پردازشگاه


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


?موضوعات در اینجا از زاویه های مختلفِ تخصصِ اعضای تحریریه منتشر و تحلیل میشوند

✅مجله فرهنگِ هنرِ فکریِ :
پردازشگاه

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


در واقع عناصری از سنت لیبرتارین را می توان در تاریخ امریکا جست؛ مثلا حمایت از آزادی بیان که احتمالا از دیگر کشورها بیشتر است؛ اما لیبرتاریانیسم در امریکا به گونه ای جهت یافته است که محافظ منافع قدرت خصوصی باشد. این در واقع جالب است؛ مخصوصا اگر رابطهٔ این قدرت خصوصی را با رسانه ها در نظر بگیریم. ایالات متحده از زمرهٔ معدود کشورهایی است که اساساً هیچ نوع رسانهٔ عمومی ندارند. منظور من این است که گرچه از نظر تئوریک چیزهایی مثلی رادیوی ملی وجود دارد، اما این چیزها بسیار حاشیه ای هستند و به هرحال شرکتها بودجهٔ آن را تأمین می کنند. لذا ما در امریکا چیزی مثل بی بی سی نداریم؛ اما داستان در اکثر کشوها متفاوت است .
پدران بنیانگذار امریکا عملاً برداشتهای مختلقی از آزادی بیان داشتند. آزادی بیان در معنایی حداقلی صرفا وجهه ای سلبی دارد؛ یعنی شما باید از هر گونه دخالت خارجی مصون باشید؛ اما آزادی بیان در تفسیری گسترده تر سویه ای ایجابی دارد؛ یعنی شما حق دارید آنچه می خواهید، بگویید و به اطلاعات نیز دسترسی داشته باشید. سازمان ملل این تفسیر گسترده و ایجایی از آزادی بیان را به رسمیت شناخته و ایالات متحده نیز اسماً این تفسیر را پذیرفته است .
اگر شما نگاهی به اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر بیندازید، می بینید که در بند نوزده آمده است که هر شخصی باید واجد این حق باشد که نظرات خویش را بدون هرگونه محدودیتی بیان کند و تا بدانجا که ممکن است، در دریافت و عرصهٔ اطلاعات آزاد باشد. این دقیقاً حقی ایجابی است. حق ایجایی و سلبی در دههٔ سی و چهل میلادی معرکهٔ آرای بسیاری بوده است. پس از جنگ جهانی دوم کمیسیونهای مربوطه بر سر این موضوع به دو گروه مخالف هم تقسیم شده بودند. سرانجام، لیبرتاریانیسم شرکت محور توانست پیروز شود. این یعنی شرکت ها بدون اینکه کسی در کار آنها دخالت کرده و اختلالی ایجاد کند، حق دارند هر کاری که دلشان می خواهد بکنند. اما مردم واجد هیچ حقی نیستند. مثلاً من و شما حق بهره مندی از گردش آزاد اطلاعات و مطلع شدن از اوضاع را نداریم. درعمل، ما فقط زمانی می توانیم اطلاعات منتقل کنیم که بتوانیم روزنامه ای بخریم. در آمریکا این ایده از میان رفته است که شما باید تا بدانجا که جامعه دموکراتیک و مشارکت محور است، صدای اجتماع باشید. این چیزی نیست مگر تجسم عینی لیبرتاریانیسم. لیبرتاریانیسم یعنی ابرشرکتها می توانند هر کاری که دلشان خواست بکنند، بدون اینکه کسی به آنها بگوید بالای چشمتان ابرو است .

🔸لازم نیست حتماً #اورول بخوانید
🔹بخشی از مصاحبه #ژاکوبین با #نوام_چامسکی
دربارهٔ انواع آنارشیسم، بیداد گری لیبرتاریانیسم و موضاعاتی دیگر
📝 ترجمه #میلاد_محمدی
http://T.me/pardazeshgah01


ژاکوبین: دو اصطلاح #آنارشیسم و #لیبرتاریانیسم، به طور خاص، همواره مطمح نظر شما بوده اند. ممکن است دربارهٔ تعاریف مختلف این دو اصطلاح، اندکی توضیح بدهید؟ شاید تعاریف امریکایی با تعاریف اروپایی از این دو واژه متفاوت باشد. اساساً چرا طبقه بندی مفاهیم برای آموزش مهم است ؟

چامسکی: به طور کلی در علم اجتماعی، گفتمان سیاسی و نیز حرفه های دانشگاهی و تحقیقاتی به ندرت می توان به تعاریفی واضح و سرراست رسید. تعاریف واضح و روشن را فقط می توان در ریاضیات یا بخشهایی از فیزیک پیدا کرد. تعاریف اساساً بخشی از یک ساختار نظری اند. تعریف، فی نفسه فاقد هر معنایی است؛ مگر اینکه آن را در چارچوب نظریه ای قرار دهیم که تبیین گر حوزهای خاصی است؛ اما در حیطه هایی که پیش از این گفتیم حقیقتاً چنین نظریه هایی وجود ندارد؛ بنابراین اصلاحاتی از این دست، با مسامحهٔ بسیار به کار می روند و مملو از مؤلفه های ایدئولوژیک اند . برای مثال، اصطلاح #دموکراسی را در نظر بگیرید. عموماً و یقیناً در دانشگاه شما، ایالات متحده را طلیعه دار دموکراسی جهانی می دانند. این در حالی است که اگر میزان درآمد افراد را در نظر بگیریم، باید بگوییم که در این کشور حدود هفتاد درصد از مردم کاملاً از حق رای محروم اند. نظرات این هفتاد درصد بر تصمیمات نمایندگانشان هیچ تأثیر ملموسی ندارد. دقیقاً به همین دلیل است اکثر مردم، خود را برای رای دادن به دردسر نمی اندازند و چه دلیلی بهتر از این ؟ آنها به خوبی میدانند که رای دادن فقط تلف کردن وقت است. با توجه به این نکته آیا می توان امریکا را دموکراتیک خواند؟ نه، حقیقتاً. شما کم و بیش می توانید چنین مطالبی را دربارهٔ سایر اصطلاحات نیز بگویید. گاهی اوقات اوضاع مضحک نیز می شود. مثلاً در سال ۱۹۴۷ دولت امریکا نام #وزارت_جنگ را عوض کرد و به #وزارت_دفاع تبدیل کرد. هر کسی که ذره ای عقلی در کله اش باشد می فهمد که امریکا قرار نیست از خودش در برابر کشوری دیگر دفاع کند. ما می خواهیم آغازگر مخاصمات باشیم. برای فهمیدن این مطلب نیازی نیست حتماً #اورول بخوانید! در واقع هر وقت شما دربارهٔ بودجهٔ جنگ مطلبی می خوانید، می بینید که نوشته بودجهٔ دفاع. اکنون دفاع یعنی جنگ؛ چنان که در سرتاسر نوشته های اورول می بینیم . #آنارشیسم را برای طیف گسترده ای از اقدامات، گرایشی ها، عقاید و... به کار می برند. آنارشیسم هیج معنای نهایی و مسلمی ندارد. وقتی دربارهٔ آنارشیسم سخن می گوییم، باید تا بدانجا که ممکن است، مقصود خود را روشن کنیم و بگوییم که دربارهٔ کدام یک از این امور حرف می زنیم. من کوشیده ام مقصود خویش را روشن کنم، بقیه هم باید مقصودشان را توضیح دهند. چنان که می دانید سندیکالیسم آنارشیستی ، آنارشیسم جمعگرا و گونهٔ ابتدایی آنارشیسم، به این معنی که بیایید از شر همه چیز خلاص شویم، هرکدام انواع مختلفی دارد. شما در میانهٔ این تفاوتها نمی توانید یک معنا واحد پیدا کنید. لیبرتاریانیسم معنای مختص به خویشی دارد که در ایالات متحده غالب است. در ایالات متحده، لیبرتاریانیسم بدین معنی است که خود را وقف گونه ای افراطی از استبداد کنید. آنها لیبرتاریانیسم را این گونه تعریف نمی کنند؛ اما به هرحال لیبرتاریانیسم، استبداد شرکت محور است. لیبرتاریانیسم یعنی استبدادی که اداره کنندگان آن، محافل خصوصی بی شماری هستند که قدرت را می چرخانند. این در واقع بدترین نوع استبدادی است که انسان می تواند تصور کند. این تعریف، از میان مؤلفه های سنت لیبرتاریان، مؤلفه ای را برجسته می سازد. مخالفت با قدرت دولتی؛ اما به دیگر صورتهای قهر و غلبه کاری ندارد و در واقع متضمن طرفداری از آن هاست. بنابراین، تعریفی که در آمریکا از لیبرتارین رایج است در تقابل تام و تمام با سنت لیبرتارینی است. مبنای این سنت، مخالفت با هر نوع رابطهٔ ارباب_بندگی است.
هستهٔ مرکزی سنت آنارشیستی این است: نظامهایی را ایجاد کردن و نظم های دیگری را از میان بردن این در واقع به لیبرالیسم کلاسیک باز می گردد؛ بنابراین چنین تعریفی مختص آمریکاست و به خصیصه های ویژهٔ ایالات متحده بر می گردد که کم هم نیستند. اساس جامعهٔ امریکا به نحو کاملاً ویژه و البته نامتعارفی تجارت است. به همین دلیل است که تاریخ طبقهٔ کارگر در کشور ما تا بدین اندازه با خشونت درآمیخته است. چنین خشونتی فراتر است از خشونت در دیگر کشورهایی که می توان با امریکا مقایسه شان کرد. حملاتی که در آمریکا علیه کارگران صورت گرفته است بسیار شدیدتر از سایر کشورهاست.
🔻ادامه🔻


لازم نیست حتماً #اورول بخوانید
بخشی از مصاحبه #ژاکوبین با #نوام_چامسکی
دربارهٔ انواع آنارشیسم، بیداد گری لیبرتاریانیسم و موضاعاتی دیگر
ترجمه #میلاد_محمدی

@pardazeshgah01


گفت دربان که تو کيستی؟
گفتم اين مشکل است تا بيانديشم!

#شمس_تبریزی
#خط_سوم
به کوشش دکتر صاحب الزمانی
@pardazeshgah01


همه ی خانواده های نیکبخت شبیه یکدیگرند اما چگونگی سیاه بختی هر خانواده مختص خود آن است.

رمان #آناکارنینا
به قلم #تولستوی
@pardazeshgah01


#شعر

ای مردم شما چه می کنید؟
می خواهم یک سینه خاک خونین را
بر لجنزار سیاست بپاشم
کفترهای چاهی سرخ را
پرواز دهم
و سبز چشمانم را
(که در نبرد مرگ و زندگی سپید گشته)
به زادراه کواکب هدیه کنم
من که با صد دشنه در قلبم
بر تراز سرد شب خفتم
سروده ای غمناک از تاریخ
برای نوادگانم نوشته ام:
"ابتدا اندیشه های مان را کشتند
بعد اندیشه های مان را...
سپس اندیشه های...
آنگاه...
و..."

✍ #پولشکان_شرمانوف

http://T.me/pardazeshgah01


#شعر
به هم پیوستن تارهایی برای آنکه آواز بخوانی

من جز درد دندان
همه چیز را تحمل کرده ام
آسمان وطنم
از زخمی خونین است
که می توانی
با ذره های آن
گونه هایت را
دوست بداری

#بهرام_اردبیلی
@pardazeshgah01


️🔹ادبیات و عمل انقلابی

#عمل_انقلابی از هر لحاظ با عملی که در #ادبیات تجسم می یابد قابل مقایسه است: گذار از هیچ به همه چیز، تأیید مطلق به عنوان رخداد و هر رخداد به عنوان مطلق. عمل انقلابی دارای همان نیرو و امکاناتی است که نویسنده تنها با کنار هم چیدن چند کلمه برای تغییر جهان ایجاد می کند. عمل انقلابی همچنین درجه یکسانی از خلوص می طلبد، و دارای این قطعیت است که هرچه انجام می دهد ارزشی مطلق دارد و اینکه عملی نیست که تنها برای به بار آوردن هدفی مطلوب و مناسب انجام شده باشد. بلکه خود، هدف غایی و عمل آخر است. این عمل آخر #آزادی است، و تنها انتخابی که مانده است انتخاب آزادی یا هیچ است. به همین دلیل در آن نقطه تنها شعار قابل تحمل یا مرگ یا آزادی است. به این ترتیب #حکومت_وحشت پدید می آید. مردم دیگر افرادی نیستند که وظایف خاصی انجام می دهند و اینجا و فقط اکنون در حال عملند: هر شخص آزادی جهانی است، و آزادی جهانی چیزی از جایی دیگر یا فردا، یا کار یا کار به انجام رسیده نمی داند. در چنین زمان هایی دیگر برای کسی چیزی برای انجام باقی نمی ماند، زیرا همه چیز انجام شده است. دیگر هیچ کس حق داشتن یک زندگی خصوصی را ندارد. همه چیز عمومی است، و مظنون، مقصرترین فرد است. شخصی که رازی دارد، کسی که اندیشه و محرمیتی را برای خود نگاه می دارد. در آخر دیگر هیچ کس بر زندگی و هستی واقعاً جدا و به نحو فیزیکی متمایز از خود حقی ندارد: #مرگ حکمی نیست که بر او جاری شده باشد، بلکه اساسی ترین حق اوست. او به عنوان یک فرد گناهکار سرکوب نمی شود. به مرگ نیازمند است تا بتواند خود را یک شهروند اعلام کند و در ناپدید شدن مرگ است که آزادی سبب به دنیا آمدن او می شود...
فضیلت #روبسپیر و بی قراری #سنت_ژوست، وجود از پیش سرکوب شده آنهاست و حضور قابل پیش بینی مرگشان و عزم بر اجازه به اینکه آزادی، خویش را تماماً از طریق آنها بیان کند و به واسطه جهانی بودن خود، واقعیت جزیی زندگی آنها را نفی کند. آنچنان که می پندارند شاید آنها سبب رخ دادن حکومت وحشت شده باشند. اما وحشتی که آنان تشخص آن هستند ناشی از مرگی نیست که بر دیگران جاری می کنند. بلکه از مرگی ناشی می شود که آنان بر خود جاری کرده اند. آنها حامل ویژگی های این مرگند و در حالی که مرگ بر شانه هایشان نشسته است تصمیم می گیرند و فکر می کنند، و به همین دلیل است که تفکرشان سرد و سخت است؛ و همچون یک سر از بدن جدا شده آزاد است. #وحشت_آفرینان کسانی هستند که خواهان #آزادی_مطلق اند و کاملاً آگاه اند که این سازنده میل به مرگ خود آنهاست، آگاه از آزادی هستند که اثبات می کنند، همچنان که از مرگ خود که آن را به واقعیت بدل می کنند نیز آگاهند، و در نتیجه در طول زندگی خود شبیه مردمانی که در میان دیگر مردمان زندگی می کنند رفتار نمی کنند. بلکه همچون موجوداتی رفتار می کنند که فاقد وجود اند، همچون اندیشه های جهانی، انتزاعات خالص ورای تاریخ و قضاوت کننده و تصمیم گیرنده به نام همه ی تاریخ.
به عنوان یک رخداد مرگ دیگر هیچ اهمیتی ندارد. در دوران حکومت وحشت افراد می میرند و این هیچ معنایی نمی دهد. به قول معروف #هگل "و این بنابراین خبیث ترین و سردترین همه مرگهاست. با اهمیتی همسنگ بریدن یک کلم یا فرو دادن جرعه ای آب". چرا؟ آیا مرگ دستاورد آزادی نیست؟ یعنی غنی ترین لحظه معنا؟ اما این تنها یک نقطه توخالی در آن آزادی است که بیان می کند چنین آزادیی هنوز انتزاعی و ایده ای(ادبی) است. که این فقط فقر و غناست و نه آزادی.

🔸 #معرفی_کتاب
📖 #ادبیات_و_مرگ
🖊 به قلم #موریس_بلانشو
🖊 #رودولف_گشه
🖊 #پل_دی_مان
📝 ترجمه #لیلا_کوچک_منش
📇 نشر #گام_نو

http://T.me/pardazeshgah01


🔸 اگر می خواهی دایره ای بکشی و ادعای بکر بودنش را داشته باشی سعی نکن به آن شکل غریبی بدهی تا شکل دایره نشود. برعکس سعی کن دایره را تا آنجا که می توانی درست بکشی. چون هیچ کس پیش از تو دایره کاملی نکشیده است. می توانی مطمئن باشی که دایره تو خاص خود توست و تنها در آن صورت است که احتمال بکر بودن وجود خواهد داشت.

🎨 #پیکاسو
http://T.me/pardazeshgah01


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
نگاهی به زندگی نویسنده بزرگ انگلیسی قرن بیستم:
#جورج_اورول

خالق آثار مشهور:
#قلعه_حیوانات
#١٩٨٤
#آس_و_پاس_ها_در_پاریس_و_لندن

مترجم و گوینده: #ایمان_فانی
@pardazeshgah01


🔸بخشی از نامه‌ی #عارف_قزوینی به #محمدرضا_هزار، ۷ آبان ۱۳۱۱ﻫ ش:

مقصودم از نوشتن اين مزخرفات اين‌ است كه بدانيد من از زندگانی در اين چنين محيطی... دلتنگم و ديدن اين‌گونه ناملايمات مرا از هر چيز جز مرگ بيزار كرده است.
▪️پس با اين‌ حال نبايد از من متوقع آداب دوستی يا وظيفه شناسی در عالم محبت هم بود. راجع به عكس، هر بيست روز يا يك ‌ماه كه برای اصلاح سر و صورت خود به دكان سلمانی می‌روم، به‌ همان عالم دوستی قسم وقتی‌كه در آيينه چشمم به ‌صورت شوم خود می‌افتد از ديدن خودم بدم می‌آید، چشمم را روی هم گذاشته تا خودم را نبينم،‌ آن‌ وقت سركار چندين مرتبه نوشته‌ عكس مرا برای گراور می‌خواهيد. من از شما خواهش می‌كنم كه اين هنگام نه در خيال گراور عكس، و نه درصدد طبع نظم و نثر من باشيد. من به ‌شما قول مي‌دهم كه عمر من كوتاه و چيزی از زندگانی من باقی نمانده است، بگذاريد بعد از مرگم هرچه دلتان می‌خواهد بكنيد.
▪️عزيزم! ‌عمرم! ‌آقا‌جان دورت بگردم! اين‌ است نمونه‌ا‌ی از اخلاق عمومی، عقيده‌ی من كاملاً ‌مخالف عقيده‌ی سركار است. كار این مردم از اين گذشته است كه بشود با حرف يا شعر يا كلام آسمانی آن‌ها را تغيير داد، چه نتيجه دارد كتاب پنديات... كه خواسته است چهار تا شعری كه در اين مملكت كارش به رسوايی و افتضاح كشيده، آن‌ هم نه از روی عقيده بلكه از روی تفريح و از راه اظهار فضيلت ساخته باشد. می‌خواهم بگويم در تمام اشعار شعرای عصر حاضر كه نماينده‌ی افكار نابكار عمومی است، يك شعر نيست كه در موقع گفتن دل و روح با قلم و زبان هم‌داستان شده باشد.
▪️ای محو و نيست و نابود باد شعر و شاعری‌‌ مملكتی كه دزدي و دروغ سرتاسر آن را فرا گرفته است! اگر دوباره سعدی و فردوسی با اين اخلاق مردم در آن ظهور نمايند، حرفشان خريدار ندارد تا چه رسد به مزخرفات من و امثال من.
▪️ای‌ كاش شاگرد كفش‌دوز بودم، شاعر و موسيقی‌دان نبودم، براي اين‌كه هم خيالم راحت و هم زندگانی‌ام مرتب‌تر از اين بود.

📝 #نامه_های_عارف_قزوینی/نامه‌ی ۲۳
به کوشش #مهدی_به_خيال
نشر #هرمس/ ۱۳۹۶/ صفحه 104
http://T.me/pardazeshgah01


🔹 #دونا_دونا
که آن را The Calf (به معنای گوساله) نیز می‌شناسند، آهنگی است به زبان ییدیش، که نخستین بار در تئاتری اجرا شد که در مورد گوساله‌ای بود که روند داستان، نهایتاً به کشتار یا ذبح او، منجر می‌شد. این تئاتر ساخته Aaron Zeitlin (شاعر و ادیب یهودی لهستانی) و آهنگ آن ساخته Sholom Secunda(آهنگساز اوکراینی) بود و در سال های جنگ جهانی دوّم 1940-1941 با اشاره به موضوع هولوکاست ساخته شد. این آهنگ در نیمهٔ 1950 به انگلیسی ترجمه شد. عنوان این آهنگ (دونا دونا) هم به معنای بانوی محترم است و هم صورت دیگری از کلمهٔ آدونائی است، که یک نام یهودی برای خدا محسوب می‌شود. آهنگی که می شنوید با اجرای Joan Baez خوانندهٔ مکزیکی الاصل آمریکایی است که در 1960 خوانده شده است. Joan Baez یک فعّال اجتماعی است که علیه جنگ و سیاست های میلیتاریستی فعّالیّت می کند.

🔸 معنای شعر:
در واگنی که به بازار می رود
گوساله ای با چشمان غمگین وجود دارد
آن بالاها در آسمان پرستویی پرواز می کند
بادها با شدّت تمام می خندند
تمام روز و در نیمه شب تابستان
کشاورز (صاحب گوساله) می گوید:
«شکوه و شکایت موقوف! چه کسی گفت گوساله باشی؟! می توانستی بال داشته باشی و در آسمان آزاد باشی!»
آن بالاها در آسمان پرستویی اوج می گیرد
آزادی از آن کسانی است که بال داشته باشند.

http://T.me/pardazeshgah01


#آهنگ
#دونا_دونا
خواننده: Joan Baez
شاعر: Aaron Zeitlin
آهنگساز: Sholom Secunda

@pardazeshgah01


آناناس بخور!
حریصانه بلدرچین بلمبان!
روزهای آخَرَت می رسد، بورژوا

#ولادیمیر_مایاکوفسکی
@pardazeshgah01


بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم دردیست بی آرام و هستی سوز
راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن، امروز

گر چه از درگاه خود می رانیم، اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا، خدا باشی
سرگذشت تیرهء من، سرگذشتی نیست
کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی

نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
بی خبر از کوچ دردآلود انسانها
دست مرموزی مرا چون زورقی لرزان
می کشد پاروزنان در کام طوفانها

چهره هایی در نگاهم سخت بیگانه
خانه هایی بر فرازش اشک اختر ها
وحشت زندان و برق حلقهء زنجیر
داستانهایی ز لطف ایزد یکتا !

سینهء سرد زمین و لکه های گور
هر سلامی سایهء تاریک بدرودی
دستهایی خالی و در آسمانی دور
زردی خورشید بیمار تب آلودی

جستجویی بی سرانجام و تلاشی گنگ
جاده یی ظلمانی و پایی به ره خسته
نه نشان آتشی بر قله های طور
نه جوابی از ورای این در بسته

آه ... آیا ناله ام ره می برد در تو ؟
تا زنی بر سنگ جام خود پرستی را
یک زمان با من نشینی ، با من خاکی
از لب شعرم بنوشی درد هستی را

سالها در خویش افسردم ولی امروز
شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
یا خمش سازی خروش بی شکیبم را
یا ترا من شیوه ای دیگر بیاموزم

دانم از درگاه خود می رانیم، اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا، خدا باشی
سرگذشت تیرهء من، سرگذشتی نیست
کز سر آغاز و سرانجامش جدا باشی...


📖 بخشی از شعر #عصیان
🖊 #فروغ_فرخزاد

http://T.me/pardazeshgah01


گر چه از درگاه خود می رانیم، اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا، خدا باشی
سرگذشت تیرهء من، سرگذشتی نیست
کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی

#فروغ_فرخزاد

@pardazeshgah01


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
#Schindlers_List Main Theme
#Tina_Guo

@pardazeshgah01


وقتی مردان مسلحی که همیشه ادعا کرده اند مخالف نظام هستند اونیفرم برتن می کنند و با مشعل و تصاویر یک رهبر رژه می روند، یقین کنید نابودی نزدیک است. وقتی شبه نظامی هوادار رهبر و پليس رسمی و ارتش درهم بیامیزند، نابودی آغاز شده است.
اغلب حکومت ها می خواهند انحصار خشونت را در دست خود داشته باشند. انواع گونه های آشنای حکمرانی فقط در صورتی امکان پذیرند که حکومت ها بتوانند از خشونت به شکلی مشروع بهره بگیرند و این استفاده از خشونت مقید به حدود قوانین باشد. به همین دلیل، افراد و احزابی که به دنبال تخریب دموکراسی و حاکمیت قانون هستند سازمان های خشونت پیشه ای تأسیس و تأمین مالی می کنند که پای در میدان سیاست می گذارند. این گروه ها ممکن است در هیئت شاخه ای شبه نظامی حزبی سیاسی ظاهر شوند یا در قالب محافظان شخصی سیاستمداری معین یا اقدامات ظاهراً خودجوش مردمی، که معمولا بعدها معلوم می شود زیر سر یک حزب یا رهبر آن بوده.

📖 کتاب #در_برابر_استبداد
🖊 به قلم #تیموتی_اسنایدر
📝 برگردان #بابک_واحدی
📇 نشر #گمان
📚 چاپ اول ۱۳۹۶
📄 صفحات 41 و 42

http://T.me/pardazeshgah01


#معرفی_کتاب
کتاب #در_برابر_استبداد
به قلم #تیموتی_اسنایدر
برگردان #بابک_واحدی
نشر #گمان
چاپ اول ۱۳۹۶

@pardazeshgah01


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
Now We Are Free
#Gladiator Main Theme
#Tina_Guo

@pardazeshgah01

20 last posts shown.

380

subscribers
Channel statistics