نسرین، نداشتن. از صبح هر مغازه ای که رفتم گفتن نداریم. یکیشون که از بقیه بامزه تر بود گفت:«امسال کم آبی بوده هندونه هام نرسیدن». آخرین مغازه ی جوراب فروشی ای که رفتم فروشنده ش یه خانوم جوونی بود. گفتم ببخشید خانوم جوراب هندونه ای میخوام. پوزخند زد و با تعجب پرسید چی؟ گفتم:طرح هندونه روش باشه یعنی. خندید. تو نگاهش میتونستم بخونم که داره میگه: خجالت نمیکشی با این همه ریش و سیبیل و یال و کوپال اومدی دنبال جوراب هندونه ای؟ پرسید: بچگونه دیگه؟ گفتم: نه دیگه، بزرگ شده ماشالا. بیست و خورده ای سالشه. بلند تر خندید. بعد کل سبد جوراب هاشو گشت ولی جوراب هندونه ای توش نبود که نبود. گفت نداریم. کل شهر نداشتن. قهر نکن. باز سرتو نکن تو لپ تاپ که یعنی حواست به من نیست. والا همینم که من خریدم قشنگه. پارادوکس شگفت انگیزی داره. روش عکس اردک زشته، ولی خود جورابه قشنگه.
@manonasrinمحمدرضا پیدا کردم و خریدم.
کاش بتونم برسونم به دستت.