🔵 از ماست که بر ماست.
✅ به مدخل تهران یا همان عوارضی که رسیدیم جناب راننده ماند تا نمازی بخوانیم. وارد مسجد که شدم جمعیتی از مردم را دیدم که به امامت یک روحانی محترم که ظاهرا مسافر و رهگذر بود، نماز میخواندند. در بیرون صفهای نماز جماعت دو روحانی دیگر بودند که جداگانه نماز میگذاردند. آنها نه به هم اقتدا کرده بودند و نه به روحانیای که مردم پیشنمازش کردهبودند. دلمشغول معنای این تصویر بودم که شنیدم جوانی در جواب پدرش که اصرار داشت نماز را به جماعت بخوانند میگفت: « وقتی اینا خودشان، خودشان را قبول ندارند، شما چه اصراری دارید که قبولشان داشته باشید؟!!!»
✍ مهراب صادقنیا
۹۶/۱۰/۴
@sadeghniamehrab
✅ به مدخل تهران یا همان عوارضی که رسیدیم جناب راننده ماند تا نمازی بخوانیم. وارد مسجد که شدم جمعیتی از مردم را دیدم که به امامت یک روحانی محترم که ظاهرا مسافر و رهگذر بود، نماز میخواندند. در بیرون صفهای نماز جماعت دو روحانی دیگر بودند که جداگانه نماز میگذاردند. آنها نه به هم اقتدا کرده بودند و نه به روحانیای که مردم پیشنمازش کردهبودند. دلمشغول معنای این تصویر بودم که شنیدم جوانی در جواب پدرش که اصرار داشت نماز را به جماعت بخوانند میگفت: « وقتی اینا خودشان، خودشان را قبول ندارند، شما چه اصراری دارید که قبولشان داشته باشید؟!!!»
✍ مهراب صادقنیا
۹۶/۱۰/۴
@sadeghniamehrab