Violetcloudy?


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


از برای عطر یاس.
-مجنون-
https://t.me/BiChatBot?start=sc-30899-ZGECkhP

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


هنوز وقتی میخوام برم کتابخونه، تمام ادکلن های مادرمو روی لباسم خالی می کنم
که تو عاشق عطر من شی، که تو نگاهم کنی، که تو دوستم داشته باشی؛
که من، تف سر بالای توی آینه باشم.




Baby, You're A Dreamer..


I Just Need You Here To Stay


Hold Me In The Light Of Day


Before The Nightmare Comes To Play


But On Your Trip, You Lost My Grip Somehow


And I Wanna Hold Your Hand


داشتم به فرستادن نامه ی خودکشیم برای تو فکر می کردم..




Can You Hold Me?




دیشب وقتی میون مردم خسته و درمونده قدم می زدم، می دیدم بد نگام می کنن.
وقتی به خودم دقت کردم، دیدم مثل بقیه ی همسنام نیستم. نه اینکه بالاتر یا پایین تر باشم؛ نه! فقط نبودم و نبودم. انگار اصلا نبودم.
لباس تنم ساده بود. رنگ و رو رفته و قدیمی. با اینکه می تونستم لباس بهتری بپوشم اون رنگ و رو رفتگی رو تنم کرده بودم. همرنگ صورتم بود. و همرنگ احساسم.
وقتی قدم می زدم، دلدرد داشتم. خوب میدونم از کجا اومده. از استرس. و من از این واژه ی بی حوصله متنفرم. استرس، چیزیه که کنارم میشینه و بهم میگه بمیر و من زندگی می کنم. استرس همون کسیه که دوستم داره و ازش متنفرم. استرس اومده بمونه تا من رو به جیغ زدن برسونه. و دلدرد، حالا بخشی از وجودم شده.
مجبور شدم خم شم و راه برم. خیلی درد بود. سر تا پام. تلو تلو می خوردم. به در و دیوار، یا آدما برخورد می کردم. چند بار افتادم زمین و فقط به آسمون نگاه کردم و خندیدم. لا به لای خنده های دیوونه وارم شنیدم زن زیبایی که از کنارم رد می شد چی بهم گفت. لبخند زد. زیبا بود. عاشق بود. آروم گفت: "مجنون شدی دختر!"
بعید بود کسی اینو توی خیابون دم گوشت زمزمه کنه. اما اون زن بیش از حد آرامش بود. دستم رو گرفت و بلندم کرد. ادامه داد: "و مجنون زیباست"
خودش زیبا بود. زیبا و زیبا.
با خودم گفتم: میبینی عزیزدل؟ همه فهمیدن مجنون شدم. مجنون تو.




دست های خونین شرق این دیوار تقدیمت.


ای گناه دردناک من،


و گناه و گناهکارشان با هم می سوزد؛


دست های جا مانده بر نوار مرگِ برلین، عطر درد می دهند.


داشتم به این فکر می کردم که اگه اینجا برای اینه که حرف بزنم، چرا انقدر سکوت موندم؟
فقط یه جواب بود. یه جواب برای من مونده بود. جوابی که ازش متنفرم. یکی داد می زد تو دلتنگشی! اما کی و کجا؟ از چی حرف می زد؟ دلم می خواست صدا بمیره. صدا ها خون باشن و بپاشن اما شنیده نشن. دلم میخواست فریاد دلتنگی توی سرم جوری خاموش بمونه که نباشه و بمیره و فقط مرگ و مرگ و مرگ..


Toxic.

20 last posts shown.

32

subscribers
Channel statistics