Τάρταρος


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


اون به اندازه جهنم زیباست`
و من تو عمق این جهنم خاکبازی کردم!
https://t.me/BiChatBot?start=sc-171769-fUsskTl

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


هوا افتابی بود و گلای قشنگ توی باغچه ها بهم سلام میکردن.
رنگ ابیو سفیدِ اسمون قشنگ تر از همیشه بود.
لباسمو پوشیدم و اسکیت‌بردمو گرفتم زیر بغلم و رفتم سمت خیابون...
ممکنه امروز بازم سره همون قهوه فروشی ببینمش سرعت گرفتم و رفتم و به همه اطراف نگاه میکردم.
باد...
باد واقعا باعث زندگیه....
همینجوری که داشتم میرفتم گوشیم زنگ خورد برداشتمش..
بعد از دوازده سال اسکیت سواری میتونم بدون افتادن هرکاری رو انجام بدم.
تلفن رو جواب دادم.
کنترل اسکیت از دستم در رفت و با سر افتادم و چشمام سیاهی رفت...
یهو دیدم یه سایه ای بالا سرم اومد و بلندم کرد و دیگه سیاهی...
وقتی بیدار شدم توی یه جایی مثل مدرسه بودم.
اینجا کجاست؟
هی اروم باش افتادی اوردمت اینجا که سرتو پانسمان کنم.
همون پسر بود با موهای فرفری کیوت بود..
با مژهای بلند...
چقدر قشنگ بود..
نگاهش کردم و نگاهم کرد‌.
برای چندین دقیقه بدون پلک زدن..
بعد به خودمون اومدیم و خودمونو جمع کردیم.
پرسید چرا افتادی تو که خیلی ماهری؟
متعجب گفتم از کجا میدونی ماهرم؟
با لکنت گفت چیزه خب دیدمت قبلا‌...
گفتم چیزی نبود یه شک بهم وارد شد،خبر جدایی مامان بابامو شنیدم..
و ناخداگاه اشک از چشمام اومد...
با دستاش پاکشون کرد و گفت اروم باش چیزی نیست عشق واقعی همیشه راهشو پیدا میکنه مثل الان..
متعجب گفتم چی؟
گفت هرروز الکی میومدم قهوه بگیرم که تورو اونجا ببینم.
منم هرروز الکی میرفتم اونجا که اونو ببینم.

🧋🛹✨
رنگ هالتم کبودیه؛


Forward from: вlυe roѕe
۱-سفید،گل،افتادن،جدایی
دیت/پسر👍🏻
۲-۱۳۸۳/۱۲/۲۰
۳-ذهنم پر از خالیه💆🏻‍♀


من خوبم..
خب من خوبم....
کف دستامو به هم میسابم تا یکم از عرقشون کم بشه..
عادیه که انقدر استرس دارم؟
نمیدونم چیکار باید بکنم..
امیدوارم هیچی اینجوری که قبلا شده بود پیش نره...
کاش دروغ نگه و دورویی نکنه باهام..
من هنوز تکه های این قلب لعنتمو از اون سال جمع نکردم...
گاهی با خودم میگم کاش یه پیرمرد نود ساله بودم و در حالی که زیر بغلمو میخاروندم بلند بلند جوری که زنمم بشنوه به نوَم میگفتم به مامان بزرگت نگیا ولی من از اول میخواستم خواهرشو بگیرم زنمم از اونطرف بگه خب برو بگیر سلیطه رو ببینم کی با اخلاق تو کنار میاد بعد جفتمون بِخندیم و نوم تعریف عشق رو پیدا کنه:"
ولی متاسفانه یه دختر نوجوون و داغونم.
با زنگ خونه از افکارم کشیده شدم بیرون؛
اومد دنبالم موقع رفتن یهو دیدم خم شده تعجب کردم که دیدم بند کفشم باز مونده...
چقدر این دختر خوبه.
بند کفشمو بست و دستشو توی دستم محکم کرد و رفتیم..
👟✨
رنگ هالتم زرده؛


Forward from: '𝘦𝘭𝘪𝘻𝘢
امیدوارم، خوبم
دروغ، دو رویی
دیت
24 دی
مرگ یه نفر ترسناک ترین اتفاقی بود که برام افتاد


اروم کفشامو در اوردم پاهامو فرو کردم توی ماسه های سرد شب..
چند دقیقه ای اینور و اونور کردمشون که صدای قشنگش که با صدای دریا قاطی شده بود داد زد سارینام کفشاتو پات کن ممکنه شیشه بره توشون..
وقتی اخر اسمم میم میزاره خوشحال ترینم؛
گفتم کفشم پامو میزنه نمیتونم بپوشمش...
اومد جلو دستمو گرفت تازه با اصرار من لاک‌ زده بود..
گفت بیا بغلم..
لبخند‌زدم؛
نه‌بابا دختر بغل چیه سنگینم‌ اذییت..
میشی نشست رو زانوهاش و گفت بیا رو دوشم..
ذوق‌ زده‌ پریدم رو دوشش و رفتیم سمت ساحل نشست رو ماسه ها و منم نشستم بغلش به چشماش نگاه کردم و گفتم: میدونی چشمات به اندازه انعکاسِ نور ماه روی دریا زیباست`
لبخند زن‌‌..
خدایا من با لبخند این دختر جون میگیرم.
اروم تو بغلش بودم که خوابمون برد که یهو با صدای جیغ بیدار شدم...
هرچی اینور و اونورو میگردم نیست...
جیغ میکشم و‌صداش میکنم ولی جوابی نمیده که رنگ لاک هاش توی اب برق زد..!
پریدم توی دریا و شنا کردم و و اسمشو عربده میکشیدم اشکام و اب توی دریا جلوی چشمامو میگرفت هرچی میرفتم نمیرسیدم نفاسام کم شده بود و دیدم اب بالای سرمه و اروم دارم به یمت پایین میرم رنگ سبز پرنگ جلبک های زیر اب رو به قشنگی میدیدم که یهو صداشو شنیدم که عربده زنان میگفت: سارینااا نهههه سارینااا..
و من‌ یادم اومد که یه بیماری دارم که‌ بهش میگن کابوسای حقیقی‌، من کابوسایی که میبینم به حقیقی ترین شکل ممکنن....
همزمان که صداش ازم دورتر میشد جلبک ها نزدیک تر میشد‌.

🌙🌊🌿
رنگ هالتم شیریه؛


Forward from: ◖𝚃𝙷𝙴ˢᵐᵃˡˡ𝙬𝙤𝙧𝙡𝙙◗
1_ نور _ماه_کابوس _رنگ سبز پررنگ
فرق نداره دیتم:>
2_۵ خرداد
3_ هیچی نشده😂🤝🏻


دارلینگ دامن گلگلیمو دیدی؟ خیلی قشنگه نه..؟
میگم من امروز میخوام برم تو جنگل همه میدونن من چقدر عاشق جنگلم..
عاممم اره راست میگی امروزمون شب شده...
ولی اخه‌ من میخوام برم...
نظرت چیه همین الان بریم؟
بدون عوض کردن لباسم برداشتمش و رفتم..
شب بود..
خیلی شب.
دریغ از ذره ای روشنایی..
با صدای اروم گفتم: من یکم میترسم تو چی؟
اینجا تاریکه..
همینجوری که داشتم حرف میزدم صدای شکستن شاخه اومد..
جیغ کشیدم و انداختمش پایین...
ترسیدم رفتم سمتش گرفتمش، هیی تو خوبی؟ معذرت میخوام میدونم باید حواسمو جمع میکر.. حرفمو نصفه قطع کردم وقتی قرمزی روی دامنم رو دیدم...
این...
این خونِ؟
اروم اروم رفتم عقب...
چخبره اینجا ورا لباسم و دستام خونی شده؟
ایستادم که صدای شکستن شاخه ها نزدیک تر میشد..
رفتم عقب تر که خوردم به زنگوله ای...
برگشتم دیدم اینجا یه قبرِ...
من...
من چطور سر از اینجا در اوردم؟
میرم سمتش و با دستام بلندش میکنم، ببخشید انداختمت ولی تو نباید منو میکشوندی اینجا...
صدای شاخه نزدیک تر شد و مه کنار رفت...
تن خونین و بی جونش که روی زمین میکشید با صدای اروم گفت ارورا...
اسم منو نگوووو....
تو منو ول کردیییی تو رفتی......
اگه این نبود پیشم‌ من تنها میموندم......
باز با صدای گرفته گفت: ارورا اونو.. اونو پس بده بهم...
گرفتمش توی دستم و محکم فشارش دادم.
نه! این مال منه‌.
این تویی! این یادگار عشق ماست..
صداش خاموش شد و چشماش بسته...
موهاشو نوازش کردم و دستمو روی سینه سوراخ شدش کشیدم، قلبی که تو دستم بود رو محکم تر در اغوشم گرفتم منم خیلی دوست دارم دارلینگم.
🫀🩸👣
رنگ هالتم نیلیه؛


Forward from: @BiChatBot
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
هورااا چلنجججج
نمیدونم میشه چند تا شو انتخاب کرد پس دو تاشووو میگمم ( سومی رو نمیگم چون تا حالا اتفاق بدی نیفتاده )
۱_کلمات مثبت : جنگل _ روشنایی
کلمات منفی : خون _ قبر
《یه اتفاق رندوم 》

۲_ ۱۳۸۵/۱۱/۳

مرسییییهتب 💕❤️


دریا...
دریا قشنگ ترین مکان برای اروم شدن و فکر کردنه و اینو هیچی نمیتونه انکار کنه.
از تو گوشیم پلی لیست مورد علاقمو پیدا میکنم و زمان پلی کردنش با خودم میگم الان صدای موسقی رو زیاد کنم یا صدای دریارو؟
چه تناقض زیبایی..
تو فکر بودم که یهو یه مرد پیشم نشست گفت سیگار میکشی؟
گفتم نه..
گفت پس یکی برای من روشن کن.
عجیب بود، سیگارو برداشتم روشنش کردم و بدون اینکه تشکر کنه گرفت..
خونه روبرو را نشونم داد گفت اون پنجره ای که چراغش روشنه رو میبینی؟
یه زن از کنار پنجره نگاهمون میکرد..
گفت عاشق هم بودیم، گفتم خب
گفت سقوط‌ هواپیمایی که بعدش منجر به انفجار شد که رو به یادت داری؟ گفتم خب
بلند شد همینجور که میرفت
گفت پارسال همون شب مردیم!
🚬🕳️
رنگ هالتم کبوده؛


Forward from: Unknown
خب
+: دریا ، موسیقی
-:انفجار - سقوط
دلیل مرگ
------------
یازده اسفند ۸۰


بارون میبارید..
اخه ظلم نیست زمان بارون تو خونه باشی؟
در اتاقو باز کردم که با صدای جیغ و دادشون روبه‌رو شدم...
وقتی قیافه منو دیدن مشکلی که براشون به وجود اورده بودم رو یادشون اومد و سنگینی حرفاشون شونهامو خم کرد...
درو بستم و اشکامو پاک کردم، گوشیمو برداشتم و شمارشو گرفتم با بوق اول جواب صدای گریمو شنید با صدای سرد و عصبی گفت هیچی نگو فقط همون جوری که همیشه میگفتی کولتو اماده کن.
این اولین بار نبود که با گریه بهش زنگ میزنم ولی ظاهرا همین باعث شده بود که انقدر خسته بشه و دیگه نخواد این وعض ادامه پیدا کنه..
یکم گذشت به ساعت نگاه کردم،دوشب بود.
رفتم دمه اتاق مامانم و دیدم خوابه...
کوله پشتیمو برداشتم و توش ال استارم رو گذاشتم،چندتا خوراکی چیپس و شکلات برداشتم چندتا کتابم گرفتم با مداد خوشگلم که براش بال پری درست کرده بودم.
هندزفریم رو وصل گوشیم کردم و اروم قفل پنجره رو باز کردم و پریدم بیرون واندر با اون موهای کوتاهش که وقتی بارون میخورد از همیشه جذاب تر بود جلوم ایستاده بود کیفو انداختم پایین و اومد از کمرم گرفت و از پنجره کشیدم پایین، موهامو پشت گوشم انداخت و گفت با این پیراهنت شبیه پری ها شدی..
از شدت تعجب و ذوقخونِ توی رگام ایستاد؛ لبخند زدم و دستمو توی دستاش محکم کردم و دویدم به سمت جایی که قرار بود خونمون بشه.
✨🧚‍♂️☘️
رنگ هالتم ابیه؛


Forward from: 𝒇𝒂𝒊𝒓𝒚𝒋𝒂𝒏𝒆
عشق، بارون
خون، اشک

دیت اول

۲۰ شهریور ۱۳۸۴


توی جنگل ارامش میگیرم..
اون نشاطو سرسبزی که داره حس زنده بودن بهم میده..
کفشامو در میارم و زمانی که پاهامو میزارم پایین شبنم های سرد پاهامو قلقلک میدن :>
میرم سمت نیم کت همیشگیم ولی این بار یکی دیگه اونجاست..
ترس ورم میدارهط اونجا جایی نیست که هرکسی بره.
درسته جنگل زیباییه اما...
اما این فقط نظر منه.
این نیمکت داغون وحشت به جون ادما میندازه و فقط منم که دوسش دارم،نزدیک میشم..
ببخشید..
دختری با موهایی تا روی شونهاش بر میگرده و موهاش توی باد تکون میخوره خیلی زیبا بود لای گوشاش یه گل کوچیک بود و تو دستش پر از کتاب با ذوق میگه: تو همون پسر عجیب غریب توی جنگلی؟
متعجب میگم کی اینو بهت‌ گفته؟
به بچهای بیرون جنگل اشاره کرد و گفت حالا بیخیال اونا...
وقت داری باهم یه سر بریم یه جایی؟
کجا؟
کتابشو باز کرد..
اینجا.
✨🌻📔
رنگ هالتم کبودیه؛


Forward from: فرفری کوشخولو^^ (lucky luciano)
مثبت:نشاط آرامش
منفی:ترس وحشت




عاامممم بیاین یه #چالش بریم هوم؟
نمیدونم قراره ایگنور بشه یا چی ولی امیدوارم نشه اینوی✨
اگه دیلی دارین که این پیعمو فور میکنین اونجا و اگه ندارین اینجا بگین.
1-دو تا کلمه مثبت و دوتا کلمه منفی یا ترسناک بگین...
و انتخاب کنین تا براتون بنویسم..
دیت اول/مرگتون/یه اتفاق رندوم
اگه متوجه نشدین توضیح بدم...
اینجوری که میگین گیلاس،ابی،خون،ترس و بعد میگین دیت و من یه متن با این چهارتا راجب قرار اولتون مینویسم.
عا ترجیحا بگین طرفتون دختر باشه یا پسر
اگه دیت رو انتخاب میکنین*
2-روز ماه و سال تولدتون رو میگین تا رنگ هاله درونیتون رو بگم..
3-میتونین اتفاقای بدی(ترسناک)که براتون افتاده رو بگین تا باهاش داستان بنویسم.
و یا اگه ایده‌ی دیگه ای دارین حقیقتا کلیی استقبال میکنم✨
@senoys


Forward from: aram
عه تو وقتی تازه از کشتن آدما برمیگردی


این منم.
من اینجا هستم.
من این جمله ای که میبینی رو توی سرت با صدام میخونم، هرکدوم از کلمات رو که بخوام تغییر میدم و باعث میشم معنیش رو اشتباه بفهمی.
گاهی وقتا که داری میخوابی توی سرت فریاد میزنم و بیدارت میکنم.
یادت میاد وقتی ازخواب میپری و قلبت به تپش میفته؟ اون منم که بیدارت میکنم.
این تو نیستی که داری با خودت حرف میزنی؛ من باهات صحبت میکنم.
تو تعجب میکنی که من کیم؛
این کاملا طبیعیه، البته تو خودت میدونی من کیم، من "تو"ی واقعی هستم‌.
صاحب اون بدن، قبل از اینکه یه انگل مثل تو اونو تصاحب کنه، قبل از اینکه بدن و خاطراتم رو بدزدی و فراموش کنی که یه انگل بودی.
شاید من رو فراموش کرده باشی اما من تموم تلاشم رو میکنم تا یه روز بدنم رو به دست بیارم.
#FuckingBrain


ولی‌چقدر‌خون‌عجیبه.


خوبم بچها...
یه چیزه سطحی بود.
بابت چرت و پرتای دیشبم ببخشید.

20 last posts shown.

57

subscribers
Channel statistics