و بیروت با تمام زخمهایش زنانه است....
🍂 بیروت را درود و سلامی از قلبم
🍂 و بوسه هایی نثار دریا و خانه هایش
🍂 برای صخره ای بسان چهره ی دریانوردی کهن
🍂 بیروت شرابی از روح و روان ملت،
🍂 بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
🍂 پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
🍂 بیروت را افتخار و ابهتی ست از خاکستر
🍂 بیروت را خون فرزندی ست که بر دستانش حمل شد
🍂 شهر من چراغش را خاموش کرد
🍂 دروازه اش را بست و در آسمان تک و تنها ماند تنها با شب..
🍂 تو از آن منی.. آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
🍂 تو پرچم منی و دامان آینده ام
🍂 و موجی برای سفرم
🍂 زخم های ملتم شکفتند
🍂 شکفتند.. اشک های مادران...
🍂 تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
🍂 شعر : جوزف حرب
🍂 ترجمه : محمد حمادی
🍂 باصدای فیروز
🍂 بیروت را درود و سلامی از قلبم
🍂 و بوسه هایی نثار دریا و خانه هایش
🍂 برای صخره ای بسان چهره ی دریانوردی کهن
🍂 بیروت شرابی از روح و روان ملت،
🍂 بیروت نان و یاسمنی از دسترنج ملت است
🍂 پس چگونه به طعم آتش و دود درآمد
🍂 بیروت را افتخار و ابهتی ست از خاکستر
🍂 بیروت را خون فرزندی ست که بر دستانش حمل شد
🍂 شهر من چراغش را خاموش کرد
🍂 دروازه اش را بست و در آسمان تک و تنها ماند تنها با شب..
🍂 تو از آن منی.. آه تو از آن منی، مرا در آغوش بگیر
🍂 تو پرچم منی و دامان آینده ام
🍂 و موجی برای سفرم
🍂 زخم های ملتم شکفتند
🍂 شکفتند.. اشک های مادران...
🍂 تو از آن منی بیروت... تو از آن منی... آه مرا در آغوش بگیر
🍂 شعر : جوزف حرب
🍂 ترجمه : محمد حمادی
🍂 باصدای فیروز