#پارت_دهم♥
#نویسنده_دنیادمساز✨
#رمان_سکوتی_از_جنس_فریاد🍂
صدف ــ اخی همیشه بخندی خودی خوهرخو! 😒
مه و نورجهان به طرفیو نگاه کردیم که دیدیم حسودیو شده.😂
هردونفر مار خنده گرفت به ای گپیو اورم کش کردم
هرسه نفر ما بهم چسپیده بودیم..😘🥹
استاد ــ ده سالی میشه همدیگره ندیدین؟؟🤨
صدف ــ هاوالا !🥹
مه صفی چوپ شو اگه نه ماربیرون میکنه به ای خنکی🫤
صدف آهسته به گوش مه گفت..🧏
صدف ــ دلجم صنف پشت مکتب است که بریم غیبت کنیم😉
نورجهان ــ راست میگه نگارک😃
صدف روخو به طرف استادکردوگفت ــ استادبرم بیرون؟؟🥲
استاد که ای نوشته میکرد تباشیره به کنارتخته گدیشت و عینکاخو خودی دستمال پاک کرد🧐 وگفت ــ
برو!
صدف به طرفم خنده پیروزمندانی کرد 😌
که استاد گفت ــ بعداز ساعت مه هرجامایی برووو دخترجان!😊
به طرف صدف نگاه کردم پوقی بزدم زیرخنده که همزمان تمام صنف خودیمه سرود ملی رفتن😁😂
ادامه پارت بعدی...😉
#نویسنده_دنیادمساز✨
#رمان_سکوتی_از_جنس_فریاد🍂
صدف ــ اخی همیشه بخندی خودی خوهرخو! 😒
مه و نورجهان به طرفیو نگاه کردیم که دیدیم حسودیو شده.😂
هردونفر مار خنده گرفت به ای گپیو اورم کش کردم
هرسه نفر ما بهم چسپیده بودیم..😘🥹
استاد ــ ده سالی میشه همدیگره ندیدین؟؟🤨
صدف ــ هاوالا !🥹
مه صفی چوپ شو اگه نه ماربیرون میکنه به ای خنکی🫤
صدف آهسته به گوش مه گفت..🧏
صدف ــ دلجم صنف پشت مکتب است که بریم غیبت کنیم😉
نورجهان ــ راست میگه نگارک😃
صدف روخو به طرف استادکردوگفت ــ استادبرم بیرون؟؟🥲
استاد که ای نوشته میکرد تباشیره به کنارتخته گدیشت و عینکاخو خودی دستمال پاک کرد🧐 وگفت ــ
برو!
صدف به طرفم خنده پیروزمندانی کرد 😌
که استاد گفت ــ بعداز ساعت مه هرجامایی برووو دخترجان!😊
به طرف صدف نگاه کردم پوقی بزدم زیرخنده که همزمان تمام صنف خودیمه سرود ملی رفتن😁😂
ادامه پارت بعدی...😉