Forward from: قَطْرُ المَطَر
3. لم یَعُدْ کافیاً أن نَخلُقَ زمناً شعریاً متحرّکاً، وإنّما یَجِبُ أن نَخلقَ زمناً ثقافیاً متحرکاً. وفي هذا تَتَغَیَّرُ العلاقةُ في فِعلِ الإبداعِ: لا تَعودُ بینَ الخلّاق وتُراثٍ سابقٍ، بل تُصبِحُ بینَ الخلّاقِ وحرکةِ الخلقِ. وذلک یَتَضَمَّنُ ثلاثَ حقائقَ.
@Qatreyebaran
الأولی: لیس التراثُ ما یصنعُک، بل ما تصنَعُه. التراثُ هو ما یولَدُ بین شَفَتَیکَ ویَتحرَّکُ بینَ یَدَیک. التراثُ لا یُنقَلُ بل یُخلَقُ.
الثانیة: لیس الماضي کلَّ ما مضی. الماضي نقطةٌ مُضیئةٌ في مَساحةٍ مُعتَمَةٍ شاسِعَةٍ. فأنْ تَرتَبِطَ، کمُبدِعٍ، بالماضي هو أنْ تَصدُرَ عن هذه النقطةِ المضیئةِ.
الثالثة: جوهرُ القصیدةِ في اختلافِها لا في ائتلافِها. إنّه في الفرقِ الذي یُعَدِّدُ العالَمَ ویُکَثِّرُهُ. وإذا کان الجوهرُ في الفرقِ، أي الاختلافِ، فلا شيءَ یُعَوّضُ عن الشعرِ أو یَحِلُّ مَحَلَّهُ.
@Qatreyebaran
3. دیگر ایجاد دورانی از شعر پویا کافی نیست، بلکه باید دوران فرهنگی پویا ایجاد کنیم. اینجاست که در کار آفرینش ادبی «رابطه» تغییر میکند و دیگر بین آفرینشگر و میراث پیشین نیست، بلکه میان آفرینشگر و پویایی آفرینش اوست. این نکتۀ مهمْ متضمن سه واقعیت است:
یکم. میراثْ چیزی نیست که تو را میسازد، چیزی است که تو آن را میسازی. میراث چیزی است که بر لبانت متولد میشود و در دستانت به حرکت درمیآید. میراث منتقل نمیشود، آفریده میشود.
@Qatreyebaran
دوم. گذشته همۀ چیزی که گذشته و رفته نیست، نقطۀ روشنی است در عرصهای فراخ و ظلمانی. این که در مقام آفرینشگر ادبی با گذشته ارتباط برقرار کنی بدین معناست که از همین نقطۀ روشن شروع کنی.
سوم. جوهر شعر در تفاوت و تشخّصِ آن است، نه در سازگاری و تابع بودنش؛ تفاوت و تشخصی که جهان را بی¬شمار میکند، متکثر میکند. پس چون جوهر در تفاوت و تشخّص است، دیگر هیچ چیزی نیست که جای شعر را بگیرد.
ادونیس (علی احمد سعید)، ادیب و اندیشمند سوری، متولد 1930
#ادونیس 3
@Qatreyebaran
الأولی: لیس التراثُ ما یصنعُک، بل ما تصنَعُه. التراثُ هو ما یولَدُ بین شَفَتَیکَ ویَتحرَّکُ بینَ یَدَیک. التراثُ لا یُنقَلُ بل یُخلَقُ.
الثانیة: لیس الماضي کلَّ ما مضی. الماضي نقطةٌ مُضیئةٌ في مَساحةٍ مُعتَمَةٍ شاسِعَةٍ. فأنْ تَرتَبِطَ، کمُبدِعٍ، بالماضي هو أنْ تَصدُرَ عن هذه النقطةِ المضیئةِ.
الثالثة: جوهرُ القصیدةِ في اختلافِها لا في ائتلافِها. إنّه في الفرقِ الذي یُعَدِّدُ العالَمَ ویُکَثِّرُهُ. وإذا کان الجوهرُ في الفرقِ، أي الاختلافِ، فلا شيءَ یُعَوّضُ عن الشعرِ أو یَحِلُّ مَحَلَّهُ.
@Qatreyebaran
3. دیگر ایجاد دورانی از شعر پویا کافی نیست، بلکه باید دوران فرهنگی پویا ایجاد کنیم. اینجاست که در کار آفرینش ادبی «رابطه» تغییر میکند و دیگر بین آفرینشگر و میراث پیشین نیست، بلکه میان آفرینشگر و پویایی آفرینش اوست. این نکتۀ مهمْ متضمن سه واقعیت است:
یکم. میراثْ چیزی نیست که تو را میسازد، چیزی است که تو آن را میسازی. میراث چیزی است که بر لبانت متولد میشود و در دستانت به حرکت درمیآید. میراث منتقل نمیشود، آفریده میشود.
@Qatreyebaran
دوم. گذشته همۀ چیزی که گذشته و رفته نیست، نقطۀ روشنی است در عرصهای فراخ و ظلمانی. این که در مقام آفرینشگر ادبی با گذشته ارتباط برقرار کنی بدین معناست که از همین نقطۀ روشن شروع کنی.
سوم. جوهر شعر در تفاوت و تشخّصِ آن است، نه در سازگاری و تابع بودنش؛ تفاوت و تشخصی که جهان را بی¬شمار میکند، متکثر میکند. پس چون جوهر در تفاوت و تشخّص است، دیگر هیچ چیزی نیست که جای شعر را بگیرد.
ادونیس (علی احمد سعید)، ادیب و اندیشمند سوری، متولد 1930
#ادونیس 3