کنترل حساب شده تنگه هرمز
دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بین الملل
سرمقاله روزنامه َشرق، دوشنبه، 1 مرداد 1397
سیاست اعلامی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در «به صفر رساندن» صادرات نفت ایران و اعلام آمادگی سعودی ها و اماراتی ها برای پر کردن این خلاء نفتی، واکنش حسن روحانی رئیس جمهوری را در پی داشت که «اگر نفت ایران صادر نشود نفت دیگری هم از منطقه صادر نخواهد شد» که خود اشاره تلویحی به بستن تنگه هرمز است. همین تحول، بحث های جدیدی را در مورد استراتژی عملی ایران در تنگه هرمز در شرایط به خطر افتادن امنیت اقتصادی کشور به همراه داشته است.
بعضی از دیدگاه ها تهدید ایران را بیشتر مبتنی بر نمایش قدرت دانسته و اینکه ایران ممکن است توان لازم برای بستن تنگه هرمز در کوتاه مدت را داشته باشد، اما عملا توان نظامی برتر آمریکا، که در هر شرایطی خود را متعهد به بازنگه داشتن جریان انرژی از این تنگه می داند، مانع از تداوم و عملی شدن یا تاثیرگذاری مورد نظر این استراتژی ایران می شود. ضمن اینکه واکنش نظامی آمریکا مورد حمایت سایر اعضای بین المللی همچون اروپا، چین و هند و ژاپن و غیره هم قرار می گیرد که به نوعی به واردات انرژی و تبادلات اقتصادی از منطقه خلیج فارس وابسته هستند و اینکه ایران به باز ماندن تنگه برای صدور کالا و تبادلات اقتصادی خود وابسته است.
دیدگاه دیگر برعکس بر این باور است که ایران در شرایطی که منافع و امنیت اقتصادی خود را در خطر ببیند، تنگه هرمز را میبندد و این رویکرد یک سابقه سنتی و کلان استراتژیک در استراتژی دفاعی ایران در خلیج فارس است که همواره به عنوان یک اصل ثابت استراتژیک قبل و بعد از انقلاب اسلامی بر آن تاکید شده است. بر این مبنا، ایران در طی سال های اخیر توان دفاعی متقارن و غیرمتقارن را در منطقه به شدت افزایش داده است و حتی در مواردی تا مرز درگیری مستقیم با نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه، با هدف تاکید بر حق و مسئولیت خود، پیش رفته است.
واقعیت این است که اگر ایران امنیت اقتصادی خود در نتیجه به صفر رسیدن صادرات نفت خود در خطر ببیند، مطمئناً واکنش نشان می دهد. اما هدف اصلی این واکنش بیشتر ورود به یک پویایی جدید در حوزه امنیت انرژی بین المللی و بهره برداری از امتیاز ژئواستراتژیک خود در تاثیرگذاری بر اقتصاد جهانی است. فراموش نکنیم که ورود به هر بحرانی، ضمن اینکه ریسک های خاص خود را به همراه می آورد، به نوعی آغازگر یک پویایی جدید در معادلات قدرت و آرایش جدید نقش های کشورهاست و بهرحال حریف مقابل را وادار به واکنش های محاسبه شده می کند.
بر این مبنا، استراتژی واقعی ایران نه بستن کامل تنگه هرمز، بلکه کنترل «حساب شده» یا حتی مانع شدن از صدور نفت کشورهایی در منطقه است (مشخصا عربستان سعودی و امارات متحده عربی) که با مشارکت با ترامپ و رژیم اسرائیل و تهدید به جنگ آشکارا سعی در اخلال در امنیت اقتصادی و به تبع برهم زدن ثبات و امنیت ملی ایران را دارند. ایران چنین سیاستی را در دهه ۱۹۸۰ در جنگ نفتکشها هم انجام داده بود که البته ریسک های خود از جمله اسکورت نظامی آمریکا از نفت کش های بعضی از کشورهای متخاصم عربی را در پی داشت.
هدف حسن روحانی از اعلام ممانعت از صدور نفت دیگران هم بیشتر تاکید بر استراتژی سنتی ایران در «بهم پیوسته» بودن امنیت منطقه ای است. بر این مبنا، طرح این موضوع در این مرحله به درستی بر مبنای تاثیرگذاری سیاسی و پیشگیرانه و نه الزاما تمرکز بر جنبه سخت و نظامی و بیشتر با هدف توجیه حق مشروع کشورها در بهره برداری از منافع اقتصادی و امتیازهای ژئوپلتیک خود در شرایط بحران است.
@imessiran
دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بین الملل
سرمقاله روزنامه َشرق، دوشنبه، 1 مرداد 1397
سیاست اعلامی دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، در «به صفر رساندن» صادرات نفت ایران و اعلام آمادگی سعودی ها و اماراتی ها برای پر کردن این خلاء نفتی، واکنش حسن روحانی رئیس جمهوری را در پی داشت که «اگر نفت ایران صادر نشود نفت دیگری هم از منطقه صادر نخواهد شد» که خود اشاره تلویحی به بستن تنگه هرمز است. همین تحول، بحث های جدیدی را در مورد استراتژی عملی ایران در تنگه هرمز در شرایط به خطر افتادن امنیت اقتصادی کشور به همراه داشته است.
بعضی از دیدگاه ها تهدید ایران را بیشتر مبتنی بر نمایش قدرت دانسته و اینکه ایران ممکن است توان لازم برای بستن تنگه هرمز در کوتاه مدت را داشته باشد، اما عملا توان نظامی برتر آمریکا، که در هر شرایطی خود را متعهد به بازنگه داشتن جریان انرژی از این تنگه می داند، مانع از تداوم و عملی شدن یا تاثیرگذاری مورد نظر این استراتژی ایران می شود. ضمن اینکه واکنش نظامی آمریکا مورد حمایت سایر اعضای بین المللی همچون اروپا، چین و هند و ژاپن و غیره هم قرار می گیرد که به نوعی به واردات انرژی و تبادلات اقتصادی از منطقه خلیج فارس وابسته هستند و اینکه ایران به باز ماندن تنگه برای صدور کالا و تبادلات اقتصادی خود وابسته است.
دیدگاه دیگر برعکس بر این باور است که ایران در شرایطی که منافع و امنیت اقتصادی خود را در خطر ببیند، تنگه هرمز را میبندد و این رویکرد یک سابقه سنتی و کلان استراتژیک در استراتژی دفاعی ایران در خلیج فارس است که همواره به عنوان یک اصل ثابت استراتژیک قبل و بعد از انقلاب اسلامی بر آن تاکید شده است. بر این مبنا، ایران در طی سال های اخیر توان دفاعی متقارن و غیرمتقارن را در منطقه به شدت افزایش داده است و حتی در مواردی تا مرز درگیری مستقیم با نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه، با هدف تاکید بر حق و مسئولیت خود، پیش رفته است.
واقعیت این است که اگر ایران امنیت اقتصادی خود در نتیجه به صفر رسیدن صادرات نفت خود در خطر ببیند، مطمئناً واکنش نشان می دهد. اما هدف اصلی این واکنش بیشتر ورود به یک پویایی جدید در حوزه امنیت انرژی بین المللی و بهره برداری از امتیاز ژئواستراتژیک خود در تاثیرگذاری بر اقتصاد جهانی است. فراموش نکنیم که ورود به هر بحرانی، ضمن اینکه ریسک های خاص خود را به همراه می آورد، به نوعی آغازگر یک پویایی جدید در معادلات قدرت و آرایش جدید نقش های کشورهاست و بهرحال حریف مقابل را وادار به واکنش های محاسبه شده می کند.
بر این مبنا، استراتژی واقعی ایران نه بستن کامل تنگه هرمز، بلکه کنترل «حساب شده» یا حتی مانع شدن از صدور نفت کشورهایی در منطقه است (مشخصا عربستان سعودی و امارات متحده عربی) که با مشارکت با ترامپ و رژیم اسرائیل و تهدید به جنگ آشکارا سعی در اخلال در امنیت اقتصادی و به تبع برهم زدن ثبات و امنیت ملی ایران را دارند. ایران چنین سیاستی را در دهه ۱۹۸۰ در جنگ نفتکشها هم انجام داده بود که البته ریسک های خود از جمله اسکورت نظامی آمریکا از نفت کش های بعضی از کشورهای متخاصم عربی را در پی داشت.
هدف حسن روحانی از اعلام ممانعت از صدور نفت دیگران هم بیشتر تاکید بر استراتژی سنتی ایران در «بهم پیوسته» بودن امنیت منطقه ای است. بر این مبنا، طرح این موضوع در این مرحله به درستی بر مبنای تاثیرگذاری سیاسی و پیشگیرانه و نه الزاما تمرکز بر جنبه سخت و نظامی و بیشتر با هدف توجیه حق مشروع کشورها در بهره برداری از منافع اقتصادی و امتیازهای ژئوپلتیک خود در شرایط بحران است.
@imessiran