انجامه


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


یادداشت‌هایی سید جواد میرهاشمی دربارهٔ فرهنگ ایران زمین

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: انجامه
آنچه از ایشان آموختم
یادداشتی به بهانه پخش فیلم «خون است دلم برای ایران»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گمان مکن که جهان، ناروا ستوده تو را
تو اهل فضل و کمالی به جا ستوده تو را
خدا ستوده به «قرآن» مقام دانش را
تو اهل دانش و فضلی، خدا ستوده تو را
کریم اصفهانیان (طراز)

«منوچهر ستوده» کیست؟ پاسخ را باید از همسفر دیرینه‌اش، ایرج افشار شنید «ستوده با روحیۀ مردانه توانست پژوهندۀ کامل العیاری بشود و در جغرافیای تاریخی به مرشدی برسد و تازگی‌های بسیار بر اوراق تاریخ ایرانشهر بیفزاید و خود را با انتشارات متعددش به مرزهای علمی جهان برساند.»
ستوده در عصر خویش خداوندگار ایران‌شناسان بود. پرسش این است «آیا منوچهر ستوده فرزند خلیل متولد 28 تیر 1292 عودلاجان تهران و درگذشت 20 فروردین 1395 چالوس مازندران، مُرده است؟»
نوشتم قلم و قدم، باید مرد ستوده‌ای در میان باشد که قلم را با قدم پیوند زند تا «از آستارا تا استارباد» و «آثار تاریخی ورارود و خوارزم» خلق شود. براستی که مینوچهر است و اهل بهشت. او که پایان‌نامه‌اش به نام «قلاع اسماعیلیه» تحت نظر بدیع‌الزمان فروزانفر به انجام رسید؛ و به توصیه استادش پاسبانی و نگهبانی ادب و زبان‌فارسی را بر عهده گرفت.
فرزانه فروتن ایران‌مدار ما «ایرج افشار»، در مراسم نکوداشت دکتر ستوده در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت:
«کاش میسر ‌شده بود که چنین مجلسی برای ستوده بر قلۀ دماوند گرفته می‌شد که او سعادت داشته است دوبار آن ستیغ آسمانی را زیرپا بگذارد و از فراز آن به گذشتۀ ایران بنگرد.
استاد ایرج افشار که از حضور در فیلم دوری می‌جست به اصرارم چند سطری تحریر نمود و براستی خلاصه فیلم «خون است دلم برای ایران» همان گفتار پیر دانا ایرج افشار است:
«ستوده مرد سفرست، سفر بی‌ارائه و بی‌پیرایه. جای خواب برای او مهم نیست. بیشتر به دلش می‌چسبد که خانه روستایی باشد از «زلم و زیمبو» بیزار است. ساده زندگی می‌کند. تا روزی که پاها سستی نگرفته بود بیشتر بر زمین می‌نشست. هر کجا که باشد باشد.»
نام این فیلم مستند «زندگی منوچهر ستوده» وامدار شعری است از خودشان. تا پیش از ساخت فیلم کمتر فردی اطلاع داشت آن ایران‌شناس نامی، دست و قلمی نیز بر شعر دارد و حال که در میان ما نیست به اشتباه او را شاعر خطاب می‌کنند.
شهریور 1320 ایران به اشغال متفقین در می‌آید. ایران و ویرانی، ستودۀ جوان را متأثر می‌کند و در روز 6 اسفند 1321 در بندر پهلوی (انزلی) می‌سراید:
خون است دلم برای ایران
جان و تن من فدای ایران
در این فیلم فقط بخشی کوچکی از خدمات علمی و فرهنگی دکتر منوچهر ستوده (۲۸ تیر ۱۲۹۲ تهران – ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ چالوس) را به تصویر در آمده است. در این فیلم از فراز البرز با ستوده همراه می‌شویم تا ایران را بیشتر دوست داشته باشیم.
در این ده سالی که با دوربین نزد فرزانگان ایران زمین شاگردی کردم از ایشان آموختم که پرسشگر باشم و به فلک بی‌اعتنا. دانستم هیچ صاحب کبکبه و دبدبه‌ای ارزشی ندارد. باید گماشته نبود و خویش‌کار بود.
بنای زندگی‌اش بر این شعر گذشت و مهربانانه می‌گفت: «اگر زیر و رو شدی باز هم امید داشته باش...» و البته تابلوی خوشنویسی شده «معلومم شد که هیچ معلومم نشد» را بر دیوار باغ سی‌سرا که آن مرد ستودنی با هشت دهه خدمات علمی و فرهنگی پیش چشم داشت.
دکتر منوچهر ستوده در مقدمه جلد سوم کتاب «از آستارا تا استارباد» به سال 1355 خورشیدی و 1396 هجری قمری می‌نویسد: «امید است دعای خیر من بدرقه راه کسانی باشد که در راه گسترش دانش سعی و کوشش دارند. خداوند چنین کسان را تنها نخواهد گذاشت و نظر لطف خود را از ایشان دریغ نخواهد کرد.»
در زمانه‌ای که فست فود و اینترنت و بازی‌های رایانه‌ای و تلفن همراه مجال تفکر را از جوانان گرفته است؛ سهم «بنیانگذار دانش جغرافیای تاریخی ایران؛ منوچهر ستوده» در کتب درسی چه میزان است.
الگوپذیری و نیز معرفی سرمشق مناسب، یکی از اساسی‌ترین راهکارهای موجود در زمینه تربیت و پرورش نوجوانان و جوانان است. سرگذشت افرادی مانند منوچهر ستوده و معرفی‌اش در کتب درسی می‌تواند سرمشق وطندوستی به آیندگان ایران باشد و وقت آن است تا شعر «خون است دلم برای ایران» به کتاب‌های درسی راه یابد تا دانش‌آموزان مفهوم ایران‌شناسی و تاریخ و جغرافیا را بهتر از پیش بازشناسند.
خون است دلم برای ایران / جان و تن من فدای ایران
بهتر ز هزار گونه آوای / در گوش دلم نوای ایران
__________________
سید جواد میرهاشمی
کارگردان مستند
«خون است دلم برای ایران»


شهریارا بگو دگر نکشند
زآنچه کشتند بیشتر نکشند

بس بوٙد آنچه پیش از این کشتند
بازگو بعد ازین دگر نکشند

تو بشردوستیّ و می‌دانی
که بشردوستان بشر نکشند

کشتنِ بی‌شمار بی‌ثمر است
حکم فرما که بی‌ثمر نکشند

این جگرگوشگان پدر دارند
پیشِ چشمِ پدر پسر نکشند

این پدرکشتگان پسر دارند
پیشِ چشمِ پسر پدر نکشند

اصلِ فتنه بوٙد فسادِ محیط
فتنه تا هست فتنه‌گر نکشند

فاسد ار کشتنی بود برگوی
که چرا دزدِ سیم و زر نکشند؟

شجرِ ظلم بارِ کفر آرٙد
بار باقی‌ست تا شجر نکشند

ریشۀ ظلم باید از بُن کٙند
ریشه تا هست برگ و بر نکشند

#صادق‌_سرمد

@zahrotaryagh


Forward from: نور سیاه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
این تکه از مستند «خون است دلم برای ایران» ساختۀ سید جواد میرهاشمی را بسیار دوست دارم. آینۀ منوچهر ستوده است. خضوع و عجز پیر جهاندیده را در برابر هنر دست هنرمندان پیشینه می‌بینید. به گریه افتاده مردی که به سختی و استواری مثل بود. بنای‌تاریخی‌ندیده نبود ستوده. وجب‌به‌وجب ایران را گشته بود و بناها دیده بود و وصفشان را نوشته بود. با ناز و فخر می‌خواند:
بدستی نماند اندرین پهن‌دشت
که اسب فرامرز در وی نگشت

با اینهمه در برابر شکوه معماری آرامگاه امیر اسماعیل سامانی درمانده شد و گریست. خیلی قیمت دارد این اشک. صیقل است. باران است. صبح است؛ صبح شستۀ نیشابور و هرات و بخارا...

https://t.me/n00re30yah


عاشقان رموز آفرینش گفته‌اند، امروز ششمِ ژوئیه (شانزدهمِ تیر)، روزِ جهانیِ #بوسه است.

مجال بوسه به لب های خویشتن بدهیم
که این بلیغ ترین مبحث شناسایی است

#حسین_منزوی

آمد بَرِ من،
که؟
یار،
کی؟
وقتِ سحر
تَرسنده زِ که؟
زِ خَصم،
خَصمَش که؟
پدر
دادمش دو بوسه،
بر کجا؟
بر لبِ تَر
لب بُد؟
نه،
چه بُد؟
عقیق،
چون بُد؟
چو شِکَر

#رودکی
محیطِ زندگی و احوال و اشعار رودکی؛ سعید نفیسی؛ ابن سینا؛ ۱۳۴۱: ۵۱۵.
https://t.me/bazmavard


رها نمی‌کند ایام در کنار منش
که داد خود بستانم به بوسه از دهنش
سعدی

Ph: Alek Lindus
@sjmirhashemianjameh


Forward from: قدح‌های نهانی
یک مجموعه عکس‌ دیدنی از تهران سال‌های ۱۳۲۵-۱۳۵۵
عکاس: محمود پاکزاد
از آرشیو سازمان اسناد کتابخانه ملی




«شکوفه می رقصد»

خواننده: ویگن
آهنگ: عطاء_الله_خرم
ترانه: پرویز_وکیلی

شکوفه می رقصد از باد بهاری
شده سر تا سر دشت سبز و گلناری

@delnaavazan


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
.
در قرنطینه و دور از پدر و مادر برگزیده اسرار التوحید از شاهکارهای ادبیات فارسی به کوشش دکتر جعفر شعار را تورق می‌زنم ... و غم عالم در دلم می‌نشیند !

إِذَا شَابَ الْغُرَابُ أَتَيْتُ أَهْلِي
وهَیهاتَ الغُرابُ مَتی یَشیبُ

عَسى الكَربُ الَّذي أَمسَيتُ فيهِ
يَكونُ وَراءَهُ فَرَجٌ قَريبُ


چون کلاغِ سیاه، سپید گردد، من به وطن و اهل خویش می‌رسم و هیهات که کلاغ سیاه، کی سپید گردد!

شاید غمی که با آن شب را به روز آورده‌ای، گشایش نزدیکی در پی داشته باشد.

یا مرد، نومید مباش، چه دانی که این سختی و رنج را که این ساعت تو در اویی، فرجی نزدیک پدید آمده باشد !؟

•••

قرنطینه را نمی‌شود تحمل کرد، با مهاجرت چه باید کرد !!!

@sjmirhashemianjameh


کاش؛ پس از این به جای #کرونا #عشق مسری بشود.
@sjmirhashemianjameh


Forward from: انجامه
در میان عکس‌های به یادگار مانده از پدربزرگم عکسی را یافتم که پس پشت آن خاطرات و آرزوهای زیاد دارد.
عکس دکتر محمد مصدق که بر پیشانی آن عکس نوشته شده است:

محبوب ما که در غل و زنجير دشمن است
انصاف ده چه موقع تبريک گفتن است ؟!

این عکس اطلاعيه نھضت مقاومت ملی ايران درباره برگزاری مراسم عيد نوروز سال ۱۳۳۳ است.
پس از کودتای ننگین «نھضت مقاومت ملی» برگزاری مراسم عيد نوروز را تحريم و ديد و بازديد را منحصر به خویشاوندان نزدیک می‌نماید.
مردم را تشویق می‌کند تبريک نگوئيد و نفرستيد. تظاھر و تزيين ننماييد و يکديگر را به مقاومت و مجاھدت تشويق کنيد.

انجامه:
بر پشت عکس پدربزرگ می‌نویسد: «یگانه آزادی‌خواه و سالم‌ترین شخصیت سیاسی عالم دکتر محمد مصدق قائد اعظم ملی کردن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹»
روح و روان دکتر مصدق و پدربزرگ‌مان و خواستاران آزادی ایران شاد.


Forward from: انجامه
بر پشت عکس پدربزرگ می‌نویسد: «یگانه آزادی‌خواه و سالم‌ترین شخصیت سیاسی عالم دکتر محمد مصدق قائد اعظم ملی کردن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹»
@sjmirhashemianjameh


Forward from: انجامه
محبوب ما که در علوم و زنجیر دشمن است
انصاف ده چه موقع تبریک گفتن است ؟!
@sjmirhashemianjameh


نبض شهر

نبض شهر تهران در دست راننده تاکسی‌هاست !
می‌گفت: "شهر خالی شده، مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل شده، اکر اهل حافظ و تفال به خواجه شیراز باشی بهت می‌گوید شهر خالیست و مردی نیست که کاری بکند. حالا حافظ داشتی یک تفال بزن !"
@sjmirhashemianjameh


در ستایش همسر
همسرم در مدت پنجاه سال و یک ماه و چند روزی که با من گذراند بارها و بارها لفظ ایرانشناسی را شنید و سال‌های دراز با من در شهرها و آبادی‌ها، بیابان‌ها و کوه و کمرهای ایران سفر کرد و ایران را شناخت. در مواقعی که من سرگرم غلط‌گیری اوراق مطلبی بودم یا مطلبی می‌نوشتم، صبوری و بردباری نشان داد. همتش و نظرش بر آن بود که با پذیرفتن دشواری‌ها و گاه ناگواری‌های مرتبط با این‌گونه کار، مرا یاری دهد. کوشید که به تمام معنی شریک زندگی باشد. به سخنی دیگر او سهمی دارد روشن و راستین در سطر سطر اوراقی که من سیاه کرده‌ام.
ایرج افشار

[نادره‌کاران، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۸، ج ۲، ص ۱۱۶۵]

بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی و تحکیم وحدت ملی

@AfsharFoundation


Forward from: ورزش سه
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
اسلامیان: اجازه بدهید اسکوچیچ شروع کند بعد انتقاد کنید

@varzesh3


بگذرد این روزگار تلخ تر از زَهر
بار دگر روزگار چون شِکَر آید

و این روزها همه عصبی هستند؛ کافی است فقط نشست‌های پس از نمایش فیلم‌های جشنواره فیلم فجر را ببیند.
امروز عضو هیات رئیسه فدراسیون فوتبال ج. ا. ایران، محمود اسلامیان در دقیقه سه و بیست ثانیه (گفت‌وگو با #ورزش_سه) از فردی سخن گفت که باعث شد فرهنگ از این مملکت رخت بربندد !!! فرهنگ بگم بگم، تهمت زدن، سکوت نکردن و هتاکی.
و خداوند علاوه بر دشمن، خشک‌سالی و دروغ؛ بایستی جهل را از این سرای دور کند.
جهلِ مقدس.
جهلی که تعقل در آن معنی ندارد. تعقلی که می‌بایست به آن شک کرد چرا که شاید آن‌چه تو می‌پنداری تمامی حقیقت نباشد.

#انجامه:
خود نیز دچار #جهلِ_مقدس هستم؛ چرا که نمی‌خواهم نام آن فردی را که اسلامیان گفت حتی به زبان بیاورم ! باور دارم بدبختی این زمانه از اوست ... که تمام و کمال این‌طور نیست.
https://t.me/sjmirhashemianjameh


Forward from: ستایشگر زیبایی؛ محمدرضا شفیعی‌کدکنی
«نامه‌های برلن» به روایت ایرج افشار

زنده‌یاد استاد ایرج افشار در گزارش گردآورنده، «نامه‌های برلن» ، از بزرگ علوی در دوران اقامت در آلمان می‌نویسد: «نامه‌های ادبا و شعرا در تاریخ ادبیات ایران جایگاهی والا دارد ... اگر به تدریج مجموعه‌هایی از نامه‌های ادبا و محققان درجه اول جدا جدا گردآوری و چاپ شود نکته‌های بسیار خوبی از وضع فرهنگی و اجتماعی و به طور اخص ادبی به دسترس عموم درمی‌آید و بر غنای ادبیات فارسی افزوده می‌شود ... در اوراق بازمانده از تقی‌زاده نامه‌ای از بزرگ علوی به او دیده‌ بودم که متن آن _ اینک نه کاتب و مخاطب هر دو رفته‌اند _ به چاپ می‌رسد ازین روی که نکته‌هایی تازه از آن دریافت شدنی است ... تهران، دوازدهم تیر ماه 1376»
نامه بزرگ علوی به تقی‌زاده
زوریخ،11 سپتامبر 1960

جناب آقای تقی‌زاده پدر گرامی
... چنان‌که خاطر محترمتان مستحضر است از همان دوران طفولیت همواره در زحمت و با مشکلات گوناگون مواجه بوده‌ام و زود بی‌پدر شدم. اینک که افتخار شرفیابی حاصل گردید، همانطور که خودتان فرمودید از نو خود را پدردار احساس می‌نمایم و برایم یک نوع قوتقلبی بسیار امیدبخشی تولیده شده است که سزوار حق‌شناسی و سپاسگزاری است. سخنان شما مبنی بر ترقی و تکامل بشریت در راه آزادی و رفاه و صلح در من تاثیر بسزائی داشته و مشوق من گردید. از آنجائی که حضرت‌عالی را جدا وطن‌پرست و مردم‌دوست و خواهان علم و ادب و دشمن ظلم و استبداد و موهومات و بدطینتی تشخیص داده‌ام اجازه بفرمائید چند کلمه‌ای درباره خودم اضافه می‌کنم.
من همیشه وطن‌دوست بوده و خواهم بود و محرک من در کلیات کارهای مهمی که در زندگی کرده‌ام حب وطن بوده است ولو اینکه گاهی غلط تشخیصی داده و اشتباهی مرتکب شده باشم. در آینده هم سعی می‌کنم تا آنجا که با قوای ضعیفم مقدور باشد از راه خدمت به خلق و هموطنانم منحرف نشوم.

قربان شما، ارادتمند
بزرگ علوی


ایرج افشار می نویسد: «بسیاری از نامه‌ها بی تردید کمک شایسته‌ای به شناخت عواطف انسانی و وطن دوستی و نحوه تفکرات و شم انتقادی و دقت نظر و رویه علمی و صدها دقیقه دیگر مربوط به حالات و روحیات نگارنده نامه خواهد داشت. شاید خوانندگان محق باشند در این که بگویند که از چاپ مسائل خصوصی از قبیل خریدن دوا و جز اینها چه فایده عامی حاصل است ... من درج صورت کامل آنها را برای نشان دادن کیفیت روحی و نحوه تفکر فرد لازم می‌دانم.»

امید است با خوانش نامه‌های ادیبان بتوانیم بیشتر با جهان گذشتگان این سرزمین آشنا شویم.
کوته کنیم قصه که عمرت دراز باد
http://www.ibna.ir/fa/doc/note/217035/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AA%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9


Forward from: ستایشگر زیبایی؛ محمدرضا شفیعی‌کدکنی
به مناسبت 13 بهمن، سالروز تولد بزرگ علوی / 5
سلام آقا بزرگ / تامل سیدجواد میرهاشمی بر نامه‌های بزرگ علوی

تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۵۰


سیدجواد میرهاشمی، پژوهشگر، مستندساز و مؤلف کتاب «بی‌سرو سیمین» در سالروز تولد بزرگ علوی، یادداشتی برای ایبنا ارسال کرده است که در آن به نامه‌های بزرگ علوی به دوستان خود و پژوهش‌های مرحوم ایرج افشار درباره نامه‌های وی پرداخته است.
سلام آقا بزرگ / تامل سیدجواد میرهاشمی بر نامه‌های بزرگ علوی

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- سیدجواد میر‌هاشمی: روزی این اوراق به دستت افتاد، بدان محبوب من، که هرگز ترا آنجوری که من دوست داشته‌ام و دوست دارم و دوست خواهم داشت کس دیگری دوست نخواهد داشت. (از کتاب «ورق پاره‌های زندان».)

این کوته نوشته بر اين نيست كه به كند و كاو یا فراز و فرود روی و چهره ادبی و سیاسی «بزرگ علوی» بپردازد. مجتبی بزرگ علوی سیزدهم بهمن ماه 1283 خورشیدی در خانواده‌ای بازرگان و مشروطه‌خواه به دنیا آمد. پدرش سید ابوالحسن از مبارزان آزادی‌خواه دوران جنبش مشروطیت، پسر ارشد «سید محمد صراف طهرانی» به دنیا آمد. پدربزرگ او در بازار احترام شایسته‌ای داشت و در دوره اول مجلس وکیل بود.

مجله «دنيا» به مدير مسئولي دكتر تقي اراني در تهران تاسيس و شماره اول آن در تاريخ اول بهمن ماه 1312 خورشیدی همراهی ایرج اسکندری با نام مستعار «جمشید» و بزرگ علوی با نام مستعار «فریدون ناخدا» منتشر شد. مجله «دنيا» به صورت ماهانه و هر شماره آن در 22 صفحه به قطع خشتي در مطبعه سربي «اطلاعات» طبع و نشر ‌می‌شد و درخرداد ۱۳۱۴ بر اثر بخش‌نامه وزارت فرهنگ، ناگزیر تعطیل شد.

بزرگ علوی؛ پیشگام داستان‌نویسی ایران

دکتر حسین پاینده در نوزدهمین نشست نقد و بررسی در باشگاه کتاب تهران و پنجمین نشست بازخوانی رمان‌های شاخص ادبیات معاصر ایران با موضوع نقد رمان «چشمهایش» در تاریخ سه‌شنبه 14 شهریور 1391 می‌گوید: «بزرگ علوی همراه با محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت، پیشگامانی از ادبیات داستانی معاصر ما هستند که در غرب تحصیل کرده‌اند. بزرگ علوی را می‌توان پایه گذار ژانری در رمان ایرانی دانست که پایه‌اش زندان است. در ادبیات غرب چنین ژانری نداریم، اما در ادبیات خودمان بهترین نمونه‌اش را در مجموعه داستان «ورق پاره‌های زندان» بزرگ علوی می‌بینیم.

این کتاب در قالب خاطرات او از چیزی که به او و هم سلولی‌هایش در زندان قصر گذشته است، تولید شده است. بزرگ علوی کتاب «53 نفر» را هم در این حوزه دارد که در سال 1321 چاپ شد و نسخه غیرداستانی خاطرات همان گروه 53 نفری است که از حزب توده به زندان افتادند. اتفاق آشنایی بزرگ علوی با دکتر تقی ارانی (۱۳ شهریور ۱۲۸۲ تبریز، ۱۴ بهمن ۱۳۱۸ زندان قصر) و گرویدنش به حزب توده موجب شد به خلاقیت ادبی‌اش ضربه بخورد و ازدنیای ادبیات فاصله بگیرد. اگر بزرگ علوی به حزب توده نگرویده بود، شاید هدایت دوم می‌شد، ولی چه اشتباهی کرد و چه صدمه‌ای به هنر نویسندگی خود وارد کرد!

پاینده در پایان گفت: بزرگ علوی هم مثل نویسندگان خوب ما نامکشوف مانده است و این وظیفه نسل بعدی است که با پژوهش‌های ادبی و نه با حفظ کردن واقعیت‌ها، چنین نویسنده‌هایی را کشف کند. باید توجه کرد که بیان واقعیت‌ها و سال تولد یا این که بزرگ علوی چه زمانی به‌ آلمان رفت، گره‌ای را باز نمی‌کند.»




گروه سبعه و ربعه

بزرگ علوی در خاطراتش می‌نویسد: «مسعود فرزاد برادر زن سعید نفیسی بود و گاهی برای این‌که خودی نشان بدهد به خانه شوهر خواهرش می‌رفت. هر هفته آن‌جا فاضلان و سردمداران ادب جمع می‌شدند. فرزاد ما را هم همراه خود می‌برد. ما جوجه نویسندگان تازه از تخم درآمده می‌خواستیم سری توی سرها دربیاوریم. ما چهار نفر بودیم و آن‌ها هفت نفر. آن‌ها را ادبای سبعه می‌نامیدند. شمع مجلس ما صادق هدایت بود. روزی مسعود فرزاد به شوخی گفت: اگر آن‌ها ادبای سبعه هستند، ما هم ادبای ربعه هستیم. گفتم: آخر ربعه که معنی ندارد. گفت: عوضش قافیه دارد، دیگر معنی لازم نیست. چهار نفر نخستی که نام گروه ربعه را برای خود برگزیدند عبارت بودند از: صادق هدایت، مجتبی مینوی، مسعود فرزاد و بزرگ علوی. اما بعد از مدتی افراد دیگری هم به این حلقه پیوستند.
جالب آنجاست که طالع دو هم‌نام در گروه ربعه به نام مجتبی در بهمن ماه رقم می‌خورد.
مجتبی مینوی (۱۹ بهمن ۱۲۸۲، تهران - ۷ بهمن ۱۳۵۵، تهران)
مجتبی بزرگ علوی (۱۳ بهمن ۱۲۸۲، تهران - ۲۱ بهمن ۱۳۷۵، برلین)
http://www.ibna.ir/fa/doc/note/217035/%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%AA%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9


Forward from: ستایشگر زیبایی؛ محمدرضا شفیعی‌کدکنی
«نامه‌های برلن» به روایت ایرج افشار
•••
زنده‌یاد استاد ایرج افشار در گزارش گردآورنده، «نامه‌های برلن» ، از بزرگ علوی در دوران اقامت در آلمان می‌نویسد: «نامه‌های ادبا و شعرا در تاریخ ادبیات ایران جایگاهی والا دارد ... اگر به تدریج مجموعه‌هایی از نامه‌های ادبا و محققان درجه اول جدا جدا گردآوری و چاپ شود نکته‌های بسیار خوبی از وضع فرهنگی و اجتماعی و به طور اخص ادبی به دسترس عموم درمی‌آید و بر غنای ادبیات فارسی افزوده می‌شود ... در اوراق بازمانده از تقی‌زاده نامه‌ای از بزرگ علوی به او دیده‌ بودم که متن آن _ اینک نه کاتب و مخاطب هر دو رفته‌اند _ به چاپ می‌رسد ازین روی که نکته‌هایی تازه از آن دریافت شدنی است ...
تهران، دوازدهم تیر ماه 1376»
@setayeshgarezibayee

20 last posts shown.

113

subscribers
Channel statistics