشت کردم
من چیزه مالی نیستم؟همچین رامت کنم آریا خودت توش بمونی!

آریا:چرا اونجوری نگا میکنی پاشو پاشو بیا غذا بخور حرص نخور شیرت خشک میشع

نیلا:برو بیرون میام

آریا:رفتم و رو تخت دراز کشیدم دستمم گذاشتم زیره سرمو گفتم:ترجیح میدم همینجا بخوابم تا حاظرشی

نیلا:چشمامو یه دور از رو حرص بستمو رفتم سمته کمد لباسا یه دست لباس زیر مشکی و تاپ و شلوار برداشتمو وارد حموم شدم و پوشیدم..

آریا:داد زدم:تموم نشد لباس پوشیدنت؟؟ گشنمه ها

نیلا:درو باز کردمو اومدم بیرون:اووف چقد غر میزنی پاشو بریم

آریا:با اخم بلند شدمو رفتیم پائین
**
نیلا:تا نشستیم رو صندلی آتریسا تیکه هاشو شروع کرد!

آتریسا:نمیومدی دیگ واست میاوردیم بالا رو تختت میل میکردی

سَمی:آتریسا!!!

نیلا:نه بزارید بگه خالی شه

آتریسا:از رو صندلی پاشدمو گفتم:دختره ی پررو و رفتم بیرون از آشپز خونه

اِمیلی:نچ آتریسا صب کن

ملیسا:شماها چتونه؟
@iimorfin


#part1🌸❤️


#part193
اتریسا:داشتم از درد میمردم
رو ب آریا پامو نشون دادمو گفتم : ببین چه بد بُریده

اِمیلی:بابا بیا خودت بزن نمیزاره من ضد عفونی کنم زخمشو

آریا:پوکر نگاشون میکردم چی فکر میکردم چیشد!

اِمیلی:دستمو جلو صورتش تکون دادمو گفتم:هییی

آریا:ها عاها بده من تو برو پاهاشو نگه دار

اِمیلی:پای آتریسارو نگه داشتم و آریا شروع کرد ب ضد عفونی کردن

آتریسا:تا پنبه رو گذاشت رو پام انگار یکی داشت آتیشم میزد
موهای اِمیلیو گرفتم کشیدمو جیغ میزدمم

اِمیلی:اخخ موهامو ول کن دختره ی امازونیی

اریا:عه اتریسا چرا جیغ میزنی بزار کنار بچه بازیاتو
بیا تموم شد!
و از اتاق زدم بیرون
**
آریا:خواستم برم تو اتاقم ک مامان صدامون کرد گفت بیاید ناهار
همه سره میز نشسته بودیم جز نیلا!

سَمی:دخترع نمیاد؟
آریا:میاد
و عصبی از رو صندلی بلند شدمو رفتم بالا تو اتاقش
درو بی هوا باز کردم ک دیدم لخت با یه حوله دستش وایساده

نیلا:جیغ زدمو گفتم:در زدن بلد نیستی
@iimorfin


Bche ha romn jdidm ax shakhsiyt haro khodmo rfiqamo bzrm?!😐😃👌🏾


#part192
نیلا:من یه بار با کمک کردنم ب امیر ریدم تو همه چی..
ولی نمیزارم رابطم با آریا ب راحتی خراب شه اون..اون پسره مغرور و دوس داشتنیه منه!!

باید یجوری توجهشو جلب کنم..
بهترین راهم تحریک کردنشه.. عاره همینه!

لباسامو کندمو وارد همون شدم..
تو آینه حموم خودمو دیدم پشمام ریخت..

تو دلم کلی آریارو فش دادم ببین با بدنم چیکار کرده..
لبم ک هم زخم بود هم کبود..
اووف گردنو سینه هامو ک نگم سیاهو کبود بود...

دست کشیدم رو کبودیا و با لبخند گفتم:نیلای دیوونه چرا ناراحت میشی اینا کبودی نیس مهره مالکیته!..
**
آریا:پووف چرا نمیتونم دو دیقه باهاش مث عادم بمونم..

پله هارو رفتم بالا خواستم از جلو اتاق اتریسا رد شم ک صداشونو شنیدم..

اِمیلی:دستتو بردار نزار بزور انجام بدم چون درد داره


آتریسا:نکن امیلی بزار برم


اِمیلی:پس خودت خواستی..

آتریسا:ن..اخ

آریا:عصبی درو باز کردمو گفتم:اینجاا چخبره؟
@iimorfin

20 last posts shown.

3 109

subscribers
Channel statistics