یه نفر که پیج اینستاگرام معروفی داره نوشته که دلم میخواست همهچی عادی بود و مامانم زنگ میزد میگفت ناهار بیاین اینجا و ساعت ۱۱صبح میرفتم باشگاه و بعد ناهار هم بچهمو میبردم پارک و عصرشم با دوستام قرار دورهمی میذاشتیم و اصلن آه و فغان از این مصیبت که به سرمون اومد و فلان! بعد یه نفر براش کامنت گذاشته که من مبتلا به کرونا شدم و یه هفته بیمارستان بستری بودم و الانم ده روزه تو خونه قرنطینهام! خواستم این کامنت رو بذارم که بدونین همین که سالمین، میتونین تو خونهی خودتون دوش بگیرین، آشپزی کنین و نه اصلن راحت و بدون درد نفس بکشین، قدر سلامتیتونو بدونین و این روزا رو هم هرچند سخت تحمل کنیم تا بگذره.
دارم فکر میکنم ما ایرانیا جدا از اینکه خودمونو ملّت عاطفی و با حس همدلی زیادی میدونیم، چقدر واقعن حاضریم در عمل هم اینو اثبات کنیم؟ عکسا و خبرای مربوط به اتفاقات مشابه رو دست به دست میکنیم و مرثیهها میخونیم ولی این واکنشهای هیجانی از لحاظ منطقی چه دردی از ما دوا میکنه وقتی در عمل و در مواجهه با یه شرایط بحرانی همهگیر، حتّی فقط چار روز خونهنشین شدن انقدر بهمون فشار میاره که از زمین و زمون شاکی میشیم.
دارم فکر میکنم ما ایرانیا جدا از اینکه خودمونو ملّت عاطفی و با حس همدلی زیادی میدونیم، چقدر واقعن حاضریم در عمل هم اینو اثبات کنیم؟ عکسا و خبرای مربوط به اتفاقات مشابه رو دست به دست میکنیم و مرثیهها میخونیم ولی این واکنشهای هیجانی از لحاظ منطقی چه دردی از ما دوا میکنه وقتی در عمل و در مواجهه با یه شرایط بحرانی همهگیر، حتّی فقط چار روز خونهنشین شدن انقدر بهمون فشار میاره که از زمین و زمون شاکی میشیم.