رشتهم رو دوست دارم و همکلاسیهام رو خیلی بیشتر.
اما هیچکدوم از اینها دلیل نمیشه مدرسه برام مکان مورد علاقه که نه، حداقل جایی باشه که بدون حس خاصی واردش بشم.
الان، همزمان که کتاب عربیم جلوم بازه، ذهنم رفت سمت اینکه مدرسه چه چیزهایی رو ازم گرفته و درقبال این از دست رفتههام چه چیزی رو قراره بهدست بیارم؟!
نمیخوام الان بشینم ببینم دستاوردم از مدرسه رفتن ارزشِ از دست دادن یهسری چیزها رو داشت یا نه چون درهرصورت مسیریه که باید طی کنم.
اما میدونم همینکه کوچیکترین دلخوشیها و مواردی که حالم رو خوب میکنه ازم گرفته و با مسائلی درگیرم کرده که آزارم میده، یعنی یهجای کار داره بدجوری میلنگه...
اما هیچکدوم از اینها دلیل نمیشه مدرسه برام مکان مورد علاقه که نه، حداقل جایی باشه که بدون حس خاصی واردش بشم.
الان، همزمان که کتاب عربیم جلوم بازه، ذهنم رفت سمت اینکه مدرسه چه چیزهایی رو ازم گرفته و درقبال این از دست رفتههام چه چیزی رو قراره بهدست بیارم؟!
نمیخوام الان بشینم ببینم دستاوردم از مدرسه رفتن ارزشِ از دست دادن یهسری چیزها رو داشت یا نه چون درهرصورت مسیریه که باید طی کنم.
اما میدونم همینکه کوچیکترین دلخوشیها و مواردی که حالم رو خوب میکنه ازم گرفته و با مسائلی درگیرم کرده که آزارم میده، یعنی یهجای کار داره بدجوری میلنگه...