حرف هایی برای شنبه #بعد_از_انتخابات (1)
✅ در دوره تبلیغات #ریاست_جمهوری چندباری به شهرهای کوچک و روستاهای اطراف تهران رفتم؛ به نظر خودم بیشتر جاها صحبت ها و تبلیغات موثر بود. آنچه میخوانید تجربیاتی نزدیک و واقعی است برای #جامعه_شناسان دور از میدان؛ حرف هایی برای اینکه بفهمیم کلیشههایی که راجع به پایین شهر و بالاشهر ساختهایم چقدر غیرواقعی است و بفهمیم چقدر مکانیسم رای دادن مردم پیچیده است...
✳
خانمی حدود 50 ساله طرفدار #روحانی بود؛ گفت «من تحت پوشش #کمیته_امداد هستم. از اینا هیچ راست نشنیدم. تو مناظرهها گفتن مستمری رو سه برابر می کنن، باز این ماه واریز کردند، دیدم همون 53 تومنه». گفتم «حاج خانم! شما که تحت پوشش هستی باید بیشتر طرفدار رئیسی باشی. آقای روحانی حتی شب انتخاباتی به وعدهاش عمل نکرد». گفت «به رئیسی که اصلا. 22 ساله شوهرم فوت کرده، رفتم کمیته امداد به هرکس میگم مشکل دارم، میگه خانوم #صیغه من میشی؟! طرف با سه تا بچه به من پیشنهاد صیغه میده تا یک میلیون وام من رو جور کنه. دیگه به هیچ کس اعتماد ندارم.»
@vaareh
✳
مردی با همسر و بچه نوجوانش در پارک نشسته بودند. به هیچ صراطی مستقیم نمیشد که رای بدهد. گفتم «آخه نمیشه که ما دست روی دست بگذاریم. هرچه باشه ایشان از بقیه بهتر است». گفت «برای من آسمون همیشه سیاهه. به نظرت اگه من کار داشتم اینجا بودم؟ من خودم بیکارم که اینجا نشستم» و با شرمندگی نگاهی به زن و بچهاش کرد. انگار که مستمسکی پیدا کرده باشم، گفتم «اتفاقا ایشان به دنبال ایجاد #اشتغال است. گفته سالی یک میلیون شغل ایجاد میکند». گفت «دلت خوشه. میدونی چند نفر بیکار داریم؟» گفتم «نمیدونم یه 5-6 میلیونی هستند». گفت «تا به من برسد، زنده ام؟» توی دلم گفتم تازه اگر بتواند همین یک میلیون را ایجاد کند...
✳
سه جوان #دهه_هفتادی در پارک تو تاریکی نشسته بودند؛ یکی شان گفت «تو این چند ساله روحانی چقدر سرعت اینترنت رو زیاد کرده، خداوکیلی اگه رئیسی هم بود، این قدر سرعت زیاد میشد؟» داشتم توجیه می کردم که دولت از این افزایش سرعت برای #اشتغالزایی استفاده نکرده و به علاوه رتبه جهانی #دولت_الکترونیک ایران از 100 به 106 تنزل پیدا کرده و... که گفت «داداش! من خودم #بسیجی هستم و به رئیسی رای می دم. اینا رو گفتم ببینم جواب تو چیه! اما یه چیز صادقانه بگم، جوون آزادی میخواد. من بابام بهم بگه فلان جا نرو شاکی میشم. حالا تو بگو ضرر داره. اینترنت خیلی مهمه» تو تاریکی دقت کردم دیدم تیپ سه تاشون به بسیجی ها میخورد. پیش خودم گفتم چرا از همان اول دقت نکرده بودم. اما بعید می دانم که این سوالات را فقط برای امتحان من می پرسید...
✳
در یک ایستگاه اتوبوس دو پیرمرد نشسته بودند و داشتند شدید بحث می کردند. گفتم «پدرجان، ببخشید وسط بحث تون به آقا رئیسی رای میدی؟!» با تعجب نگاهم کرد و گفت من اصلا رای نمیدم. و دوباره آمپرش رفت بالا. گفت «من تو #صنایع_دفاع بودم. دوبار برای جبهه اسم نوشتم یه بار آقای #اردبیلی و یه بار آقای #رفسنجانی اومد گفت این کار شما همون جهاد است. نرید که اگه شما نباشید، رزمنده ها تیر و فشنگ ندارن شلیک کنن. شبانه روز سلاح می ساختیم. حالا بعد 30 سال کار که بازنشست شدیم، 1400 بهم میدن. این همه برای این انقلاب زحمت کشیدم. دو تا دختر #دانشگاه_آزادی توی خونه دارم. میرم تو #حلبی_سازی کارگری میکنم شرمنده زن و بچه نباشم. آخه انصافه من تو این سن و سال روزی ده ساعت کار کنم؟» ساکت شدیم. گفتم «حاجی حق داری». «آخه کی قراره وضع این مملکت درست بشه؟ هر کس میاد میگه قبلیها فلان بودن من میخوام بسازم. به خدا اگه این #آقای_خامنهای نبود من تا حالا دق کرده بودم!» یک نفسی کشیدیم. رفیقم گفت «حاجی با این حرف ها که زدی من اصلا روم نمیشه بگم بهت چه کن. ولی هرچه باشه این سید تو خط رهبره». یه کم آروم شد و گفت «نمیدونم بده. حالا ببینم چه میشود. شاید این سید یه کاری بکنه». نمیدانم با آن مقدمه چه شد یه دفعه این قدر نرم شد. اشک توی چشمانم حلقه زد. شاید همین که به درد و دلش گوش کرده بودیم...
@vaareh
✳
#شهرک_اندیشه، یک پسربچه آمد از من پوستر رئیسی گرفت. پدرش دورتر ایستاده بود با قیافه بدنسازی. گفت «آقا من رو روشن کن. اینکه میگن این آقا بیاد بسیجی ها جلوی مردم رو میگیرن راسته؟». منظورش را میدانستم اما گفتم «یعنی چی جلوی مردم رو میگیرن؟» گفت «مثلا به این #آستین_کوتاه من گیر میدن. به #موی_خانوم من گیر میدن که چرا بیرونه». گفتم «اصلا فرض کن دوست داشته باشن جلوی اینا رو بگیرن. به نظرت می تونن؟ یه نگاه به خیابان بکن از اول تا آخرش چند تا خانم مو بیرون می بینی؟ آخه جلوی کی رو بگیرن؟» یه نگاهی کرد و گفت «نه راست میگی. نمیتونن». گفتم «نه میگم همه چیز ول میشه و نه میگم اوضاع بدتر میشه. همین که هست. دولت هست، مردم هم زندگی شون رو میکنن».
✅ در دوره تبلیغات #ریاست_جمهوری چندباری به شهرهای کوچک و روستاهای اطراف تهران رفتم؛ به نظر خودم بیشتر جاها صحبت ها و تبلیغات موثر بود. آنچه میخوانید تجربیاتی نزدیک و واقعی است برای #جامعه_شناسان دور از میدان؛ حرف هایی برای اینکه بفهمیم کلیشههایی که راجع به پایین شهر و بالاشهر ساختهایم چقدر غیرواقعی است و بفهمیم چقدر مکانیسم رای دادن مردم پیچیده است...
✳
خانمی حدود 50 ساله طرفدار #روحانی بود؛ گفت «من تحت پوشش #کمیته_امداد هستم. از اینا هیچ راست نشنیدم. تو مناظرهها گفتن مستمری رو سه برابر می کنن، باز این ماه واریز کردند، دیدم همون 53 تومنه». گفتم «حاج خانم! شما که تحت پوشش هستی باید بیشتر طرفدار رئیسی باشی. آقای روحانی حتی شب انتخاباتی به وعدهاش عمل نکرد». گفت «به رئیسی که اصلا. 22 ساله شوهرم فوت کرده، رفتم کمیته امداد به هرکس میگم مشکل دارم، میگه خانوم #صیغه من میشی؟! طرف با سه تا بچه به من پیشنهاد صیغه میده تا یک میلیون وام من رو جور کنه. دیگه به هیچ کس اعتماد ندارم.»
@vaareh
✳
مردی با همسر و بچه نوجوانش در پارک نشسته بودند. به هیچ صراطی مستقیم نمیشد که رای بدهد. گفتم «آخه نمیشه که ما دست روی دست بگذاریم. هرچه باشه ایشان از بقیه بهتر است». گفت «برای من آسمون همیشه سیاهه. به نظرت اگه من کار داشتم اینجا بودم؟ من خودم بیکارم که اینجا نشستم» و با شرمندگی نگاهی به زن و بچهاش کرد. انگار که مستمسکی پیدا کرده باشم، گفتم «اتفاقا ایشان به دنبال ایجاد #اشتغال است. گفته سالی یک میلیون شغل ایجاد میکند». گفت «دلت خوشه. میدونی چند نفر بیکار داریم؟» گفتم «نمیدونم یه 5-6 میلیونی هستند». گفت «تا به من برسد، زنده ام؟» توی دلم گفتم تازه اگر بتواند همین یک میلیون را ایجاد کند...
✳
سه جوان #دهه_هفتادی در پارک تو تاریکی نشسته بودند؛ یکی شان گفت «تو این چند ساله روحانی چقدر سرعت اینترنت رو زیاد کرده، خداوکیلی اگه رئیسی هم بود، این قدر سرعت زیاد میشد؟» داشتم توجیه می کردم که دولت از این افزایش سرعت برای #اشتغالزایی استفاده نکرده و به علاوه رتبه جهانی #دولت_الکترونیک ایران از 100 به 106 تنزل پیدا کرده و... که گفت «داداش! من خودم #بسیجی هستم و به رئیسی رای می دم. اینا رو گفتم ببینم جواب تو چیه! اما یه چیز صادقانه بگم، جوون آزادی میخواد. من بابام بهم بگه فلان جا نرو شاکی میشم. حالا تو بگو ضرر داره. اینترنت خیلی مهمه» تو تاریکی دقت کردم دیدم تیپ سه تاشون به بسیجی ها میخورد. پیش خودم گفتم چرا از همان اول دقت نکرده بودم. اما بعید می دانم که این سوالات را فقط برای امتحان من می پرسید...
✳
در یک ایستگاه اتوبوس دو پیرمرد نشسته بودند و داشتند شدید بحث می کردند. گفتم «پدرجان، ببخشید وسط بحث تون به آقا رئیسی رای میدی؟!» با تعجب نگاهم کرد و گفت من اصلا رای نمیدم. و دوباره آمپرش رفت بالا. گفت «من تو #صنایع_دفاع بودم. دوبار برای جبهه اسم نوشتم یه بار آقای #اردبیلی و یه بار آقای #رفسنجانی اومد گفت این کار شما همون جهاد است. نرید که اگه شما نباشید، رزمنده ها تیر و فشنگ ندارن شلیک کنن. شبانه روز سلاح می ساختیم. حالا بعد 30 سال کار که بازنشست شدیم، 1400 بهم میدن. این همه برای این انقلاب زحمت کشیدم. دو تا دختر #دانشگاه_آزادی توی خونه دارم. میرم تو #حلبی_سازی کارگری میکنم شرمنده زن و بچه نباشم. آخه انصافه من تو این سن و سال روزی ده ساعت کار کنم؟» ساکت شدیم. گفتم «حاجی حق داری». «آخه کی قراره وضع این مملکت درست بشه؟ هر کس میاد میگه قبلیها فلان بودن من میخوام بسازم. به خدا اگه این #آقای_خامنهای نبود من تا حالا دق کرده بودم!» یک نفسی کشیدیم. رفیقم گفت «حاجی با این حرف ها که زدی من اصلا روم نمیشه بگم بهت چه کن. ولی هرچه باشه این سید تو خط رهبره». یه کم آروم شد و گفت «نمیدونم بده. حالا ببینم چه میشود. شاید این سید یه کاری بکنه». نمیدانم با آن مقدمه چه شد یه دفعه این قدر نرم شد. اشک توی چشمانم حلقه زد. شاید همین که به درد و دلش گوش کرده بودیم...
@vaareh
✳
#شهرک_اندیشه، یک پسربچه آمد از من پوستر رئیسی گرفت. پدرش دورتر ایستاده بود با قیافه بدنسازی. گفت «آقا من رو روشن کن. اینکه میگن این آقا بیاد بسیجی ها جلوی مردم رو میگیرن راسته؟». منظورش را میدانستم اما گفتم «یعنی چی جلوی مردم رو میگیرن؟» گفت «مثلا به این #آستین_کوتاه من گیر میدن. به #موی_خانوم من گیر میدن که چرا بیرونه». گفتم «اصلا فرض کن دوست داشته باشن جلوی اینا رو بگیرن. به نظرت می تونن؟ یه نگاه به خیابان بکن از اول تا آخرش چند تا خانم مو بیرون می بینی؟ آخه جلوی کی رو بگیرن؟» یه نگاهی کرد و گفت «نه راست میگی. نمیتونن». گفتم «نه میگم همه چیز ول میشه و نه میگم اوضاع بدتر میشه. همین که هست. دولت هست، مردم هم زندگی شون رو میکنن».