کدام عضو پوسیده را طلا می گرفتند؟
از کدام اندام غوطه ور در خون
فلز مذاب را جدا می کردند؟
لباس عروس پیر شده است بر تخت
و صندلی چرخ دار
خسته از فتح خمیدگی
چگونه رفتن را مرور می کند
بیمارستان پر شده از پاره سنگ ها
پاره های عریان
پاره های ترک خورده و شکسته
پاره های تهی چشم
به انتظار لخته شدن
در خاکی تندِ خاک
گورها به ملاقات گورهای دیگری رفته بودند
قطار زنگ زده ی فشنگ
مسافرانش را در دشت پیاده کرده بود
در این سکوتِ ببر
که گام گله ی وحشی
از صوت دور می شود
اگر بوی کاج را از جیرجیرک بگیرند
تا کجای فصل می خواند؟
در گریز از چنبر این بی سر و بی انجامی
دنده ام را به دندان گرفته ام
به پیشگاه خدا می روم
تا برای من چیزی را بیافریند
#امیر_بختیاری
#امیربختیاری
#واژه_خاک_گرفته
@vajekhakgerefte