Forward from: اشعار دکتر حبیب جعفرنژاد ایوریق
ترجمه :
زیبای من !
چه شده است که ما را از چشم انداخته ای ؟
یا که ما را تنها گذاشته و به بیگانگان افزوده ای ؟
تصور میکنم که شاید ما را به غریبه ها وانهاده ای !
حاج محمود !
سرنوشت برای تو کوچیدن را رقم زد و برای ما نه .
برای ما هم خون دل خوردن را مرقوم کرد و برای شما نه .
1
🌺
در بین این تبار مس گونه ، طلا بودی و تک بودی ، میدانم !
و در باغ ما ، گل بی همتای زیبایی بودی ، میدانم !
بخشش تو زبانزد بود و گشاده دست بودی میدانم !
چشمت را بگشا و یک نگاهی به ما بیانداز حاج محمود علی .
لبخندت را به لب بگیر و به ما عرضه کن حاج محمود علی .
2
🌺
چنین نمیدانم که باز چشمهایم به آن چهره نظر کند .
چشمم آب نمیخورد که همانند حضرت موسی علیه السلامی دوباره به کوه سینا بیاید .
و مانند حاج محمود ، مرد انسان صفتی دوباره به دنیا بیاید .
چه میشد که چشمهایم به چشمهایش تلاقی میکرد
و یا گوشهایم را به سخنان شیرین و نغزش میسپردم .
3
🌺
حاجی محمود !
از چه رو آرمیده ای که هنگام خواب نیست ؟
ای چهره گشاده !
برخیز که هنگام افولت نیست .
زمان ترک گفتن تبار دست بر گریبان مانده نیست .
از رخسار خورشید گونت ، این مردم گرم میشدند و خودت میدانی .
میدانم که چشم اشک آلودت را هم اکنون در جهان آخرت پاک میکنی .
4
🌺
پسر عمو
چه کسی هست که بتواند همانند تو خود را بشکند ؟
یا که پروانه شود و خودش را در آتش عشق بسوزاند ؟
و یا در زمستان بسان انسانهای ندار خود را به سرما بزند ؟
کسی را که متواضع است و سرش پایین است ، خداوند اینچنین بلندش میکند (رفعتش میدهد) .
و بسیار سخت خداوند ، انسانی همانند تو را خلق میکند .
5
🌺
انسانی که خون دل میخورد یکروزی جگرش جراحت می یابد .
درد اینچنین انسان خون جگری ، هر انسان نازک دلی را از هم میپاشد .
به سرتان نیاید ، نمیدانم چنین انسان دردمندی شب چگونه می آرامد ؟
از روی درد به سوی من می آمد تا تسکینش دهم .
هیچ پزشکی مانند من در آن هنگام ، از درمانش عاجز نبود .
6
🌺
بسان برگ زردی ، گل ما پژمرد و بر زمین افتاد .
گل را پرپر شده دید و از آنرو بلبل ما دیگر نمیخواند .
باغ ما از دست رفت و سنبل ما پژمرد .
حاج محمود چشمانش را بست و دیگر نخواهد گشود .
و با آن چشمهای زیبایش دیگر ما را نخواهید دید .
7
🌺
صبر او خیلی زیبا بود و هر چه را دید نگفت .
چه کسی او را رنجاند ؟ هیچ کس نگفت و خودش هم نگفت .
چشمش را به روی بدیها بست و هیچگاه بدیها را نگفت .
خاندان مهدیزاده همانند او ، انسان با شخصیتی نخواهد دید .
و میدانم که دیگر انسانی همانند حاج محمود نخواهد آمد .
8
🌺
فروتنی کردی و خودت را کوچک کردی و خدا از روی حکمتش بزرگ نشانت داد .
چه کسی همانند تو رفت و آمدش با حشمت و با شکوه بود ؟
میدانم که با رحمت الهی جایگاه خودت را در بهشت بخوبی خواهی یافت .
به پایین نگاه کردی و در تبار خود سربلند شدی ای گل من .
آب از چشمه راه می افتد تا به استخر وارد شود ای گل من .
9
🌺
چشم مهربانی هستی یا حرف مهربانی هستی یا دست مهربانی هستی .
اگر مهربانی از راه بیاید تو هم همراهش خواهی آمد .
اگر باغ مهربانی وجود داشت میدانم که تو گل آن باغ بودی .
مهربانی با نام حاج محمود خیلی عجین شده است .
مهربانی از دست حاج محمود به ما رسیده است .
10
🌺
حاج محمودی که اهل فامیل را شادمان میکرد ، از دست رفت .
حاج محمودی که خانه آخرت خود را آباد کرده بود ، از دست رفت .
حاج محمودی که خود را از دست شیطان رهانیده بود ، از دست رفت .
هر چه را که خدا بدان فرمان داده بود ، بطور کامل در برابرش سر خم کرد .
در روز جزا به جهت کردارش ، رحمت خدا شامل حالش خواهد شد .
11
🌺
زیبای من !
چه شده است که ما را از چشم انداخته ای ؟
یا که ما را تنها گذاشته و به بیگانگان افزوده ای ؟
تصور میکنم که شاید ما را به غریبه ها وانهاده ای !
حاج محمود !
سرنوشت برای تو کوچیدن را رقم زد و برای ما نه .
برای ما هم خون دل خوردن را مرقوم کرد و برای شما نه .
1
🌺
در بین این تبار مس گونه ، طلا بودی و تک بودی ، میدانم !
و در باغ ما ، گل بی همتای زیبایی بودی ، میدانم !
بخشش تو زبانزد بود و گشاده دست بودی میدانم !
چشمت را بگشا و یک نگاهی به ما بیانداز حاج محمود علی .
لبخندت را به لب بگیر و به ما عرضه کن حاج محمود علی .
2
🌺
چنین نمیدانم که باز چشمهایم به آن چهره نظر کند .
چشمم آب نمیخورد که همانند حضرت موسی علیه السلامی دوباره به کوه سینا بیاید .
و مانند حاج محمود ، مرد انسان صفتی دوباره به دنیا بیاید .
چه میشد که چشمهایم به چشمهایش تلاقی میکرد
و یا گوشهایم را به سخنان شیرین و نغزش میسپردم .
3
🌺
حاجی محمود !
از چه رو آرمیده ای که هنگام خواب نیست ؟
ای چهره گشاده !
برخیز که هنگام افولت نیست .
زمان ترک گفتن تبار دست بر گریبان مانده نیست .
از رخسار خورشید گونت ، این مردم گرم میشدند و خودت میدانی .
میدانم که چشم اشک آلودت را هم اکنون در جهان آخرت پاک میکنی .
4
🌺
پسر عمو
چه کسی هست که بتواند همانند تو خود را بشکند ؟
یا که پروانه شود و خودش را در آتش عشق بسوزاند ؟
و یا در زمستان بسان انسانهای ندار خود را به سرما بزند ؟
کسی را که متواضع است و سرش پایین است ، خداوند اینچنین بلندش میکند (رفعتش میدهد) .
و بسیار سخت خداوند ، انسانی همانند تو را خلق میکند .
5
🌺
انسانی که خون دل میخورد یکروزی جگرش جراحت می یابد .
درد اینچنین انسان خون جگری ، هر انسان نازک دلی را از هم میپاشد .
به سرتان نیاید ، نمیدانم چنین انسان دردمندی شب چگونه می آرامد ؟
از روی درد به سوی من می آمد تا تسکینش دهم .
هیچ پزشکی مانند من در آن هنگام ، از درمانش عاجز نبود .
6
🌺
بسان برگ زردی ، گل ما پژمرد و بر زمین افتاد .
گل را پرپر شده دید و از آنرو بلبل ما دیگر نمیخواند .
باغ ما از دست رفت و سنبل ما پژمرد .
حاج محمود چشمانش را بست و دیگر نخواهد گشود .
و با آن چشمهای زیبایش دیگر ما را نخواهید دید .
7
🌺
صبر او خیلی زیبا بود و هر چه را دید نگفت .
چه کسی او را رنجاند ؟ هیچ کس نگفت و خودش هم نگفت .
چشمش را به روی بدیها بست و هیچگاه بدیها را نگفت .
خاندان مهدیزاده همانند او ، انسان با شخصیتی نخواهد دید .
و میدانم که دیگر انسانی همانند حاج محمود نخواهد آمد .
8
🌺
فروتنی کردی و خودت را کوچک کردی و خدا از روی حکمتش بزرگ نشانت داد .
چه کسی همانند تو رفت و آمدش با حشمت و با شکوه بود ؟
میدانم که با رحمت الهی جایگاه خودت را در بهشت بخوبی خواهی یافت .
به پایین نگاه کردی و در تبار خود سربلند شدی ای گل من .
آب از چشمه راه می افتد تا به استخر وارد شود ای گل من .
9
🌺
چشم مهربانی هستی یا حرف مهربانی هستی یا دست مهربانی هستی .
اگر مهربانی از راه بیاید تو هم همراهش خواهی آمد .
اگر باغ مهربانی وجود داشت میدانم که تو گل آن باغ بودی .
مهربانی با نام حاج محمود خیلی عجین شده است .
مهربانی از دست حاج محمود به ما رسیده است .
10
🌺
حاج محمودی که اهل فامیل را شادمان میکرد ، از دست رفت .
حاج محمودی که خانه آخرت خود را آباد کرده بود ، از دست رفت .
حاج محمودی که خود را از دست شیطان رهانیده بود ، از دست رفت .
هر چه را که خدا بدان فرمان داده بود ، بطور کامل در برابرش سر خم کرد .
در روز جزا به جهت کردارش ، رحمت خدا شامل حالش خواهد شد .
11
🌺