_دلم برات تنگ شده بود
بوسه ای رو موهای ابریشمی پسر نشوند و بیشتر تو بغلش فشردش
+تهیونگ یکم دیگه فشارم بدی میترکم
خندید و پسر کوچیکترو از خودش فاصله داد و با دستاش لپاشو کشید
_ایگو پسرک کیوتم
کوک با تعجب به تهیونگ نگاه میکرد
+کیم چیزی زدی؟مثلا شیشه ای چیزی؟
_تا وقتی تو هستی چرا به این چیزا رو بیارم؟دلیل ارامشم اینجاس
خم شد و خیلی نرم لبای پسر رو با لبای خودش پیوند داد...
بوسه ای رو موهای ابریشمی پسر نشوند و بیشتر تو بغلش فشردش
+تهیونگ یکم دیگه فشارم بدی میترکم
خندید و پسر کوچیکترو از خودش فاصله داد و با دستاش لپاشو کشید
_ایگو پسرک کیوتم
کوک با تعجب به تهیونگ نگاه میکرد
+کیم چیزی زدی؟مثلا شیشه ای چیزی؟
_تا وقتی تو هستی چرا به این چیزا رو بیارم؟دلیل ارامشم اینجاس
خم شد و خیلی نرم لبای پسر رو با لبای خودش پیوند داد...