Forward from: Educational Neuroscience
🟪 هوش مصنوعی در جایگاه جایگزین معلم قرار می گیرد یا دستیار معلم؟
🔵 تردیدی نیست که امروز هوش مصنوعی به همه عرصه های زندگی بشر ورود پیدا کرده است و متعاقبا تغییراتی معنادار و جدی در نحوه یادگیری و آموزش به بار آورده است.
🟢 امروزه بر خلاف حتی چند سال گذشته، تدریس مجازی برای اغلب معلمان و یادگیرندگان مفهومی ناآشنا نیست و حتی بسیاری به صورت عملی درگیر آموزش الکترونیکی با استفاده از ابزارها و نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی شده اند. همچنین، نرم افزارها و اپلیکشن هایی عرضه شده است که همانند یک معلم به شناسایی نقاط قوت و ضعف هر دانش آموز پرداخته و بر اساس این تشخیص برنامه درسی انفرادی متناسب به او ارائه می دهند. علاوه بر اینها، تلاش ها برای کاستن محدودیت های ارزشیابی الکترونیکی پیوسته یک روند رو به رشد را طی کرده و ابزارهایی پیشرفته برای سنجش غیر حضوری عملکرد یادگیرندگان طراحی و عرضه شده است. بنابراین تصور جایگزینی معلمان با ابزارهای هوش مصنوعی در آینده نزدیک می تواند یک تصور واقعی و منطقی تلقی شود.
⚪️ من در این نوشتار میخواهم با نگریسن از طریق لنز علوم اعصاب تربیتی این مسئله را واکاوی کنم. در اینجا نمی خواهم به همه محدودیت های ابزارهای تدریس هوشمند بپردازم. تنها به یک نکته بسنده می کنم و نشان می دهم که هوش مصنوعی نمی تواند و نباید جایگزین کلاس های درس واقعی شود، بلکه همچنان باید نقش آموزش مکمل و تقویتی داشته باشد.
🔴 همه می دانیم که بخش گسترده ای از یادگیری ما انسان ها به ویژه در سالهای اول زندگی از طریق مشاهده و تقلید صورت می گیرد. اهمیت مشاهده و تقلید در یادگیری از دهه های پیش در آثار نظریه پردازان یادگیری همچون آلبرت بندورا منعکس شده است. اما، پژوهشگران علوم اعصاب در دهه های اخیر نقش یادگیری از طریق مشاهده و تقلید را بیش از پیش برجسته کرده اند. آنها در مغز انسان سیستم نورون های آیینه ای را کشف کرده اند. این نورون ها هنگامی فعال می شوند که ما در حال مشاهده اعمال و حرکات و مقاصد دیگران هستیم. نوعی توانمندی که به آن ذهن خوانی یا نظریه ذهن هم می گویند. این توانمندی برای زندگی آنقدر اهمیت دارد که ضعف آن منجر به ناتوانی در برقراری ارتباط سازنده با دیگران می شود. در واقع، یکی از مشکلات اشخاص دچار اوتیسم همین ناکارآمدی نظریه ذهن آنان است.
🟢 بنابراین معلم در کلاس درس واقعی می تواند فرصت های یادگیری از جنس تجربه هایی فراهم کند که از طریق مشاهده و تقلید یاد گرفته شوند. یعنی معلم در کلاس درس یک الگوی بی بدیل است که آهنگ صدا و بیانات چهره اش و حتی نوع و جهت نگاه کردن او برای دانش آموزان حاوی پیام های صریح و ضمنی مهم است. او در کلاس درس واقعی به طور ملموس می تواند بدون استفاده از زبان کلامی رضایت یا نارضایتی خود از عملکرد دانش آموزان را نشان دهد. همین طور، دانش آموزان دیگر در کلاس از طریق مشاهده رفتار و عملکرد همکلاسی های خود تغییراتی در نگرش ها و علایق خود مشاهده می کنند که از پیش به صورت آشکار برنامه ریزی نشده است. توانایی های همچون همدلی و همدردی را مگر می توان به روشی غیر از مشاهده و تقلید آموخت؟
⚪️ واقعیت این است که کامپیوترها از چنین قابلیتی که مغز انسان ها داراست، برخوردار نیستند. آنها نمیتوانند جایگزین معلمان شوند و نقش الگویی معلمان را بر عهده گیرند. در کلاس های مجازی نمی توان احساسات و هیجانات اجتماعی مانند تحسین، دلسوزی، همدلی، احترام و محبت را همانند کلاس های واقعی تدریس نمود. آیا این توانایی ها برای زندگی در قرن بیست و یکم ضروری نیستند؟
🔵 لحظه ای درنگ کنید و از خودتان بپرسید آیا در زندگی شخصی و حرفه ای خود به چه میزان معلم یا معلمان شما در دوران تحصیل بر زندگی شخصی یا اجتماعی یا حرفه ای شما تاثیر گذاشته اند؟ بسیاری از افراد موفق همواره دستاوردهای مهم و جدی خود را به معلمانی تقدیم می کنند که برایشان در نقش یک الگوی الهام بخش عمل کرده اند.
⚪️ بنابراین اشکال مختلف تدریس هوشمند و تدریس مجازی با وجود قابلیت های زیادی که برای یادگیری و آموزش دارند، نمی توانند نقش الگویی یک تسهیلگر انسانی را ایفا کنند که معلم است، اما به خوبی می توانند معلم را در بهبود کیفیت تدریس یاری دهند.
✍ علی نوری، مدیر سیگ علوم اعصاب تربیتی
#یادداشت
#هوش_مصنوعی
#یادگیری_ماشین
#ارزشیابی_مجازی
#یادگیری_الکترونیکی
#تدریس_هوشمند
🧠🧠🧠🧠
@eduneuro
🔵 تردیدی نیست که امروز هوش مصنوعی به همه عرصه های زندگی بشر ورود پیدا کرده است و متعاقبا تغییراتی معنادار و جدی در نحوه یادگیری و آموزش به بار آورده است.
🟢 امروزه بر خلاف حتی چند سال گذشته، تدریس مجازی برای اغلب معلمان و یادگیرندگان مفهومی ناآشنا نیست و حتی بسیاری به صورت عملی درگیر آموزش الکترونیکی با استفاده از ابزارها و نرم افزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی شده اند. همچنین، نرم افزارها و اپلیکشن هایی عرضه شده است که همانند یک معلم به شناسایی نقاط قوت و ضعف هر دانش آموز پرداخته و بر اساس این تشخیص برنامه درسی انفرادی متناسب به او ارائه می دهند. علاوه بر اینها، تلاش ها برای کاستن محدودیت های ارزشیابی الکترونیکی پیوسته یک روند رو به رشد را طی کرده و ابزارهایی پیشرفته برای سنجش غیر حضوری عملکرد یادگیرندگان طراحی و عرضه شده است. بنابراین تصور جایگزینی معلمان با ابزارهای هوش مصنوعی در آینده نزدیک می تواند یک تصور واقعی و منطقی تلقی شود.
⚪️ من در این نوشتار میخواهم با نگریسن از طریق لنز علوم اعصاب تربیتی این مسئله را واکاوی کنم. در اینجا نمی خواهم به همه محدودیت های ابزارهای تدریس هوشمند بپردازم. تنها به یک نکته بسنده می کنم و نشان می دهم که هوش مصنوعی نمی تواند و نباید جایگزین کلاس های درس واقعی شود، بلکه همچنان باید نقش آموزش مکمل و تقویتی داشته باشد.
🔴 همه می دانیم که بخش گسترده ای از یادگیری ما انسان ها به ویژه در سالهای اول زندگی از طریق مشاهده و تقلید صورت می گیرد. اهمیت مشاهده و تقلید در یادگیری از دهه های پیش در آثار نظریه پردازان یادگیری همچون آلبرت بندورا منعکس شده است. اما، پژوهشگران علوم اعصاب در دهه های اخیر نقش یادگیری از طریق مشاهده و تقلید را بیش از پیش برجسته کرده اند. آنها در مغز انسان سیستم نورون های آیینه ای را کشف کرده اند. این نورون ها هنگامی فعال می شوند که ما در حال مشاهده اعمال و حرکات و مقاصد دیگران هستیم. نوعی توانمندی که به آن ذهن خوانی یا نظریه ذهن هم می گویند. این توانمندی برای زندگی آنقدر اهمیت دارد که ضعف آن منجر به ناتوانی در برقراری ارتباط سازنده با دیگران می شود. در واقع، یکی از مشکلات اشخاص دچار اوتیسم همین ناکارآمدی نظریه ذهن آنان است.
🟢 بنابراین معلم در کلاس درس واقعی می تواند فرصت های یادگیری از جنس تجربه هایی فراهم کند که از طریق مشاهده و تقلید یاد گرفته شوند. یعنی معلم در کلاس درس یک الگوی بی بدیل است که آهنگ صدا و بیانات چهره اش و حتی نوع و جهت نگاه کردن او برای دانش آموزان حاوی پیام های صریح و ضمنی مهم است. او در کلاس درس واقعی به طور ملموس می تواند بدون استفاده از زبان کلامی رضایت یا نارضایتی خود از عملکرد دانش آموزان را نشان دهد. همین طور، دانش آموزان دیگر در کلاس از طریق مشاهده رفتار و عملکرد همکلاسی های خود تغییراتی در نگرش ها و علایق خود مشاهده می کنند که از پیش به صورت آشکار برنامه ریزی نشده است. توانایی های همچون همدلی و همدردی را مگر می توان به روشی غیر از مشاهده و تقلید آموخت؟
⚪️ واقعیت این است که کامپیوترها از چنین قابلیتی که مغز انسان ها داراست، برخوردار نیستند. آنها نمیتوانند جایگزین معلمان شوند و نقش الگویی معلمان را بر عهده گیرند. در کلاس های مجازی نمی توان احساسات و هیجانات اجتماعی مانند تحسین، دلسوزی، همدلی، احترام و محبت را همانند کلاس های واقعی تدریس نمود. آیا این توانایی ها برای زندگی در قرن بیست و یکم ضروری نیستند؟
🔵 لحظه ای درنگ کنید و از خودتان بپرسید آیا در زندگی شخصی و حرفه ای خود به چه میزان معلم یا معلمان شما در دوران تحصیل بر زندگی شخصی یا اجتماعی یا حرفه ای شما تاثیر گذاشته اند؟ بسیاری از افراد موفق همواره دستاوردهای مهم و جدی خود را به معلمانی تقدیم می کنند که برایشان در نقش یک الگوی الهام بخش عمل کرده اند.
⚪️ بنابراین اشکال مختلف تدریس هوشمند و تدریس مجازی با وجود قابلیت های زیادی که برای یادگیری و آموزش دارند، نمی توانند نقش الگویی یک تسهیلگر انسانی را ایفا کنند که معلم است، اما به خوبی می توانند معلم را در بهبود کیفیت تدریس یاری دهند.
✍ علی نوری، مدیر سیگ علوم اعصاب تربیتی
#یادداشت
#هوش_مصنوعی
#یادگیری_ماشین
#ارزشیابی_مجازی
#یادگیری_الکترونیکی
#تدریس_هوشمند
🧠🧠🧠🧠
@eduneuro