کاش مرگ آدما دست خودشون بود
زمانش
نوع مرگش
اگه دست من بود دوست داشتم برای اولین و آخرین بار تو زندگیم
به یه کنسرت سمفونیک بزرگ برم
یه آهنگ اجرا شه که منو از حالت طبیعی خودم از این همه فکر و خیال جدا کنه اونجایی که غرق شمارش نتهای موسیقی میشم دراز بکشم چشامو ببندم بدنم بی حستر از همیشه باشه مغزم مثل یه ویدیو پروژکتور عمل کنه روی پردهی سینمایی که چشمای بستمه تمام تصاویر اون رویاهایی که آرزوشونو داشتم پخش کنه ضربان قلبم توی آخرین درجه آرامش بتپه آروم طوری که حس نکنم بخوابم یه خواب عمیق مثل خواب بعد خستگی سیزدهبدر اونجاس که دیگه بیدار نمیشم