#عشق_خون_آشام
#پارت3
پیکاپ را جلوی کلبه پارک کردم باد می وزید و از درختان اطراف کلبه صدای زوزه شنیده می شد به سمت کلبه رفتم هوا گرگ و میش بود به سمت پله های چوبی اش رفتم دستم را روی نرده گذاشتم قسمتی از روی نرده بریده شده بود و دستم را که روی نرده گذاشتم تیزی آن انگشتم را برید می توانستم خیسی و گرمی خون را روی دستم حس کنم به اندازه ی یک عدس روی انگشتم خون جمع شده بود انگشتم را در دهانم گذاشتم بویی بین فلز و مس میداد مزه شورش حالم را بهم زد آب دهانم را بیرون ریختم همان لحظه از میان درختان قسمت شرقیِ کلبه صدایی شنیدم صدایی بین صدای نفس نفس زدن و خس خس بود از ترس در خود جمع شدم با سرعت به سمت کلبه رفتم ،خانم سامسون گفته بود کلید کلبه را زیر گلدان گل رین بو میگزارد البته گلش خشک شده بود ،همانطور که گلدان را برمیداشتم چشمانم در تاریکی گشت می زد ،کلید را پیدا کردم و درون قفل چرخاندم ،چشمم را به تاریکی دوختم حاضر بودم قسم بخورم که دو چشم را در تاریکی دیدم شبیه چشم یک حیوان بود که در تاریکی می درخشید ولی مگر حیوانی هست که در این نزدیکی قدش بیشتر از 6فوت باشد؟از ترس موی سیخ شده بود به سرعت خودم را داخل کلبه انداختم و در راقفل کردم هنوز می توانستم صدای نفس نفس زدن را بشنوم شاید اگر کسی غیر از من بود صدای نفس زدنش را نمی شنید ولی من از بچگی شنواییِ خیلی خوبی داشتم شاید هم علت اصلیِ نخوابیدنم در شب هم همین بود یادم میاید شب روی تختم دراز می کشیدم و از کوچکترین صدا مثل صدای نفس نفس زدن گربه ها،صدای خش خش برگ ها زیر پای موجودات موزیِ کوچک صدای غرش گربه ها که گاهی با جفتشان درگیر بودند حتی می توانستم در ذهنم حالتی را که گربه هنگام غرش به خود گرفته بود را ببینم به همان اندازه واضح که در واقعیت می دیدم گربه ای که دست و پایش را کنار هم گذاشته بود پشتش را به سمت بالا قوس داده بود و مو های بدنش سیخ شده بود حتی گاهی صدای دعوای پسر های چند محله ان طرف تر را می شنیدم صدای دختری که چندین کوچه آن طرف تر مشغول بوسیدن یک پسر بود صدا ها آن قدر واضح بود که می توانستم تمام جزئیات آن را ببینم پسری که روی زبانش را نگین زده بود و دختر دندان هایش را اورتودنسی کرده بود، ولی این صدا اصًلا واضح نبود نمی توانستم بگویم صدای یک حیوان است برای انسان بودنش هم مطمئن نبودم . از 13سالگی خوابیدنم به روز موکول شده بود در مدرسه نیز مشکل داشتم چون بیشتر روز را خواب بودم مجبور شده ام همه درس هایم را غیر حضوری بخوانم حتی دبیرستان را هم غیر حضوری گذراندم سال های اول نزد پزشک و روان پزشک رفتم و فقط چند قرص ارام بخش و خواب اور تجویز کردند.
@roman_1_2
#پارت3
پیکاپ را جلوی کلبه پارک کردم باد می وزید و از درختان اطراف کلبه صدای زوزه شنیده می شد به سمت کلبه رفتم هوا گرگ و میش بود به سمت پله های چوبی اش رفتم دستم را روی نرده گذاشتم قسمتی از روی نرده بریده شده بود و دستم را که روی نرده گذاشتم تیزی آن انگشتم را برید می توانستم خیسی و گرمی خون را روی دستم حس کنم به اندازه ی یک عدس روی انگشتم خون جمع شده بود انگشتم را در دهانم گذاشتم بویی بین فلز و مس میداد مزه شورش حالم را بهم زد آب دهانم را بیرون ریختم همان لحظه از میان درختان قسمت شرقیِ کلبه صدایی شنیدم صدایی بین صدای نفس نفس زدن و خس خس بود از ترس در خود جمع شدم با سرعت به سمت کلبه رفتم ،خانم سامسون گفته بود کلید کلبه را زیر گلدان گل رین بو میگزارد البته گلش خشک شده بود ،همانطور که گلدان را برمیداشتم چشمانم در تاریکی گشت می زد ،کلید را پیدا کردم و درون قفل چرخاندم ،چشمم را به تاریکی دوختم حاضر بودم قسم بخورم که دو چشم را در تاریکی دیدم شبیه چشم یک حیوان بود که در تاریکی می درخشید ولی مگر حیوانی هست که در این نزدیکی قدش بیشتر از 6فوت باشد؟از ترس موی سیخ شده بود به سرعت خودم را داخل کلبه انداختم و در راقفل کردم هنوز می توانستم صدای نفس نفس زدن را بشنوم شاید اگر کسی غیر از من بود صدای نفس زدنش را نمی شنید ولی من از بچگی شنواییِ خیلی خوبی داشتم شاید هم علت اصلیِ نخوابیدنم در شب هم همین بود یادم میاید شب روی تختم دراز می کشیدم و از کوچکترین صدا مثل صدای نفس نفس زدن گربه ها،صدای خش خش برگ ها زیر پای موجودات موزیِ کوچک صدای غرش گربه ها که گاهی با جفتشان درگیر بودند حتی می توانستم در ذهنم حالتی را که گربه هنگام غرش به خود گرفته بود را ببینم به همان اندازه واضح که در واقعیت می دیدم گربه ای که دست و پایش را کنار هم گذاشته بود پشتش را به سمت بالا قوس داده بود و مو های بدنش سیخ شده بود حتی گاهی صدای دعوای پسر های چند محله ان طرف تر را می شنیدم صدای دختری که چندین کوچه آن طرف تر مشغول بوسیدن یک پسر بود صدا ها آن قدر واضح بود که می توانستم تمام جزئیات آن را ببینم پسری که روی زبانش را نگین زده بود و دختر دندان هایش را اورتودنسی کرده بود، ولی این صدا اصًلا واضح نبود نمی توانستم بگویم صدای یک حیوان است برای انسان بودنش هم مطمئن نبودم . از 13سالگی خوابیدنم به روز موکول شده بود در مدرسه نیز مشکل داشتم چون بیشتر روز را خواب بودم مجبور شده ام همه درس هایم را غیر حضوری بخوانم حتی دبیرستان را هم غیر حضوری گذراندم سال های اول نزد پزشک و روان پزشک رفتم و فقط چند قرص ارام بخش و خواب اور تجویز کردند.
@roman_1_2